ادامه از صفحه اول
آزموني براي طبقه متوسط
اكنون «خانه هنرمندان ايران» در وضعيت بغرنج و فشار مالي قرار گرفته است، به ظاهر راههاي رسمي براي تامين اين نيازها ره به جايي نبرده. براي پرداخت مبالغ بسيار اندك هم خواهان نشانه رفتن شخصيت حقيقي و حقوقي آنان هستند، بنابراين چارهاي ديگر بايد انديشيد. اين وضعيت براي همه نهادهاي مدني كه قصد دارند مستقل باشند، به وجود آمده است. حكومتي كه اين نهادها را ميزند، هنگام انتخابات كه ميرسد، دنبال كسب تاييديه آنان براي مشاركت است. اگر قوه عاقلهاي در آنان بود ميدانستند كه اين نهادهاي مدني قدرتمند و مستقل در روزگاري به كمك حكومتها ميآيند كه به شدت به آن نياز دارند و قرار نيست در شرايط عادي ابزار حكومت باشند. اكنون كه به هر دليلي ساختار سياسي علاقهاي به كمكهاي رسمي به اين نهادها ندارد و بدتر اينكه مانع از دستيابي آنان به منابع مالي پايدار است، بايد همه افراد، به ويژه كساني كه دستشان به دهانشان ميرسد آستين همت را بالا بزنند و براي كمك به همسرنوشتان خود وارد عرصه و ميدان شوند. خانه هنرمندان ايران تصميم گرفته است كه براي خلاصي از اين محدوديتها برنامهاي را با عنوان «گلريزان هنر ايران» از فردا تا ۲۵ اسفند در محل خانه هنرمندان ايران برگزار نمايد. اين برنامه شامل فروش آثار هنري مجموعهاي از هنرمندان معاصر زنده و درگذشته است كه جزو مفاخر هنري هستند. هنگامي كه متوجه اندازه به غايت كوچك نيازهاي مالي اين مجموعه ميشويم تا با تامين آن به حيات خود ادامه دهند، به اهميت كوتاهيهاي خود پي ميبريم.
طبقه متوسط بايد آيندهنگري داشته باشد. توسعه كشور بدون تقويت اين طبقه ممكن نيست. آنان كه شمشير خود را عليه اين طبقه از رو بستهاند نيز زيانكننده اين ستيزهجويي ناعادلانه و نابخردانه هستند، ولي خود اين طبقه نيز نيازمند ارتقاي آگاهيها و همبستگيهاي خود براي حفظ و ارتقاي جايگاه خويش است. اين نمايشگاه بزرگ، الگوي موفقي خواهد بود. در واقع بسياري از هنرمندان برجسته كشور پا به عرصه گذاشتهاند و با از خود گذشتگي بخشي از درآمدهاي خود را به خانه خويش اختصاص دادهاند و اكنون نوبت متنعمان اين طبقه است كه گام بعدي را بردارند، با خريد اين آثار، ضمن انجام وظيفه مسووليت اجتماعي خويش، اقدام به سرمايهگذاري پربازده و مولد نيز بنمايند. اين آزمون مهمي براي كساني است كه دل در گرو و سربلندي كشور و استقلال نهادهاي مدني دارند.
اجازه، بياجازه
طرفه آنكه، پيرمردي عصازنان در حال عبور از كنار حصار خشن و بيمجوز تازه احداث شده، در پارك قيطريه، با نگاهي سرد، كلماتي زير لب ميگفت كه بخشهايي از آن قابل فهم نبود، ولي آخرش آشكارا و به تكرار ميگفت اجازه بياجازه!
گمانم او دانسته يا نادانسته بخش مهمي از مشكل اصلي جامعه ما را كه، عدم درك و تفاهم دوطرفه مردم و بخشي از مسوولان و تصميمگيران نامعلوم در آن آشكار هست، همين عبارت باشد: اجازه، بياجازه!
كارشناس عمران