يادداشتي بر نمايشگاه «فرخ شايسته» در گالري سروناز شيراز
از جزيرهاي دور تا خانه دوست
سامان نيرومند
توام خراب كني هم تو باشيام معمار
- مولانا
«فرخ شايسته» هنرمند ايراني ساكن ژاپن اين روزها مجموعهاي از تازهترين آثار خود را در گالري سروناز شيراز به نمايش گذاشته كه بيانگر داستانهاي بسيار و دغدغههاي ذهني اوست و البته با شجاعتي وصفناشدني! در همان شروع با پارادوكسهاي تاريخي روبهرو خواهيم شد، اول اينكه قدمت نقوش روي بدنه قوري چيني آن هم با اين شكل و شمايل، به دوران ناصرالدين شاه قاجار برميگردد اما در كمال ناباوري، نقوش با عادل شاه افشار شروع و با بزرگان سلسله زنديه ادامه مييابد تا آنچه بر آغامحمد خان قاجار گذشته را روايت كند!ديگر اينكه پر واضح است كه كشور چين هميشه مبدا صادرات اين نوع ظروف بوده است و دو كشور ايران و ژاپن كه اتفاقا از هم بسيار دور هم هستند پذيراي اين ظروف بودهاند و در عين حالي كه هر دو به كشور چين نزديك هستند اما بعد از جنگ جهاني اول و دوم،
در راستاي عدم صادرات ظروف چيني صنايعي پررونق پديد ميآيد براي حفظ و احياي چينيهاي گذشته و موجود كه در فرهنگ ژاپن نهايت به «كين توسوگوري» ميرسد كه حتي ظروف را براي با ارزش شدن به عمد ميشكستند و قطعات آن را با طلا و نقره به هم پيوند ميدادند. انتخاب شايسته اما از نوع ايراني آن هست و همين انتخاب و انجام موجب طعنههاي جذاب تاريخي شده است، چراكه قبله عالم به سختي از پشت ورقهاي فلزي پيداست وهاي پيوند دو تكه از سفال چه بازيگوشيها كه نميكند! در ايران اما اين صنعت فراموش شده است و اشاره به آن خود مستندي است مهم براي بقاي خاطرات تاريخي. شجاعت و دلواپسيهاي فرخ يكي، دوتا نيست، گويي او نيامده تا آثار را به بازار عرضه كند، آمده است فريادها كند تجربهاش را. روايتگري تاريخ آنهم در اين فِرِيم كوچك توانايي سترگ را ميطلبد كه از هنرمندي تاريخشناس و جهانديده برميآيد. در يك تصوير ميبينيم كه نقش چهره «مهد اوليا» مادر ناصرالدين شاه روي قوري بزرگ و نقش شاه جوان روي قوري كوچكتر بيسر در پشت آن حاوي حكايتهاست. بيقاعدگي كادرها بيفايده نبوده بلكه روايتگر و بازيچه دست هنرمند گشته و از سايهها و انعكاس تصاوير در موقعيتهاي شايد كمارزش روزمره بهره جسته و با هوشمندي تمام با رنگهايي بديع، هنرمندانه صحنههاي شگفت پديد آورده است. اين هنرمندِ نقاشِ متخصصِ اجسام بيجان -كه در سنت پيرامون اكنون زندگي او جان در همه چيز وجود دارد- چنان باهوش و خوش فكر است كه تجربه انجام پُرترههاي خود را هنرمندانه و با زيركي به گردن نقاشان سفال دوران قاجار انداخته! هم تكنيك هميشگي خود را نگه داشته و هم اينكه نفس خود را با تجربهاي جديد ارضا كرده. جسارت هنرمند تا به جايي ميرسد كه ورقبندهاي حلبي حفاظ قوري را، از روي چهرههاي شاخص تصاوير خودش ميگذراند! يا ريش آن شاه به ريش شُهره را پشت كادر ميانه قوري پنهان ميكند! و پرسپكتيو دستگيره قوري شما را به اين دعوت ميكند كه آن را بگيريد. اين پارادوكسها گفتههاي زيادي در خود دارند. اما در اين ميان به اثري برميخوريم كه اي كاش هنرمند به شيوه همين يك اثر، ديگر آثار مجموعه را شكل ميداد! اثري با نام ناصرالدين شاه، كه ديگر چيزي جز سايه و اندك انعكاسي از قوري روي ميز در تصوير نمانده! درست مثل اينكه دست تصادفا به ماشه دوربين عكاسي روي ميز برخورد كرده باشد! اين انتخابها از اين هنرمند كهنهكار يك اتفاق نيست و از اين پس اگر به ما بگويند كه با يك قوري ميتوان راوي داستانهاي بسيار از دورانها بود و تعجب نخواهيم كرد. اين مجموعه منحصر به فرد خود يك «كين تسوگوري»ست كه نه تنها براي حفظ پيكره قوري مغرور شكسته، كه فراتر! پيوند تكههاي شكستهاي از مهمترين بخش تاريخ معاصر ايران زمين كه فراتر! پيوند ديجيتال با تكههاي شكستهاي از هنر كلاسيك كه فراتر! پيوند تكههايي از هنر ايراني با هنر ژاپني كه فراتر! پيوند مجموعه آثار گذشته با مجموعه جديد كه فراتر! پيوند تكههايي از هنر با مردم كوچه كه فراتر! كم شدن فاصله تماشا! پيوند مخاطب به اثر كه فراتر! پيوند مرگ به زندگي پوچي به ارزش پيوند رنگها براي تولد رنگي جديد؛ پيوند فكر به نقش روزمرّگي به اعجاب. پيوند روزگار سخت به اميد و استقامت. پيوند دلسوزي به پرخاش. پيوند جزيرهاي دور با خانه دوست.