موسیقی اصیل هنرمندانه مهجور
نيوشا طبيبي
ضديت و تقابل با موسيقي، آن هم نه موسيقي مبتذل و پيش پا افتاده، بلكه موسيقي هنرمندانه و اصيل، از گذشتههاي دور سياست رسمي و عملي دستگاه اجرايي بوده و گاهي بنا بر سليقه مديران، شدت و ضعف گرفته است، اما هرگز سايه نظارت شديد بر موسيقي واجد ارزش كم نشده. موسيقي از عناصر هويتساز فرهنگي است. در همه كشورها از موسيقي به عنوان هنري الهامبخش استفاده ميكنند. به تصديق عده زيادي، هنر موسيقي، والاترين هنرهاست. البته كه همين موسيقي انواعي پيش پا افتاده و بسيار مبتذل و سخيف و غيرقابل شنيدن دارد. اين نوع سخيف و پيش پا افتاده موسيقي را ميتوان در سالنهاي كنسرت و راديو و تلويزيونهاي ايران امروز به وفور شنيد. آثاري كه موسيقي دهه ۷۰ و ۸۰شمسي لسآنجلسي هم در مقايسه با آنها سنگين و هنرمندانه و محترم جلوه ميكند.
موسيقي امروز آميزهاي از ريتم و ترانههاي سطح پايين و الفاظ ناموزون و آواهاي معيوب و نالههاي گوشخراش است كه به دليل كثرت پخش، گوش مردم به آنها خو كردهاند. به همان صورت كه در دورهاي، گوش عامه به شنيدن موسيقي هنرمندانه و اصيل و ترانهها و اشعار موزون و الفاظ لطيف و شاعرانه خو كرده بود. اما بر اثر سياستهاي اعمال شده و دشمني بيدليل و غيرموجه و اصرار دولت به دخالت در امور هنري و نظارت، موسيقي پاكيزه و انساني و اخلاقمدارانه ايراني كه حاصل آميختگي فرهنگي يك ملت چند قومي بود، مطرود و منزوي شد. تولد نوع خاصي از موسيقي ايراني كه بر اساس مشخصههاي موسيقي پاپ عرضه ميشود و گشوده شدن تجارت پرمنفعتي كه از فروش توليدات شبههنري اينگونه موسيقي حاصل شد، به مهجوريت موسيقي اصيل و سنتي ايراني دامن زد.
بعد از فقدان استادان بزرگ موسيقي ايران، پرويز مشكاتيان، محمدرضا شجريان و محمدرضا لطفي، ديگران هم سكوت كردند يا به امر آموزش يا برگزاري كنسرتهاي انفرادي در گوشه و كنار جهان پرداختند. استادان فخرالديني و شهرام ناظري، حسين عليزاده، كامكارها، روشنروان و چند تن انگشتشمار ديگر با همه مضايق و تنهاييها و بيمهريهاي دستگاههاي اجرايي فرهنگي به تلاش خود ادامه داده و چراغ اين هنر را افروخته نگه داشتهاند. در حالي كه اين هنر پاكيزه و مطهر و عاري از هر آلودگي و زشتي، در آميزش با ادبيات درخشان فارسي نمونهاي عالي از فرهنگ ايراني است كه ميتوانست عالمگير شود و اسباب آشنايي مردم جهان با حقيقت و هويت واقعي سرزمين ما باشد. اجازه ميخواهم از تجربه چند شب پيش خودم بگويم، توسط دوستي بلژيكي كه بيست و پنج سالي از من بزرگتر است، براي ديدن كنسرتي از آثار موسيقيدان قرن هجدهم اروپا ژوزف هايدن دعوت شدم. بعد از اتمام برنامه، وقتي به اتفاق در حال بازگشت به خانه بوديم، از من پرسيد كه «موسيقي اركسترال در ايران به چه صورت است و چه آثاري توليد شده؟» به او گفتم: «ما انواعي از موسيقي اركسترال داريم يكي تماما با قوانين اركسترهاي جهاني و براساس ذوق و آثار موسيقيدانان ايراني است و ديگري تركيبي است از اركستر سمفونيك با گروه سازهاي ايراني كه آهنگهاي ايراني مينوازند و نوع سوم و چهارم هم گروههاي سازهاي ايراني يا محلي و بومي هستند.» از من خواست تا نمونهاي را برايش پخش كنم. من، «دو نغمه بختياري» ساخته زندهياد استاد روحالله خالقي، به رهبري زندهياد گلنوش خالقي را انتخاب كردم. در طول مسير كه موسيقي پخش ميشد، پيرمرد با دقت و ذوق و شگفتي به موسيقي ما گوش ميكرد. برايش چنين نغمات مطبوع و ناشنيدهاي سرشار از احساس و لطافت بودند. از من خواست قطعه ديگري هم برايش پخش كنم و انتخاب من «به زندان» ساخته زندهياد استاد ابوالحسن صبا و تنظيم زندهياد استاد حسين دهلوي بود. سوليست اين قطعه بسيار زيبا استاد ارسلان كامكار است، از شنيدن اين قطعه و تنظيم آن به وجد آمده بود. نواختن تكنواز اركستر را بينظير توصيف كرد و آتش اشتياقش به موسيقي ايراني آنچنان تيز شد كه آدرس سايت گلها را برايش فرستادم. سايتي كه توسط زن و شوهري انگليسي كه شيفته موسيقي ايراني بودند، بنا نهاده شد.
اين اولين تجربه من از مواجهه غير ايرانيان با موسيقي ايراني نبود، بارها ديدهام كه چطور موسيقي ايراني، شنوندگان حرفهاي و هنرفهم و موسيقيشناس را برجاي خود ميخكوب كرده است.
ما كه صاحب چنين ثروتي هستيم، وزير و وزارتخانهاي فرهنگي داريم كه اعلام ميكند، موسيقي فاقد اولويت است. بر كار هنرمندان بزرگي چون عليزاده و ناظري و كامكارها و ديگران ناظر و آقابالاسر تعيين ميكند. اما با همه اين مضايق و رنجهايي كه از سوي دولتيها و حتي اهل موسيقي و رشديافتگان و تربيتشدگان دامان موسيقي ايراني بر اين هنر پاكيزه وارد آمده، اشتياق نسل جوان به آموختن اين هنر قديمي و اصيل و بينظير هر روز زيادتر شده. هيچگاه در طول تاريخ ما اين تعداد نوازنده تار و ني و كمانچه و سنتور و دف و تنبك و سازهاي محلي نداشتهايم. جوانان و نوجوانان زيادي، رديف موسيقي ايران را آموختهاند، آثار قدما را مينوازند، نوآوريها ميكنند و جاي پاي اين هنر هويتبخش را در قلوب مردم هنرشناس محكمتر از پيش ميكنند.