ادامه از صفحه اول
زندگي پانزي
مجموعه اين عوامل را ميتوان تحت عنوان زندگي پانزي مقولهبندي كرد. تعبير ديگري از آن را ميتوان آيندهفروشي براي گذران حال، تصور كرد. كاري كه نه تنها مردم، بلكه حكومت هم كمابيش انجام ميدهد. اين زندگي در سياست، اقتصاد و... ديده ميشود.
الگوي زندگي پانزي را در قانون فرزندآوري ميبينيم. با وعده وام ازدواج و فرزندآوري ميخواهند مردم را وادار به فرزندآوري كنند، ولي اغلب مردم ميدانند كه فرزند فقط به دنيا آوردن نيست، نيازهاي او تا حدود ۲0-۲5 سالگي و حتي بيشتر بايد تأامين و درنظر گرفته شود و به اميد چند ده ميليون هديه دولتي نميتوان فرزند آورد. به همين علت است كه ميگويم رويكرد دولت و مجلس، در حل مسائل كشور مبتني بر رويكرد پانزي است، اگر كسي ۴ بچه آورد، و قدري پول بگيرد و در برابر فردا كه زمان آموزش، بهداشت، غذا، لباس و مسكن آنان ميرسد هيچ كس نيست كه پاسخگو باشد. وعدهدهندگان و پرداختكنندگان وامهاي ناچيز سهم خود را برداشتهاند و به خارج و امارات رفتهاند تا حال كنند و اين زوج مانده و ۴ فرزند روي دستش!
آغاز يا پايان جنگ كدام اهميت دارد؟
بنابراين تصور موجود از علت و فرآيند وقوع جنگ، با واقعيتهاي تاريخي و راهبردي همخواني نداشته و نياز به بازبيني دارد.
همچنين چگونگي فرماندهي جنگ پس از حمله عراق، باتوجه به اشغال سرزمين به مدت 20 ماه و تاخير در آزادسازي مناطق اشغالي، با وجود اهميت آن در نقض امنيت ملي و تماميت ارضي، هنوز مورد مناقشه است و علت آن در سطح راهبردي تبيين نشده است.
درباره پايان دادن به جنگ كه پس از حملات نظامي عراق و با پذيرش قطعنامه 598 صورت گرفت، به جاي بحث درباره علت بيتوجهي به انتخاب زمانِ مناسب براي پايان دادن به جنگ، همچنان تصور ميشود تقويت قدرت عراق و اجماع جهاني، موجب ادامه يا اين نحو از پايان دادن به جنگ شد. بنا براين مساله مهم، نقد و بررسي مديريت جنگ در چارچوب اهداف سياسي و استراتژي نظامي، براي پايان دادن به جنگ است كه كمتر مورد بحث قرار ميگيرد.
با اين توضيح، در مواجهه با تهديدات و جنگ، علاوه بر پيشبيني سناريوهاي احتمالي و ايجاد آمادگي دفاعي، بايد با استفاده از قدرت بازدارندگي، در سطح راهبردي براي چگونگي پايان دادن به جنگ برنامهريزي شود، در غير اين صورت در صورت وقوع جنگ، با مداخله عوامل پيشبيني نشده كه از مشخصههاي ذاتي جنگ است و در جنگهاي جاري در اوكراين و غزه قابل مشاهده ميباشد، مديريت پايان دادن به جنگ دشوار خواهد شد و زمينه جنگ فرسايشي و بيفرجام را فراهم خواهد كرد.
لا ادريون!
البته چنين حالتي هرگز مطلوب نيست و خبر از بحرانهايي ميدهد كه وجود دارند و چه بسا در آينده بزرگتر و عميقتر هم بشوند. مسووليت اين وضعيت بغرنج البته متوجه كساني است كه بر توسن قدرت سوارند و به انواع هشدارهاي دلسوزان كمترين التفاتي نشان نميدهند. براي آنها حضور در قدرت همه چيز را روشن ميكند و ندانستني در كار نيست ولي رنج و هزينه انواع ابهامها و ترديدها و سردرگميها و خوفها و خطرهاي واقعي متوجه مردمي ميشود كه همين حالا هم در حال پرداختن هزينه هستند و تورم فزاينده و گراني و بيكاري و ابهام در آينده گريبانشان را گرفته است.