باختهايي كه روي هم تلنبار ميشوند
سنگر گرفتن پشت فوتبال ساحلي براي احياي غرور فوتبال ملي
علي ولياللهي
سپاهان تنها نماينده باقيمانده فوتبال ايران در ليگ قهرمانان آسيا با شكست سه بر يك مقابل الهلال در بازي برگشت و باخت سنگين 6 بر 2 در مجموع حذف شد. پيش از اين استقلال به دليل عدم كسب مجوز حرفهاي، تراكتور در دور پليآف و تيمهاي پرسپوليس و نساجي در مرحله گروهي از دور رقابتهاي ليگ قهرمانان آسياي امسال كنار رفته بودند.
باخت سپاهان مقابل الهلال در يكهشتم نهايي ليگ قهرمانان تنها شكست يك تيم باشگاهي از ايران مقابل عربستان نيست. از جنبههاي زيادي ميتوان اين شكست را تكهاي از پازل ناكامي كامل فوتبال كشور دانست. سپاهان پرهزينهترين تيم امسال ليگ است كه تقريبا بهترينهاي ايران را در اختيار دارد. همراه با يك سرمربي سرشناس كه سابقه دستياري مورينيو و قهرماني ليگ قهرمانان اروپا در كارنامهاش ديده ميشود. اما همين تيم مقابل الهلال چنان شكست خورد كه مشخص شود فاصله هزينه در فوتبال عربستان تا هزينه در فوتبال ايران و داشتن امكانات در باشگاههاي ايران تا داشتن امكانات در باشگاههاي عربستان چقدر است.
سپاهان در بازي رفت و در نقشجهان بازي بدي به نمايش نگذاشت. يك هيچ پيش افتاد و حتي موقعيت داشت به گل دوم برسد اما در نهايت با خوردن گل مساوي، دادن يك اخراجي و دريافت دو گل در وقتهای اضافه 3 بر يك مغلوب شد. در رياض همين سناريو تكرار شد. سپاهان يك هيچ جلو افتاد، اخراجي داد و اتفاقا اين بار هم با var اين اخراج صورت گرفت و سپس با خوردن 3 گل و ثبت نتيجه 6 بر 2 در مجموع به ايران بازگشت.
ميتوان اين باخت را مختص سپاهان دانست. ميتوان گفت رفتارهاي بچگانه محمد دانشگر و سياوش يزداني باعث باخت سپاهان شد. هرچند اين دو خودشان قبول ندارند و در مجازي براي هم نوشابه باز ميكنند كه عالي بودي و چنين و چنان. ميتوان مورايس را مقصر شكست معرفي كرد. اينكه چرا انگار بازيكنان سپاهان بعد از 10نفره شدن ميميرند! ميتوان تا مدتها سرگرم اين جزیيات شد ولي نبايد فراموش كرد در عين حال كه همه اينها تاثيرگذار بودند، مساله بسيار فراتر از اين حرفهاست. مساله سر زيرساخت، امكانات و هزينه است.
اين روزها فوتبال ساحلي ايران در جام جهاني نتايج خوبي گرفته و با شكست دادن امارات ميزبان به نيمهنهايي و تقابل با برزيل رسيده است. در صداوسيما و رسانهها اين موفقيت بسيار پررنگ جلوه داده ميشود كه اتفاقا حق بچهها هم هست. اما بخشي از اين بزرگنمايي به بيدستاورد بودن فوتبال ايران در چند سال گذشته برميگردد. به اينكه ما چيز ديگري براي افتخار نداريم.
بياييد ناكاميهایمان را بشماريم. حذف تكتك باشگاههاي ايراني از ليگ قهرمانان آسيا در حالي كه رقيب اصلي ايران در فوتبال منطقه يعني عربستان 3 نماينده در بين چهار تيم برتر غرب آسيا دارد. تازه آن يكي نماينده عربستان را هم يك تيم عربستاني ديگر حذف كرد وگرنه بعيد نبود دور نيمهنهايي غرب آسيا بشود شعبه كوچكي از ليگ عربستان. احتمالا آنها كه مثل هميشه ميخواهند خودشان را به خواب بزنند ميگويند خب عوضش در جام ملتهاي آسيا ايران به نيمهنهايي رفت و عربستان با مربي 28 ميليون دلاري در يك هشتم مقابل كرهجنوبی حذف شد. پاسخ اين مساله بماند براي مسابقات آتي كه همه با هم پيشرفت تيم ملي عربستان را بعد از يك جوانگرايي وسيع در قطر 2023 ديديم. بماند براي زماني كه ايران مجبور به پوستاندازي شد و ديگر نتوانست با ميانگين بالاي 30 سال تيم به مسابقات بفرستد. فقط عربستان هم نيست. قطر هم از فوتبال ايران سبقت گرفته است. آنها دو قهرماني پياپي جام ملتهاي آسيا در دو دوره اخير به دست آوردهاند، ميزبان جام جهاني و جام ملتها بودهاند و ستارههاي بزرگي را به فوتبال كشورشان ميآورند. ناگفته پيداست كه رقباي ديگر يعني عراق و اردن و سوريه و ... هم فاصلهشان را با فوتبال ايران كم كردهاند.
ما در جام ملتها ناكام بوديم. در رده اميد و جوانان و نوجوانان به دستاوردي نرسيديم. در زنان هم همينطور. باشگاههاي ايران ورشكسته هستند و چرخه معرفي ستاره در فوتبال كشور معيوب شده است. در حالي كه لژيونرهاي فوتبال كره جنوبي، ژاپن و حتي استراليا در بالاترين سطح و به صورت فيكس بازي ميكنند در ايران همه دلخوش شدهاند به يك نيمه بازي كردن سردار آزمون يا نقل قولي كه يك مربي درباره ستاره ايراني نيمكتنشين تيمش مطرح ميكند.
از همه اينها مهمتر دورنمايي براي رشد و تغيير در اين روند به چشم نميآيد. همين حالا در فاصله كمتر از چهل روز تا تعيين تكليف وضعيت مالكيت باشگاههاي استقلال و پرسپوليس براي گرفتن مجوز حرفهاي حضور در ليگ قهرمانان آسيا بيشتر باقي نمانده و ممكن است براي دوره پيش روي اين تورنمنت سرخابيهاي پايتخت دچار مشكل شوند.
اينكه بايد چه كار كرد را نميتوان در يك نوشته خلاصه كرد. اما بايد گفت كه كارشناسان و رسانهها از سالها پيش زنگ خطر را به صدا درآورده بودند. سالهاست گفته شده دولتي بودن فوتبال، حضور پررنگ سياست و نهادهاي خارج از فوتبال در اين عرصه، نداشتن حق پخش، عدم توجه به فوتبال پايه و كنار گذاشتن مديران موفق و روي كار آوردن مديران بيكفايت فوتبال ايران را به قهقرا خواهد برد. هشدارهايي كه جدي گرفته نشد تا امروز كار به اينجا بكشد. تلختر اينكه آينده ميتواند از اين هم نااميدكنندهتر باشد اگر روال به همين شكل ادامه پيدا كند.
متاسفانه در سالهاي گذشته برخي موفقيتهاي مقطعي مثل دو صعود پرسپوليس به ليگ قهرمانان آسيا، كسب يك برد در جام جهاني با وجود خوردن 6 گل از انگليس و باخت به امريكا، يك نمايش جانانه از تيم ملي زنان يا همين بردهاي ساحليبازان و گاهي بچههاي فوتسال باعث شده فضاي كلي فوتبال تحت تاثير قرار بگيرد. مديراني كه هيچ دستاوردي نداشتند همه كاستيها را جارو كردند زير فرش همين موفقيتهاي كوچك كه هيچ ارتباطي با ساختارسازي ندارند و مديران بالادستي هم قانع شدند.
هشدارهاي قبلي جدي گرفته نشد و احتمالا اينها هم جدي گرفته نميشوند. اما اگر خداي نكرده در سالهاي آينده همين سطح فعلي را هم كه صرفا به واسطه استعدادهاي خاص بازيكنان ايران به دست آمده را از دست داديم يادمان بيايد كه ديگراني اين روزها را پيشبيني كرده بودند.