گاه نمايش مطبوعات
ابراهيم عمران
تقريبا يادمان شايد نباشد كه آخرين بار، چه زماني جشنواره مطبوعات برپا شده بود. نميدانم نمايشگاه، عنوانش بود آن سالهاي رونق مطبوعات يا جشنواره؟! هر چه بود همه اهالي روزنامه و مجله، با طيب خاطر درآن شركت ميكردند. شايد بتوان گفت اين اشتياق با كمي تفاوت با فستيوال فيلم فجر، پهلو به پهلو ميزد. نامداران عرصه نوشتن را ديدن و دمي با آنان دمخور شدن، كم لذتي نداشت. آن هم در دوراني كه روزنامه ارج و قرب داشت. شمارگانش به اندازهاي بود كه بتوان اين ارج نهادن را پاس داشت. حاليه بعد از سالها دوري قرار است اين «گاه نمايش» ميزبان مخاطبان شود و اميد است كه فقط نمايش صرف نباشد و محملي براي آمار دادنهاي مرسوم نشود اين چند روز! اصولا برپايي هر نمايشگاهي پس و پيشي دارد. در صنوف مختلف و نمايشگاههايي كه برپا ميشود؛ جديدترين دستاوردهاي آن صنف در معرض ديد قرار ميگيرد. اينجا اما به واسطه در لحظه بودن خبر و تفسير آن؛ نميتوان چنين نگرهاي را بر آن متصور بود. روزنامهنويسان زماني كه واژگاني خلق ميكنند و آن كلمهها جان ميگيرند و به طريق اولي به زيور طبع آراسته ميشوند؛ مشتاق و مهجوريشان افزون ميشود. چه كه نياز دارند تا ديده و خوانده شوند. امروزه آيا چنين انگارهاي را ميتوان مشاهده كرد؟ به راستي اگر از همين مخاطبان و بازديدكنندگان احتمالي، در دربهاي ورودي پرسيده شود نام چند روزنامه و روزنامهنگار را ببريد؛ چه پاسخهايي خواهند داد؟ آيا فيالواقع روزنامه در زندگي جاري آنان جايگاهي دارد؟ آيا خبرها و نيازهاي روزمرهشان (البته اگر در پي آن باشند) از روزنامهها تهيه ميشود؟ پر بيراه نيست كه آنچنان نميتوان توقع داشت كه چنين باشد. در جامعهاي كه به دلايل آشكار و پنهان روزنامه و روزنامهنويس، جايگاه سنتي و گذشتهاش را از دست داده است؛ نميتوان به زنده بودن روزنامهها اميد زيادي داشت. هر چند كماكان ميتوان باور داشت اين روزنامهها هستند كه با هر گرايش فكري؛ توان آن دارند كه در بزنگاههاي خاص، نقش نظارتي خود را به درستي ايفا كنند. داستان زندگي روزنامهنگاران نيز آنچنان از كفر ابليس و زهد اسفنديار معروفتر است كه نياز به نوشتن بيشتر ندارد! كار در چند مطبوعه و نقش كارمند صرف داشتن در برخي مطبوعات سنتي نيز از مسائل پيچيده روزنامهنگاري امروز است و تبديل شدن به نقشآفرينان مجازي و تقابل با واقعيتهاي موجود به واسطه گذران زندگي! هر چه هست و هر چه گذشت؛ آنچه اهميت دارد، برپايي اين آيين بعد مدتهاست. نيمه پر آن را خواهيم ديد. از هر نحله فكري موجود چه در روزنامهها و چه در سايتها به حتم غرفهاي خواهند داشت. آنچه اما مهم است، قلمي است كه اين كاتبان دنياي مدرن امروز آن را پاس خواهند داشت. تا يادآور آن باشند كه كاتب را قلمي بس است؛ آنسان كه ابن شاذان عميد بلخ به خواجه نظامالملك قرنها پيش ميگفت...