از انتخابات بايد جانانه دفاع كرد
حفظ صندوق راي و حق انتخاب يك وظيفه تاريخي است كه اكنون بر عهده ماست و بلوغ سياسي يعني رو به جلو قدم برداشتن و از مسير انتخابات براي بقاي دموكراسي جنگيدن و اكنون از همه زمانهاي گذشته اين وظيفه سنگينتر است. تحريم انتخابات با مفروض تحقير حكومت و ناگزير ساختن آن به گشايش بيشتر و راهبردهايي كه رونق اقتصادي را فراهم كند، هم ايده پر مناقشهاي است كه در حالي مطرح ميشود كه در روند جاري بينالمللي، الگوي حكومتهاي غيردموكرات ثروتمند با رونق اقتصادي فراگيرتر از گذشته شده و گاهي اين ايده نيز در ساختارهاي قدرت مطرح ميشود كه براي توسعه در جوامع شرقي، كشورها نيازمند ديكتاتوري مصلحانه هستند.
كشورهايي چون چين و حتي كشورهاي عربي پادشاهي و اميرنشين نيز با الگوي حكومتهاي ثروتمند و با اقتصاد رونق يافته، اما با مشروعيت ضعيف مردمي در حال درخشيدن هستند و در واقع كاهش اعتبار صندوق راي در ايران، نتيجهاي جز تقويت ايده آزمون اين الگوهاي نظام سياسي بسته و سوق دادن اجباري ايران به اين سمت نيست.
اما بايد يك واقعيت را يادآور شد كه ايران نه چين است و نه حتي عربستان، يا امارات و قطر؛ ايران، ايران است با الگوي خود كه سالها آن را دنبال كرده و توسعه داده است. عليرغم تمام انتقادها بايد پذيرفت ايران در همين شرايط يكي از دموكراتيكترين جوامع منطقه است و از اين مسير نميتواند بازگردد. به ويژه اينكه فشارهاي روندهاي دموكراتيزاسيون تكنولوژي و اطلاعات هم اجازه تغيير مسير ايران را نخواهد داد. در واقع قهر كنوني از انتخابات، فقط ضربه موقت اما هزينهساز به يك مسير تاريخي در توسعه سياسي كشور و در همين حال به مردم نيست.
موضوع ديگر در پاسخ به اينكه چرا نبايد اجازه بدهيم اين جامعه پا در مسير واپسگرايي بگذارد؟ اين است كه مشكلات اقتصادي و سياسي در دهههاي اخير، فرهنگ و حال اجتماعي ايران را هم بهشدت متاثر ساخته است. در شرايط نامطلوب سياسي و علاوه بر فشارهاي ساختاري، هر روز بيشتر شاهد فروپاشي اخلاق و از بين رفتن فرهنگ نوعدوستي هستيم كه قرباني اول اين شرايط نيز مردم هستند. شايد به نظر برسد افزايش خشم، تنگنظري، بخل و حسد، شرارت و... در جامعه، ارتباطي به انتخابات ندارد. اما در واقع كمك به حكمراني مطلوب پارلماني و مردمي و اميد به بهبود شرايط اقتصادي و اجتماعي، حال مردم را بهتر كرده و به تقويت اخلاق و فرهنگ اجتماعي نيز كمك خواهد كرد.
موضوع مهم ديگر براي ايران اين است كه در ساختار قدرت، افرادي هستند كه نظر به عقايد شخصي يا با اشاره به تجربه شكست در عاديسازي روابط با غرب، دل در گروي راهبردي ساختن بلوك شرق بستهاند و ميگويند تنها مسير امنيت يا توسعه ايران، ايجاد اتحاد و ائتلاف صرفا با قدرتهاي شرقي است. اين در حالي است كه اين مسير ايران را در تنگناي منابع سياست خارجي قرار خواهد داد و طبيعتا در روندهاي آينده و جنگ قدرتها، ايران به كارتي براي بازي آنها تبديل خواهد شد. اين سوال بجايي است كه بايد پرسيد اگر بحران اوكراين رخ نميداد، روسيه اين اندازه به رابطه با ايران تمايل نشان ميداد؟
ايران محكوم به سياست خارجي عملگرايانه و توسعهمحور است كه مستلزم افزايش شركاي سياسي و اقتصادي ايران در جهان است. در واقع ضمن حفظ منابع موجود كه شامل روابط با قدرتهاي شرقي است، بايد مسائل با دنياي غرب نيز تا حد ممكن حل و فصل شود و تحريمها تا حد امكان لغو شود. اين استدلال هم كه چون تاكنون اين هدف تحقق نيافته بايد از اين راهبرد صرفنظر كرد نيز درست نيست. البته روشن است هيچ بازيگر خارجي خيرخواه ايران نخواهد بود و هر نوع توافقي بايد كارشناسي شود و اين هدف نيز مستلزم وجود نگاه متفاوت و معتقد به سياست خارجي توسعهگرا در مجلس است تا نقش خود را در تقويت دستگاه ديپلماسي ايفا كند.
در مجموع مسير قهر با صندوق راي و واگذار كردن صندوق انتخابات در ايران فقط در خدمت منافع اقليتي است كه تمايل دارند منابع قدرت را ولو بهطور موقت در خدمت افراد و گروههاي خاص بگيرند كه اعتقادي به تفكر و مطالبات اكثريت مخالف و منتقد وضع موجود ندارند. نتيجه اين مسير نيز روشن است قدرتمندتر و ثروتمندتر شدن مخالفان و دشمنان دموكراسي. يادمان نرود حال ايران و ملت ايران با كاهش اعتبار صندوق راي و مجلسي از نمايندگاني كه اكثريت جامعه را نمايندگي نميكنند، بهتر نخواهد شد.