شروع پيروزمندانه هيتلر
مرتضي ميرحسيني
سالها به كاري كه آن روز از ماه مارس دستور به انجامش داد، فكر كرده بود. حتي آن سالهايي كه كسي نبود و قدرتي نداشت، به بازپسگيري آنچه آلمانيها در جنگ اول جهاني از دست داده بودند ميانديشيد. تغيير و تحولات زمانه، قدرت اين كار را به او داد و فرصت اجراي آن را نيز تقديمش كرد. بسياري از مردم آلمان نيز در اين تصميم پشت او ايستادند و از زير پا گذاشتن معاهدهاي كه غرورشان را زخمي كرده بود حمايت كردند. شماري از نيروهايش را به غرب رن فرستاد و بار ديگر توافقات ورساي و معاهده لوكارنو را زير پا گذاشت (هيتلر قبل از آن نيز با تجهيز ارتش آلمان و سربازگيري، آن بند از اين معاهده كه آلمان را كشوري غيرنظامي اعلام ميكرد، ناديده گرفته بود).
بعدها بسياري اين ماجرا را كه در سال 1936 اتفاق افتاد، شروع غيررسمي جنگ دوم جهاني ديدند، اما آن زمان هيچ كدام از دولتهاي اروپايي واكنشي به اين عمليات نظامي آلمان نشان ندادند. شايد، چنان كه آلن تيلور مينويسد ترس از شوروي و «اين اعتقاد كه آلمان سدي در برابر كمونيسم است، فاتحان پيشين را واداشت كه از شدت بياعتماديشان نسبت به اين كشور بكاهند و به جاي دست زدن به هرگونه شدت عمل ديگر، امتيازات بيشتري به آلمان بدهند.» البته در فرانسه، عدهاي خطر را حس كردند و از ضرورت ضدحمله به نيروهاي آلماني مستقر در منطقه رن گفتند.
شايد اين ضدحمله، حوادث را به مسير ديگري ميانداخت كه به قول رابرت پالمر «اگر جنگي درميگرفت امكان داشت كه هيتلر را به سهولت شكست دهند، زيرا تازه تداركات نظامي آلمان شروع شده بود و افسران آلماني حامل دستوراتي بودند مشعر بر اينكه در صورت اندك مقاومتي، خود را عقب بكشند.»
اما كسي قدم از قدم برنداشت و هيتلر براي آنچه كرده بود، با واكنشي مواجه نشد. تصميمگيران فرانسه در چگونگي واكنش به عمليات هيتلر يكدست و همراي نبودند و انگليسيها هم اين عمليات را - كه در واقع در خاك آلمان انجام گرفته بود- كوچكتر از آن ميديدند كه به علتي براي جنگ و درگيري تبديلش كنند. آنچه در سر سران دولتهاي ديگر اروپايي ميگذشت نيز هيچ اهميتي نداشت و تأثير چنداني در سياست اين قاره نميگذاشت. اما چنان كه بعدتر معلوم شد، انگليسيها در فهم آنچه روي داده بود اشتباه ميكردند و اين ماجرا، اصلا ماجراي كوچكي نبود.
حداقل براي آلمانيها، بازپسگيري غرب رن معنايي متفاوت داشت. هيتلر داشت ادعاي خود درباره احياي غرور آلمان و اعاده حيثيت زخمخورده اين كشور را اثبات ميكرد.
داشت شعارهايي را كه با آنها به قدرت رسيده و بخشي از آلمانيها را با خود همراه كرده بود عملي ميكرد.
از آن پس آلمانيهاي بيشتري با ميل برايش هورا ميكشيدند و از نقشههايي كه او در سر داشت پشتيباني ميكردند. كنت ديويس در كتاب «ابرمرد» مينويسد «مردم آلمان بيش از پيش مسحور قدرتنمايي هيتلر در مقام بازيابي حقوق و نيروي كشور خود شدند.
مردم شهرهاي مختلف آلمان، هيتلر را تحسين ميكردند. در انتخاباتي كه پس از عمليات نظامي راينلند (رن) برگزار شد، نازيها بيشتر از 98 درصد آرا را از آن خود كردند.
هيتلر كه با شركت مردم در انتخابات و راي به قوانين او، آلمان را به كشوري تكحزبي تبديل كرده بود، از نتايج انتخابات به عنوان ابزار نمايشي خيرهكنندهاي براي نشاندادن حمايت مردم از برنامههايش با هدف بازگرداندن عظمت و اقتدار به آلمان استفاده كرد.»
نازيها چند هفته بعد از آن عمليات نظامي، المپيك 1936 برلين را برگزار كردند و نمايش موفق ديگري را- كه براي پيشبرد نقشههايشان بسيار به كار ميآمد- به اجرا گذاشتند. آن زمان كمتر كسي پايان ماجرايي را كه چنين پيروزمندانه شروع شده بود و قرار بود يك دهه طول بكشد، پيشبيني ميكرد.