• ۱۴۰۳ يکشنبه ۴ آذر
روزنامه در یک نگاه
امکانات
روزنامه در یک نگاه دریافت همه صفحات
تبلیغات
بانک ملی صفحه ویژه

30 شماره آخر

  • شماره 5704 -
  • ۱۴۰۲ يکشنبه ۲۹ بهمن

نقدي به نقد عباس عبدي به بيانيه ۱۱۰ امضايي

حميدرضا جلايي‌پور

خوشبختانه بيانيه ۱۱۰ امضايي جمعي از دغدغه‌مندان توسعه و مردم‌سالاري در ايران در دفاع از روزنه‌گشايي در انتخابات ۱۴۰۲ در همين چند روز اول در درانداختن گفت‌وگوهاي زاينده و روشنگر از انتظار اوليه كامياب‌تر شده و ازجمله به انتشار مطالب متعدد ارزشمند در «حمايت» يا «نقد» محتواي بيانيه انجاميده است. يكي از نقدها مصاحبه دوست عزيزم، مهندس عباس عبدي است. بخش بزرگي از مصاحبه از جنس كنايه‌هاي بعضا غيرمنصفانه و تحقيرآميز و مبتني بر اطلاعات اشتباه و نقدهاي شخصي و غيرراهبردي است كه خيري در طرح يا پاسخ به آنها نيست. اما چند نكته‌ مهم نقد ايشان به نظرم ارزش پرداختن و ادامه گفت‌وگو دارد. بيانيه‌ ۱۱۰ امضايي بيانيه‌اي تحليلي-گفتماني و كنشي جمعي (اما نه سازماني) بود و هست و من هم صرفا يكي از امضاكنندگان. به عنوان يكي از امضاكنندگان در ادامه به چند مورد از نقدهاي ايشان مي‌پردازم. به نظر مي‌رسد يكي از تفاوت‌هاي تحليل امضاكنندگان با ايشان برآوردشان از هزينه‌هاي مسير ۹۸ تا امروز براي ايران است. ايشان در مصاحبه فرض مي‌گيرد كه يكدست شدن حاكميت فوايدي داشته و براي تداوم اين فوايد تداومش اجتناب‌ناپذير است. چنان‌كه در متن بيانيه هم آمده از سال ۹۸ تا امروز يكدستي‌اي كه ايشان پرفايده مي‌داند هزينه‌هاي كمي نداشته و هم به تضعيف قدرت متشكل جامعه و هم به كاهش ظرفيت حل مساله حاكميت منجر شده، تداومش هم پرهزينه است و ما را از شرايط توسعه و دموكراسي پايدار دورتر مي‌كند. 

مهندس عبدي در بخشي از مصاحبه مي‌گويد كه امضاكنندگان نمي‌توانند بگويند كه در چه انتخاباتي شركت نمي‌كنند و خط قرمز ندارند. اين نسبت درستي به امضاكنندگان نيست. اگر در انتخاباتي نتوان گامي ولو كوچك در مسير گشايش و مصالح ايران و اهداف مصلحان برداشت و حتي اقليت موثر هم نتوان تشكيل داد و حتي راي اعتراضي و روزنه‌گشا هم نتواند به حفظ و تقويت نهاد انتخابات كمكي كند، خط قرمز رد شده است. نكته مهم متن بيانيه اين است كه اولا آزادي كامل انتخابات از اهداف ممارست‌هاي انتخاباتي است و نه پيش‌شرطش و ثانيا خود مصلحان‌ هم بايد در افزايش رقابت و مشاركت و معناي انتخابات و تاثير نهادهاي انتخاباتي عامليت داشته باشند. وقتي مصلحان حتي از ثبت‌نام براي ورود به رقابت اجتناب كنند و از حق راي‌شان كه معاني و كاركردها و انواع متعددي دارند استفاده نكنند، عامليت خودشان را محدود كرده‌اند و ميدان را براي رقباي «خالص‌ساز» و «برانداز» باز كرده‌اند. در انتخابات ۱۴۰۲ ميزان تاييد صلاحيت‌ها و رقابت تفاوت معناداري با عموم دوره‌هاي قبلي ( جز مجلس ششم) ندارد. چيزي كه تفاوت دارد، ميزان مشاركت‌جويي شهروندان است و كناره‌گيري بخش بزرگ‌تري از نيروها از بازيگري در ميدان انتخابات. پرسش اين است كه اين كناره‌گيري به آزادتر شدن انتخابات كمك مي‌كند يا به پيشروي خالص‌سازان؟ پاسخ بيانيه ۱۱۰ امضايي دومي است.مهندس عبدي در مصاحبه مي‌گويند كه مشاركت‌هاي بالاي قبلي (ازجمله در ۹۲ و مجلس دهم) را جامعه آزموده و به نتيجه عكس رسيده است و نمي‌خواهد تكرار كند. فرض بيانيه، درست برعكس، اين است كه آن مشاركت‌ها واقعا گشايش‌آفرين بود، گرچه نه در حد كافي. كساني كه از مشاركت‌هاي قبلي روايت شكست دارند شايد ناخودآگاه معيارهاي غيرتدريجي‌گرا در سنجش نتايج دارند. هم بعد از ۷۴ (مجلس پنجم) و ۷۶، هم بعد از ۹۲ و ۹۴ در همه شاخص‌هاي اصلي توسعه اقتصادي و سياسي و اجتماعي و فرهنگي گشايش‌هاي معنادار رخ داد و اگر همان مسير يكي، ‌دو دوره ديگر ادامه مي‌يافت عناصر مردم‌سالار در نظام تركيبي (هيبريدي) ايران قوي‌تر مي‌شد، شرايط استان‌هاي تحقق «نظم دسترسي باز» محقق مي‌شد، وارد دالان باريك آزادي مي‌شديم و در دالان به جلو مي‌رفتيم. نمي‌توان در ارزيابي اثر مداخله‌هاي مصلحانه تدريجي‌گرا معيار انقلابي و دفعي‌گرا داشت. از ۹۸ اما طبق همه شاخص‌ها درست در جهت عكس و رو به عقب حركت كرديم و مدافعان كناره‌گيري از ۹۸ و ۱۴۰۰ و يكدست شدن هم خوب است بسنجند چه نتايجي براي كشور و زندگي مردم داشته است.
ايشان در بخشي از مصاحبه به درستي مي‌گويند كه معناي راي دادن فقط به منظور راي‌دهندگان بستگي ندارد و شرايط و خواسته‌هاي عمومي هم در آن دخيل است. كسي منكر اين نكته‌ درست نيست. بيانيه صرفا مي‌گويد ما نبايد صرفا مقهور معنايي كه ديگران به راي ما مي‌دهند، باشيم و بايد بكوشيم خودمان معناي راي‌مان را تعيين كنيم كه مثلا در تاييد بي‌عدالتي‌است يا در اعتراض به آن، اما از ايشان كه تلويحا نگران مصادره معناي راي ما توسط خالص‌سازان است، مي‌پرسم آيا همين نگراني را نسبت به مصادره معناي راي ندادن ما توسط ترامپ و نتانياهو و ائتلاف ايران‌ستيزان و براندازان خشونت‌گرا هم دارد؟ آيا تحريم‌ها و تهديدهاي بيشتر عليه ايران كه ازجمله با مصادره معناي كاهش مشاركت انتخاباتي انجام مي‌شود هم نبايد جايي در محاسبات مصلحان داشته باشد؟ آيا تقويت حد وسط سياسي و پرهيز از قطبي‌سازي‌‌اي كه مي‌تواند به خشونت و امتناع توافق‌هاي ملي گشايشگر بينجامد، با راي روزنه‌گشا و اعتراضي بهتر حاصل مي‌شود يا راي ندادني كه فورا به نفع ايران‌ستيزان و براندازان خشونت‌گرا فاكتور مي‌شود؟ صرف‌نظر از جنگ روايت‌ها و تلاش‌ها براي مصادره معناي راي دادن يا ندادن، ‌خود انواع راي دادن هم «واقعيت»هاي متمايزي نيستند؟ آيا همين استقبال بخشي از اصولگرايان ميانه‌روتر از اين بيانيه و در گرفتن گفت‌وگوهاي سازنده در رسانه‌هاي‌شان با حضور اصلاح‌گرايان خودش نوعي روزنه‌اي كه گشوده شد، نيست؟
خود مهندس عبدي كه به درستي منتقد الگوي صرفا روايت‌محور درباره راي دادن است، بهتر نبود كه در انشعابي خواندن امضاكنندگان صرفا روايت‌محور نباشد و اعتنايي به «واقعيت» هم بكنند؟ در واقعيت، تنها مصوبه جبهه اصلاحات درباره انتخابات اين است كه در تهران به نام جبهه و اصلاح‌طلبي ليست داده نشود. در اين بيانيه تحليلي و گفتماني هم اين مصوبه مطلقا نقض نشده و صرفا مبتني بر دلايل ذكر شده از مجموع نيروها دعوت شده است براي حمايت از ائتلاف ميانه و تشكيل اقليت موثر توسعه‌گرا زمينه‌سازي كنند. چگونه ارايه تحليل و نقض نكردن مصوبه جبهه حمل بر انشعاب مي‌شود؟ تكثر راهبردي در جبهه مصلحان را مي‌توان پذيرفت و حمل بر انشعاب نكرد.
ايشان بعضي از روشنفكران امضاكننده را نقد كرده‌اند و گفته‌اند بهتر بود امضا نمي‌كردند و انفرادي تحليل مي‌كردند. اين نوعي دعوت به كناره‌گيري از گفتمان‌پروري و كنش جمعي-گفتماني نيست؟ از ايشان مي‌پرسم آيا طرح جمعي ايده‌ها اهميت و تاثير آن را افزايش نمي‌دهد؟ آيا واكنش بسيار وسيع به اين بيانيه تحليلي و تاثير روشنش در فضاي گفتماني ازجمله به دليل كيفيت و تكثر امضاكنندگان نيست؟ اينكه واكنش‌ها و گفت‌وگوهايي كه اين بيانيه ايجاد كرد بسيار وسيع‌تر از كتاب‌هاي انفرادي روشنفكران يا حتي ده‌ها صفحه مصاحبه‌هاي سريالي چهره‌هاي سياسي بود ناشي از همين اثر كنش جمعي نيست؟ آيا روشنفكر حوزه عمومي دقيقا نبايد همين تاثير واقعي را هدف بگيرد يا بايد صرفا اكتفا كند به طرح ايده‌هايي كه عملا تاثير مهمي بر ميدان واقعيت و گفتمان‌ها و سرنوشت جمعي نمي‌گذارند؟ ايده‌ها و رويكردي كه در بيانيه هست مي‌تواند به تدريج ترويج شود و در بلندمدت ببالد و به سعادت جمعي ايرانيان كمك كند، ازجمله به خاطر امضاي مسوولانه روشنفكران غيرعافيت‌جو. 
در متن مصاحبه‌ مهندس عبدي آمده است كه «اين راه بارها طي و به نتيجه نرسيده و بسته شده بود، حالا چگونه مي‌توان از همان مسير روزنه‌اي گشود؟» ايشان را دعوت مي‌كنم دوباره متن بيانيه را بخوانند. توافق‌گرايي، تدريجي‌گرايي، ائتلاف‌هاي حل مساله‌اي و توجه به زمينه‌هاي نهادي و ساختاري اهداف و بسياري از آنچه در اين بيانيه آمده از قضا قبلا به قدر كافي آزموده و تقويت نشده و از علل ناكامي‌هاي اصلاح‌گران بوده است. آزمودنِ آزموده نيست، بلكه مسيري نسبتا جديد است و مبتني بر مباني نظري و تجربي روزآمد. مثلا اصلاح‌جويان اگر در توافق‌سازي مهارت داشتند، از هاشمي موتلف مي‌ساختند نه اينكه تخريبش كنند، در مجلس دهم با ميانه‌روها ائتلاف مي‌ساختند و دستاوردهاي‌شان افزوده مي‌شد به جاي اينكه ميانه‌روها را به سمت پايداري برانند، در حمايت از روحاني اصول ائتلاف باپرنسيب را رعايت مي‌كردند و چك سفيدامضا نمي‌دادند، بيش از اكنون نگران تداوم مسير ۹۸ تا امروز مي‌بودند و بيش از امروز دغدغه معكوس‌سازي روند و روزنه‌گشايي داشتند. به جاي ورود و خروج‌هاي دفعي و نوسان‌هاي راهبردي بايد صبوري و ثبات و توان بيشتري در مسير اصلاح‌گري خشونت‌پرهيز و تدريجي‌گرا ساخت و گام به گام پيشروي كرد، به جاي وانهادن عرصه‌ها و پسروي.

ارسال دیدگاه شما

ورود به حساب کاربری
ایجاد حساب کاربری
عنوان صفحه‌ها
کارتون
کارتون