ميراث بادآورده قدر ناديده
نيوشا طبيبي
بخت و اقبال با ايراني فراوان يار بوده است. چرا؟ به عرض ميرسانم. چند لحظه تامل بفرماييد و بعد اگر عرض من ناصواب بود علم مخالفت برداريد و دور از جان مباركتان فحشكشم كنيد. اين سرزميني كه در آن به دنيا آمدهايم، پديدهاي به نام ايران كه حتي فراتر از مرزهاي جغرافيايي آن است، حاوي ثروتهاي مادي و معنوي و طبيعياي است كه ما براي به دست آوردنش هيچ زحمتي متحمل نشدهايم. حال و روز ما شبيه فرزندان ميراثخوار و لوس و قدرنشناس پدري ثروتمند است كه فكر ميكنند گنج پدريشان لايزال است و بزرگي و احترامي كه براي آنها قائل هستند نه به دليل پدر محترمشان كه به دليل شخص خود آنهاست. تصور ميكنند كه ثروتمند بودن امري عادي و معمولي است و سرنوشت آنها جبرا همين بوده و تا آخر دنيا هم همين است. نگاهي به ميراث عظيم فرهنگي و تاريخيمان بكنيد، از ادبيات و تاريخ و معماري و فناوريها و دانشهاي دنياي قديم هيچ كم نداريم. خداوند طبيعت بسيار متنوع و بينظيري از جانوران و گياهان به ما داده، در همسايگي كويري خشك و برهوت جنگلي داريم كه از نظر قدمت در جهان كم نظير و بلكه بينظير است. موسيقي و شعر و نگارگري و فلسفه و عرفان و هزار دارايي معنوي ديگر داريم كه به ما هويتي خاص داده است. از مهمترين گوهرهايي كه بيرنج و زحمت نصيب ما شده، همين زبان فارسي است. به قول زندهياد شاهرخ مسكوب: «ايراني بودن با همه مصيبتها به زبان فارسياش ميارزد…» البته كه فارسي فقط يكي از نعماتي است كه ايراني بودن به خاطر آن ارزش پيدا ميكند.
اما اين نعمات در چشم ما چنان بياهميت و عادي جلوه ميكنند كه گويي همه دنيا از چنين پشتوانهها و لذايذ و داراييهاي مادي و معنوي بهرهمندند.
جنگلهاي هيركاني ۲۵ تا ۵۰ ميليون سال قدمت دارند. اين جنگلها به مثابه ذخاير ژنتيكي و موزههاي زنده و ميراث طبيعي زمين قلمداد ميشوند، ولي ما بخش وسيعي از اين جنگلها را ظرف چند دهه گذشته نابود كردهايم درختهايش را انداختهايم و به جايش ويلا ساختهايم. آبهاي جارياش را خشكانده گونههاي جانوري و گياهياش را منقرض كردهايم، اگر مستقيما هيچكدام از اين كارها را نكرده باشيم با سفر به شمال و آلودن محيط زيست و تحميل باري بيش از توان منطقه آن را بيمار و بد حال و رو به مرگ كردهايم.
ما خود زخمهاي عميقي به ميهن زدهايم، اينها بياعتناييهاي ما مردم عادي بوده اين نمونههاي ديگر را ببينيد: جمهوري باكو براي برقراري مجدد رابطه با ما پيششرطهاي تحقيرآميز ميگذارد، در حالي كه خودش كارنامه درخشاني در كنترل فساد و جرم و جنايت ندارد، از نبود امنيت براي كاركنان سفارتش در تهران ابراز نگراني ميكند! چرا؟ چون ما احترام خود را نگه نداشتهايم. ما بزرگي خودمان را آنجا كه بايد نشان ميدادهايم، پنهان كردهايم. ما رابطه عزتمندانه را به صورتي باژگون ديدهايم و تصور كردهايم. چون ايران بزرگ است و ما براي اين بزرگي چندان متحمل زحمت نشدهايم. مثل اماراتيها نبودهايم كه با زحمت ظرف چهل سال ذرهذره كشور بسازيم و برايش تاريخ و عناصر فرهنگي بخريم و جمع كنيم. چشم باز كردهايم و از ارس تا گواتر و از سرخس تا خرمشهر پهنه كشورمان بوده، هزار ميراث تاريخي و فرهنگي بهمان رسيده…
اين يكي را ببينيد، معاون حقوقي رييسجمهور آقاي دهقاني گفته است: «اولينبار ما ميدان آرش را كشف كرديم… در اين ميدان چاه حفر كردهايم، اما به حرمت همسايگي بهرهبرداري را آغاز نكردهايم.» بخنديم يا گريه كنيم؟! به حرمت همسايگي؟ حق ملي ما را زمين گذاشتيد؟ مگر با من بميرم و تو بميري روابط خارجي را اداره ميكنند؟ مگر منافع ملي جاي شوخي و تعارف است؟ به چه اجازهاي و براساس كدام منطق روابط بينالملل شما «حرمت»گذاشته و از استيفاي حق ايران گذشتهايد؟ اگر حقيقت را بگوييد، غير حقوقيترين واژهها از فردي كه بر جايگاه معاونت حقوقي رييسجمهور تكيه زده صادر شده است. اگر حقيقت داشته باشد بايد پرسيد چرا از منافع ملي ايران گذشت كردهايد تا امروز كويت و عربستان همصدا شوند و بگويند كه «آرش» حق مسلم و بديهي و صد درصدي آنهاست؟
همه اينها به اين دليل ساده است كه ما ميراثدار گنج بيرنج ايران هستيم. گنجي كه طي بيش از 30 قرن توسط سلسله نياكان ما ذرهذره با مشقت و سختي در اين طبيعت خشن و ناهمگون گردآوري شده بود. ما نسل شوربخت كژرفتاري هستيم كه سرزمينمان را زخمي كرديم و به وجهه پرجلال و جبروتش و به فرهنگ و تاريخ و طبيعت و داراييهايش آسيب رسانديم.