به مناسبت نمايشگاه «كرگدنها گاهي تنها سفر نميكنند»
بيرفيق و يار نتوان زيست
محسن آزموده
حدود يك ماه پيش با آقاي علي ميرفتاح و دوستم امير جديدي، سفري يك روزه به قم رفتيم. خيلي خوش گذشت. اكثرا سيد علي ميرفتاح را به عنوان روزنامهنگاري خوش قلم ميشناسند كه اهل ادبيات و شعر است، داستان و رمان مينويسد، شعر ميخواند و شيفته سعدي است، قلم بسيار شيرين و خودماني و شيوايي دارد و قصههاي قديمي كتابهايي چون هزار و يك شب و ابومسلمنامه را براي مخاطبان عمومي ميخواند. اما شايد كمتر بدانند كه او نقاشي هم ميكشد و خط بسيار خوشي دارد و تصويرپرداز توانمندي است. من البته خيلي سال است كه ميدانم آقاي ميرفتاح طراح و گرافيست و نقاش هم هست. اما چند سال پيش كه به عنوان سردبير به روزنامهمان آمد، اين مهارت و توانايي او را از نزديك ديدم. تمام در و ديوار اتاق سردبيري در دوره او پر بود از پرينت «صفحه يك»هاي روزنامه كه لابهلاي آنها، آثار قلمي و طراحيهاي آقاي ميرفتاح به چشم ميخورد. هر وقت كه چيزي نمينوشت، در حال كشيدن يا طرح زدن بود يا نوشتن با قلم. در بسياري از آن «صفحه يك»ها، خط خود سردبير به چشم ميخورد. اين ذوق به خرج دادن و بهره بردن از استعداد خطاطي و نقاشي را در مجله كرگدن بيشتر ميبينيد. در واقع آقاي ميرفتاح طراح و خطاط و نقاشي چيرهدست و بسيار پركار است و اگر به خانه خودش يا دوستان و دوستدارانش برويد، كلي تابلوي نقاشي و طراحي و خطاطي از او ميبينيد. الزاما هم موضوع همه آنها كرگدن نيست، اگرچه از سالهاي دور اسم و رسم كرگدن به نام او گره خورده، به واسطه يادداشتهايي كه قديمها در مجلات و روزنامهها مينوشت و بعدا به واسطه مجله پرمخاطب كرگدن.
آقاي ميرفتاح سال گذشته بالاخره رضايت داد و اولين نمايشگاه فردي خود را ديماه با عنوان «كرگدنها تنها سفر ميكنند» در گالري آرتيبشن برگزار كرد. در بيانيه آن نوشته بود: نمايشگاه حاضر «يك جور تكريم تنهايي و بردباري و پوست كلفتي و گياهخواري و بخشندگي» است. امسال اما در نمايشگاهي كه همين روزها و در همان گالري در حال برگزاري است، گويي - ولو اندكي - تغيير رويه داده. ميرفتاح در بيانيه اين نمايشگاه نوشته: «بيرفيق و بييار و بيسر و همسر كه نميتوان زيست. آن بزرگ هم كه گفت كرگدنها تنها سفر ميكنند، حواسش بود كه تحمل اين تنهايي، بيرفيق و بيهمسفر نشدني است. فلذا كرگدنها گاهي تنها سفر نميكنند، فرصت دست بدهد تنهاييشان را با گنجشكها و درختها، حتي با فيلها قسمت ميكنند و شب تاريكي بيكسي را به صبح روشن مهر ميدوزند.» اين همراهي و همسفري در نقاشيهاي امسال مشهود است. در «ما مردم فقير» گنجشكها روي سر و كول كرگدن نشستهاند و او را از تنهايي در آوردهاند، در «سرت رو بدزد رفيق» گنجشكي پشت كول كرگدن پناه گرفته، در «م مثل مادر» بچه فيلي دم با خرطومش، دم مادرش را چسبيده، در «خانهاي در خورد پيل» يك فيل و يك كرگدن با خرطوم و شاخ مصافحه ميكنند، در «صد سال تنهايي» كرگدني تنها با فاصلهاي معنادار از گله فيلي ايستاده و انگار به جماعت آنها حسرت ميخورد و در «تمنا» يك فيل با خرطومش گويي ميخواهد گنجشكي نشسته بر شاخسار درخت را نوازش كند.
خلاصه آنكه در نقاشيهاي امسال نمايشگاه سيد علي ميرفتاح، از حجم تنهايي و انزواي - شايد خودخواسته - در آثار پيشين كاسته شده و جانوران كوچك و بزرگ، بدشان نميآيد با هم در ارتباط باشند، حتي اگر اين رابطه از جنس رويايي و تقابلي مثل «صلات ظهر» باشد. اين خواست و ميل را ميشود در بيانيه نمايشگاه هم خواند، آنجا كه هنرمند به سائق عشق و علاقهاش از شاعر شيرين سخن فارسي گواه آورده: «بگذاريد بيتي هم از سعدي بخوانم. آنجا كه گفت: «اي خواجه برو به هر چه داري/ ياري بخر و به هيچ مفروش» معلوم است كه يار خريدني نيست و در هيچ دكاني دوست نميفروشند. او از اينكه گفت بخر، منظورش اين بود كه اگر هزينه رفاقت و همدلي، همه هستيات، بلكه همه تنهاييات باشد، ميارزد. يقين كنيد كه ميارزد.» شخصا تصديق ميكنم. انصافا سفر با خالق مجله و نقاشيهاي كرگدن كه خيلي خوب بود و ميارزيد.