• ۱۴۰۳ چهارشنبه ۲۷ تير
روزنامه در یک نگاه
امکانات
روزنامه در یک نگاه دریافت همه صفحات
تبلیغات
صفحه ویژه

30 شماره آخر

  • شماره 5722 -
  • ۱۴۰۲ دوشنبه ۲۱ اسفند

روایت دردناک خانواده مرحوم آریانا ولی نژاد از مرگ دختر دوچرخه‌سوار ایرانی در گفت و گو با «اعتماد»:

دخترم را در بیمارستان خرم آباد با امکانات اندک بستری کردند

دایی و مربی آریانا: مربی و مسوولان وقت تیم ملی مثل کوه مانع رشد آریانا شدند!

    زیر زخم باز آریانا به جای ملحفه پلاستیک زباله گذاشتند و می گفتند ملحفه کثیف می شود!

    پرسنلی در بیمارستان نبود، من و دختردایی‌اش آریانا را پانسمان کردیم!

 

روزبه دلاور

به گزارش «اعتماد»، خبر فوت آريانا ولي‌نژاد، دوچرخه‌سوار جوان و مستعد كشورمان جامعه ورزش را به شوك عميقي فرو برد. آريانا يك ورزشكار بااستعداد و بي‌حاشيه بود كه مي‌توانست تا سال‌هاي سال براي دوچرخه‌سواري زنان ايران افتخار كسب كند، اما افسوس كه اجل اين فرصت را نداد و دختر خرم‌آبادي پس از چند روز دست و پنجه نرم كردن با سوختگي، جانش را از دست داد. در گزارشي كه چند روز قبل منتشر كرديم از دليل و چگونگي سانحه نوشتيم و امروز گپ و گفتي با خانم خديجه رشيدي، مادر آريانا و همين‌طور مهران رشيدي، دايي و مربي او داشتيم كه در ادامه‌ مي‌خوانيد.

 

مادر آريانا: آريانا دستش را بلند كرد و قول داد كه برمي‌گردد اما...

خانم رشيدي! به شما تسليت مي‌گوييم.

سپاس از شما‌. غم من، غم بزرگي است. شايد من نتوانم بعد از اين زنده بمانم.

ان‌شاءالله كه سلامت باشيد. از آريانا بگوييد.

دختر من يك دختر خاص بود و از همان بچگي او را وارد كلاس‌هاي مختلف كردم. در موسيقي هم پيشرفت كرده بود در هر جا كه بود با استعداد بود. او ساعت ۷ مي‌رفت دبيرستان و من ساعت ۱۲ براي او ناهار مي‌بردم و بعد ناهار مي‌رفت تمرين دوچرخه‌سواري بعد هم يا كلاس زبان داشت يا كلاس بدنسازي. بعد ريكاوري مي‌كرد و فردا دوباره كارهايش را انجام مي‌داد. در زمان كرونا كه سر كلاس‌هاي مجازي شايد ۵ نفر آنلاين بودند و آن هم فقط حاضري مي‌زدند بچه من در سه سال كرونا به‌شدت زحمت كشيد.

از آن حادثه تلخ بگوييد. آريانا را اول به بيمارستان خرم‌آباد برديد؟

بله، متاسفانه دختر من اول در بيمارستان بدون امكانات و كثيف عشاير خرم‌آباد بستري بود‌. البته پرسنل كه امكاناتي نداشتند وضعيت بيمارستان افتضاح بود.‌

چند روز در آن بيمارستان بود؟

يادم رفته! يكشنبه بعدازظهر اين اتفاق افتاد. سه‌شنبه صبح دخترم در اصفهان بود. در آن يك روز تست‌ عفونت دختر من مثبت شد البته‌ نوع سوختگي، انفجار بود و غيرقابل بازگشت بود. به من چيزي نگفته بودند و من اميدوار بودم.

در بيمارستان با آريانا صحبتي هم كرديد؟

من دستم را سمت آريانا بلند كردم و به او گفتم قول بده من منتظرت هستم و‌ او هم دستش را بلند كرد و گفت قول مي‌دهم، اما برنگشت.

از طرف فدراسيون با شما همكاري داشتند؟

آقاي غياثيان، رييس ورزش استان تماس گرفت و خواستم دخترم به تهران يا اصفهان اعزام شود با آنكه راه‌ها بسته بود با آمبولانس بچه‌ام را به اصفهان رساندند.

امكانات بيمارستان اصفهان چطور بود؟

وقتي امكانات بيمارستان آنجا را ديدم به حال خودمان غطبه خوردم‌. سوختگي بچه من ۷۰، ۸۰درصد بود و نوع سوختگي كشنده بود. جز عزيز من شايد فرد ديگري در بيمارستان خرم‌آباد بستري شود. مردم به آن بيمارستان مي‌گويند كشتارگاه! حالا يك ساختمان جديد مي‌خواهند بسازند. اول بايد ‌پرسنل آن بروند آموزش ببينند كه چگونه با سوختگي برخورد كنند. در اصفهان مي‌گفتند هر بيماري كه از خرم‌آباد يا كرمانشاه مي‌آيد، پوست سوختگي را مي‌شويند يا جدا مي‌كنند كه نبايد انجام دهند. اشتباهات در برخورد با بيماران سوختگي دارند چون آموزش نديدند. پرسنل بيمارستان آدم‌هاي خوبي بودند و حتي تماس مي‌گرفتند و حال آريانا را مي‌پرسيدند اما بايد بروند آموزش ببينند. بخش سوختگي بايد درست شود. در اين بيمارستان هر كسي رفت و سالم برگشت فقط شانس خوبش بوده. در بيمارستان اصفهان راهي بود كه مي‌توانستم از پشت شيشه بچه‌ام را ببينم، اما در خرم‌آباد بچه مردم را مي‌گيرند و در را مي‌بندند و نمي‌گذارند بچه‌مان را ببينيم، يك پنجره رو به بيرون دارد كه گاهي آن را باز مي‌كنند و هواي آلوده وارد بخش مي‌شود. در اصفهان با گوشي از پشت شيشه مي‌شد با بيمار صحبت كرد‌.‌ هر بار وارد بيمارستان عشاير شدم، ديدم درونش در حال ساخت و ساز هستند! بعد از اين همه ساخت و ساز و خوردن بودجه بازهم گوش نمي‌دهند.

آريانا در قطعه نام‌آوران به خاك سپرده شد؟

نه، من در اين مورد گله دارم، بچه من جاي خاص مي‌خواست اگر قطعه نام‌آوران جاي نداشت در خرم‌آباد بالاخره يك جاي خاص براي بچه من بود. بعد از بچه من نام‌آوري در خرم‌آباد نمي‌ميرد؟ كجا دفنش مي‌كنند؟ من از جايي كه بچه‌ام دفن شده راضي نيستم. يك جاي جديد درنظر مي‌گرفتند و اولي بچه من باشد اما اين كار را نكردند. بچه من را گوشه‌اي از زمين گذاشتند و من آن زمين را مي‌خواهم! همين قطعه را بگذارند نام‌آوران. تنها فرزند من بود و به هيچ عنوان نمي‌گذارم كسي كنارش بخوابد، كنار بچه‌ام جاي خودم هست‌. مرگ و مير هميشه هست، اما براي من آنجا ديگر معمولي نيست و مي‌توانند ادامه قطعه نام‌آوران را آنجا درست كنند. من خودم را از بقيه جدا نمي‌دانم اگر قطعه نام‌آوران شود بعد از من هم اگر آنجا نخوابيدم هم اشكالي ندارد، اما آنجا را قطعه نام‌آوران كنند. از شما هم مي‌خواهم پيگيري كنيد.

صحبت پاياني شما؟

اميدوارم در حق هيچ فرزندي پيش نيايد. آريانا زحمت كشيد و اميدوارم زحمات هيچ فرزندي پايمال نشود.

د ايي و مربي آريانا: بيمارستان خرم‌آباد به جاي ملحفه زير زخم باز آريانا پلاستيك سياه گذاشته بود، مي‌گفتند ملحفه كثيف مي‌شود!

مهران رشيدي، دايي و مربي آريانا در گفت‌وگو‌ با «اعتماد» درخصوص او و زندگي ورزشي‌اش گفت: فقط من بالاي سر او بودم. آريانا در ۱۶ سالگي در استقامت مدال طلا گرفت يعني در نوجواني مدال طلاي بزرگسالان را گرفت او بعد از اين قضيه خيلي مطرح شد. من او را وادار كردم تا با بزرگسالان مسابقه دهد، چون سطح مسابقات قهرماني آسيا بالاست و بايد در اين سطح مسابقه دهد. در سطح نوجوانان تمام مسابقاتش با بزرگسالان بود و مدال هم گرفت. آدم‌هايي كه آن زمان مسووليت داشتند به خصوص مربي وقت تيم ملي كوهي شد مقابل آريانا! چون شاگردهاي او را پشت سر مي‌گذاشت. نمي‌دانيد چه تقلب‌هايي كه نكردند و حتي من را محروم كردند. دوچرخه‌سواري در فضاي آزاد و با حجاب كامل برگزار مي‌شود و كلي مرد در آنجا حضور داشتند و ممنوعيتي براي حضور آقايان نيست اما به من اجازه نمي‌دادند در كنار آريانا باشم. مربي وقت تيم ملي با همكاري فدراسيون چون شاگردهاي خودشان با زد و بند انتخاب مي‌شدند اجازه موفقيت به آريانا نمي‌دادند. به آنها گفتم تكواندوي بانوان ايران را تا قبل از كيميا عليزاده جدي نمي‌گرفتند، اما با قهرماني او وضعيت زير و رو شد و ماهم يكي مثل كيميا در ‌دوچرخه‌سواري داشته باشيم، اسپانسرها سرازير مي‌شوند و مي‌توانيم امكانات خوب بگيريم و كل دوچرخه‌سواري رشد كند. اينقدر آريانا را اذيت نكنيد و كمك كنيد او موفق شود، اما عمدا نمي‌گذاشتند او به مسابقات خارج از كشور اعزام شود.

رشيدي ادامه داد: اگر آريانا اعزام و قهرمان آسيا مي‌شد براي اولين‌بار اين اتفاق رخ مي‌داد و همه زير سايه آريانا قرار مي‌گرفتند. خيلي او را اذيت كردند. او اين اواخر دلسرد شده بود و مي‌گفت كلي حلبي گرفتم (به مدال‌هايش مي‌گفت) براي چي؟ مي‌خواهم و دوست دارم با قهرمانان جهان رقابت كنم. مي گفت من سه سال است قهرمان ايران هستم،اما هنوز يك اعزام خارجي نرفتم اما نفرات دوم و سوم و چهارم يا از اين طرف و آن طرف اعزام مي‌شوند! او در آخرين مسابقه‌اش با بيست اختلاف نسبت به نفر دوم قهرمان شد يعني در تاريخ بي‌سابقه است، اما اجازه ندادند او شكوفا شود. رشيدي درباره كمكي كه فدراسيون در زمان بستري شدن آريانا به خانواده‌اش كردند، گفت: مبلغ بيست ميليون تومان به حساب مادر او واريز كردند. ما پيش‌بيني مي‌كرديم آريانا تا ۴، ۵ روز ديگر بستري باشد و قاعدتا اين مبلغ چيزي نمي‌شد، اما همين هم نشان از اهميت به ورزشكارشان دارد. رشيدي در ادامه افزود: اطراف قطعه نام‌آوران زمين خالي است، اما به اشخاص فروختند، درحالي كه مي‌توانستند آن قطعات را براي نام‌آوران نگه دارند. نكته ديگر اينكه در بيمارستان خرم‌آباد به جاي ملحفه پلاستيك زباله سياه زير زخم باز آريانا پهن كرده بودند! يك بخشي ايزوله در شهر ما نيست يعني چي كه در شهر دوتا پرستار نباشد تا آريانا را پانسمان كند؟ من و دختردايي‌اش آريانا را پانسمان كرديم چون پرسنل نداشتند! مي‌گفتند ملحفه كثيف مي‌شود از پلاستيك سياه استفاده كردند! به ما مي‌گفتند صدتا ملحفه مي‌آورديم به آنها مي‌داديم. نمي‌دانم ديگر چه بگويم! مادر آريانا يك پست گذاشته بود، نوشته بود كشتارگاه خرم‌آباد چون بيمارستان نيست بعد به آنها بر خورده بود! زماني كه ديدم زير سر آريانا پلاستيك زباله است از خود بي‌خود شدم و گفتم: ما در اين پلاستيك‌ها حتي ميوه نمي‌ريزيم، چون بهداشت قبول نمي‌كند.

ارسال دیدگاه شما

ورود به حساب کاربری
ایجاد حساب کاربری
عنوان صفحه‌ها
کارتون
کارتون