منطق مجازات شروين
محسن آزموده
در روزهاي اخير انتشار متن حكم مجازات آقاي شروين حاجيپور ترانهسرا و آهنگساز جوان ايراني بحثبرانگيز شده است. در بخشي از حكم ايشان جملاتي آمده كه صداي خيليها را در آورده است، آنجا كه نوشته شده است: «دادگاه متهم را به مدت دو سال ممنوعيت خروج از كشور، جمعآوري دستاوردهاي انقلاب اسلامي در حوزه فرهنگي، علمي و هنري و انتشار آن در فضاي مجازي به نام خود، مطالعه و خلاصهنويسي كتاب حقوق زن در اسلام تاليف شهيد مطهري و كتاب زن در آيينه جمال و جلال تاليف حضرت آيتالله جواديآملي به ميزان سي صفحه هر يك به صورت مجزي و دستنويس جهت درج در پرونده و ارايه به واحد اجرا و انتشار آن از طريق فضاي مجازي و ساخت موسيقي درباره جنايات امريكا عليه بشريت و جمعآوري نقض حقوق بشر از سوي دولت امريكا در يك قرن اخير و انتشار آن از طريق فضاي مجازي، شركت در دوره آموزشي مهارت رفتار و دانش در حوزه هنر، محكوم مينمايد.» واكنشها به بخشهاي مختلف اين حكم بسيار جذاب و خواندني است. انصافا هم ميتوان يك يك جملات اين حكم را تحليل محتوا كرد و درباره آنها گفت و نوشت.
اما از ميان واكنشها، پرسروصداترين آنها مربوط به فرزند آيتالله جواديآملي و نوه شهيد مطهري است. محتواي اعتراضي ايشان آن است كه چرا دادگاه، مطالعه و خلاصه كردن كتابهاي پدر و پدربزرگشان را به عنوان مجازات در نظر گرفته. بسياري از كارشناسان و تحليلگران هم در مطبوعات و فضاي مجازي با ايشان همسو شدهاند و اين كار دادگاه را توهين به آن عالمان و انديشههاي ايشان تلقي كردهاند. از اكثر اين مفسران و پژوهشگران انتظاري نيست، اما از فرزند آيتالله و نوه شهيد كه هر دو خود عالم و دانشآموخته علوم ديني هستند، عجيب است كه چنين اظهارنظرهايي ميكنند، به خصوص كه پدران بزرگوار اين هر دو آقازاده، از بنيانگذاران نظام حكومت اسلامي بودهاند و در طول دههها هم نه تنها هيچ اعتراض جدياي به سياستهاي فرهنگي و قضايي نداشتهاند، بلكه از انواع و اقسام امكانات و موهبتها بهرهمند بودهاند.
اما مساله اصلي آن است كه اين عزيزان انگار سرشت و ماهيت مجازات اسلامي را كه در حكم بر آن تصريح شده، متوجه نيستند. هدف اين حكم، صرفا بازدارندگي و تنبيه (به معناي منفي) آن نيست. اصلا چنين نيست. مجازات اسلامي هدفش انسانسازي و ساختن انساني از تراز نوين است. قصد احكام اسلامي، تنها جبران مافات يا امتناع از تكرار جرم نيست، بلكه آن است كه فرد خاطي از درون متحول شود و دريابد كه اشتباه كرده و اذعان كند كه راه خطا را پيموده و در كنار آن بفهمد كه راه درست و صواب چيست.
اگر با اين مبنا پيش برويم، از حكم آقاي حاجيپور شگفتزده نميشويم. با منطق انسانسازي كه ذكر شد، فرض دادگاه اين است كه آقاي حاجيپور يا كتابهاي شهيد مطهري و آيتالله جواديآملي را نخوانده يا اگر خوانده، با دقت نخوانده است، چون به باور متوليان دادگاه كه همه از عالمان برجسته اسلامي هستند، اگر كسي اين كتابهاي آموزنده و ارزشمند را با دقت بخواند، در حدي كه بتواند آنها را جداگانه خلاصه كند، هرگز دچار اين اشتباه نميشود كه ترانه «براي» را بسرايد و اجرا كند. اصولا خود متوليان هم با خواندن همين كتابها به چنين ديدگاههايي رسيدهاند و اگر كسي از آنها بپرسد كه چرا به اين نظر خاص در مورد حقوق زنان از ديد اسلام قائل هستيد، به همين كتابها ارجاع ميدهند.
با اين توصيف آيا فرزند آيتالله جواديآملي و نوه شهيد مطهري جز اين ميانديشند؟ آيا آنها موافق با اين نيستند كه اين كتابها بهترين و دقيقترين آثاري هستند كه در طول نيم قرن اخير در دفاع از حقوق زن از نگاه اسلامي نوشته شدهاند و بسيار مستدل و منطقي هستند و هر كس كه آنها را بخواند، حقانيت احكام اسلامي در اين باره را در مييابد، مگر اينكه به لحاظ اخلاقي آدم مشكلداري باشد؟ شايد هم اين بزرگواران با تاثير كتاب و كتاب خواندن در روحيه و افكار آدمها موافق نيستند. كوتاه سخن آن به لحاظ منطقي و عقلاني از ديد قانونگذاران حكومت اسلامي حكم آقاي حاجيپور كاملا معقول و منطقي و قابل انتظار است و كساني كه با آن مخالف هستند يا معناي آن را نميدانند يا خودشان را به كوچه علي چپ ميزنند.