يك روز براي يادآوري همه تلاشهاي نهاد وكالت
محمدهادي جعفرپور
هفتم اسفند ماه سالروز استقلال تنها نهاد مدني كشور است، سالروز يادآوري تلاش هاشم وكيلها، خلعتبريها، همرازها، شاهكارها، مجابها، كشاورزها و صدها وكيل آزاده و با شرف كه در طريق استقلال و صلابت من كانون وكلاي دادگستري ايرانزمين خون دلها خوردند.
من كانون وكلاي دادگستريام، خانه مشترك هزاران سرباز عدالت، آنان كه در طريق دفاع از حقوق مردم شجاعانه ايستادگي ميكنند و با وثيقه نهادن شرافت خويش به عهد خود وفا دارند.
من با عمري برابر با يك قرن چونان جواني برومند پويا و سرزندهام و بسان پيري خردمند كولهباري از تجربه را اندوخته دارم. مرا درختي تنومند ميدانند كه ريشههايش در تاريخ اين سرزمين تنيده شده است و توفان و تندبادهاي بسيار از سر گذراندهام و همچنان سرفراز و بالندهام. گرچه چند صباحي است، تندبادهايي به سمت و سوي خانه و خانواده من وزيدن گرفته است اما همگان نيك ميدانند هيچ تندباد و توفاني را توان به لرزه درآوردن شاخه و برگهاي مرا ندارند چه رسد به زخمه بر ريشهام، لذا معاندان و بدخواهان بدانند كه:
درخت پير تن من دوباره سبز ميشود
كه زخم هر شكست من حضور يك جوانه شد
واي كه در حضور شب در بزم سوت و كور شب
شب كور وحشت تو را قلب من آشيانه شد
واي كه آبروي تو مرد اناالحق گوي تو
بر آستان كوي تو جان داد و جاودانه شد
من همه زاري منم زخمي زخمه تنم
براي هاي هاي من زخمه تو بهانه شد
درخت پير تن من دوباره سبز ميشود
هرچه تبر زدي مرا زخم نشد جوانه شد
تكرار كنيد تا به گوش و هوش دريابيد
هرچه تبر زدي مرا، زخم نشد، جوانه زد
من تنها نهاد مدني اين سرزمين هستم كه جامعه بينالملل مرا به رسميت ميشناسد و حضور و حياتم را ضامن تامين حقوق مردم. حكيمان و انديشمندان مرا نشانه حكومت قانون و نماد دموكراسي و تلاش براي عدالت اجتماعي ميدانند. بداهلان و نابخردان بدانند، هيچ ظلمي از ديد چشمان تيزبين اعضاي خانوادهام پنهان نمانده و فرزندان غيورم براي دفع ظلم و ستم قيام ميكنند، صحن و سراي خانهام مأمن و ملجأ مظلومان است، تاريخ گواه اين ادعاست آنطور كه در آبان ۵۷ خانواده زندانيان سياسي به من پناه آوردند و فرزندان آزاده من با اقتدار وزير دادگستري دولت شاه را فراخوانده، وي را مكلف به توضيح كردند. من در سالهاي عمرم چالشها و مصايب بسياري به چشم ديدهام اما همچنان استوار و با صلابت به حيات پرافتخار خويش ادامه دادهام، ميدانيد چرا؟ چون فرزنداني در دامن من پرورش يافتهاند كه خانه و خانواده خويش را چونان جان شيرين دوست دارند و در بزنگاههاي مختلف تمامقد با جان و دل از كيان خانواده صنفي خويش دفاع كرده و خواهند كرد.
من كانون وكلاي دادگستري هستم تنها نهاد مدني ايرانزمين با هزاران سرباز عدالت كه شجاعت و استقلال از اوصاف جدانشدني ايشان است، ميدانيد چرا بر استقلال فرزندانم از دستگاههاي حاكميتي اصرار دارم؟ چرا كه براي دفاع از حقوق شما مردم نازنين دچار لكنت و ترس نشوند.
وكيل دادگستري مستقل بدون لكنت زبان و ترس در برابر تضييع حقوق عامه مردم قيام ميكند همانطور كه فرزندان عزيزم در بزنگاههاي مختلفي به انجام تكليف خويش قيام كردهاند؛ در پرونده كارگران هفتتپه، خونهاي فاسد، خشكسالي خوزستان و... ابطال بخشنامههاي خلاف قانون ورود كرده، در اعتراضات مدني پا به پاي مردم همراه و همنفس بودهاند يا در مجامع بينالمللي براي حقوق ميهن جانانه دفاع كردهاند.
بدانيد و آگاه باشيد
قلم و انديشه يك عضو از هزاران فرزندي كه در دامن من پرورش يافته كافي است تا كاري كند كه ظلم ظالم در نطفه خفه شده، مهر سكوت و خاموشي بر لبان ياوهگويان و معاندان من و خانوادهام زده شود با اين وجود لازم است يادآور شوم، شرط عضويت در خانواده من ادب است و نجابت و همين دو شرط ضرور و ذاتي مانع برخوردهايي است
در خور شأن و شخصيت معاندان كه صد البته به داشتن چنين فرزندان نجيب و مبادي آدابي به خودم ميبالم اما لازم است از حيث تذكر به آنان كه اسبِ لنگِ خويش را زين كردهاند تا بر من و خانوادهام بتازند گوشزد كنم، زهي خيال باطل كه خشتي از اين خانه با دستان ضعيف و ذهن مريض آسيب ببيند، همين فرزندان نجيب و فرهيختهام به وقتش شيرژياني خواهند بود در بيشه كارزار كه هيچ چيز و هيچ كس را توان مقاومت در مقابل قدرت فهم و استدلال ايشان نخواهد بود و با همين سلاح پيروز ميدان ما خواهيم بود.