• ۱۴۰۳ جمعه ۲ آذر
روزنامه در یک نگاه
امکانات
روزنامه در یک نگاه دریافت همه صفحات
تبلیغات
بانک ملی صفحه ویژه

30 شماره آخر

  • شماره 5727 -
  • ۱۴۰۲ يکشنبه ۲۷ اسفند

ز کوی یار می‌آید نسیم باد نوروزی

مسجد جامعي

از نگاه حافظ، ماه رمضان و نوروز هر دو غنيمت‌هايي‌اند كه بايد در ايام زندگي قدرشان را دانست و گرامي‌شان داشت. عمر هر دو كوتاه است و هم‌زماني آنها در عمر يك نفر، كمتر بيش از دو بار اتفاق مي‌افتد؛ همچون عمر گل كه كوتاه است و بايد آن را عزيز شمرد. زنده‌ياد شجريان در تنها برنامه تلويزيوني كه پس از انقلاب در آن حضور يافت، غزلي از حافظ با اين آغاز خواند: «ز كوي يار مي‌آيد نسيم باد نوروزي/ از اين باد ار مدد خواهي چراغ دل برافروزي» و در پايان اين نوروزيه، اين مضمون را به دست داد كه: «جدا شد يار ديرينت كنون تنها نشين‌اي شمع/ كه حكم آسمان است اين اگر‌ سازي اگر سوزي». شجريان از شعر حافظ چنين برداشت مي‌كند كه زندگاني همچنان در گذر است و منظور از يار ديرين، عمر آدمي است كه خواسته و ناخواسته مي‌گذرد؛ «كه حكم آسمان است اين اگر‌ سازي اگر سوزي». يك بحث رايج درباره ماه رمضان، بهار دل‌ها است. بين اطبا و حكماي پيشين، نوروز براي «فارغ‌شدن يا به تعبير خودشان استفراغ از سموم و هموم» و پس از آن تقويت و نشاط و سلامتي است. نه‌تنها حفظ‌الصحه در روزه‌داري مهم است؛ بلكه صفاي باطن نيز بدين‌گونه آغاز مي‌شود و به اوج مي‌رسد. براي روشن‌شدن دل اول بايد تن سالم و طبع معتدل باشد. در عمر حافظ هم، نوروز و ماه رمضان دوبار همزمان شده بود. برخي سروده‌هاي وي حاكي از چنين وضعي است. براساس محاسبات، اگر تولد حافظ را در 727 قمري -  ۷۰۵ شمسي با اندكي بيش و كم بدانيم و درگذشت او را 792 قمري -  ۷۶۸ شمسي در نظر بگيريم، حافظ دو بار در زندگي شاهد هم‌زماني بهار و نوروز با ماه رمضان بوده است؛ يك بار در ماه رمضان 739 كه اولين روز ماه رمضان برابر است با اول فروردين ۷۱۸ خورشيدي كه حافظ در آن ايام نوجوان بوده است. نوبت بعدي 33 سال بعد، در رمضان 772 است كه اول رمضان مطابق بوده است با هفتم فروردين 750 خورشيدي يعني بيست سال پيش از آنكه حافظ چشم از جهان فرو بندد. سال‌هاي بعد، يعني 773 و 774 قمري نيز با نوروز و بهار همزمان بوده كه دوره ميان‌سالي حافظ است. 

طبيعي است كه حافظ هم شعري به اين مناسبت‌ها گفته باشد. با رجوع به ديوان حافظ از ماه شعبان كه مقدمه ماه رمضان است و همزمان با نوروز، ردپايي مي‌يابيم با اين آغاز: «نفس باد صبا مشك‌فشان خواهد شد/ عالم پير دگرباره جوان خواهد شد» تا آنجا كه مي‌گويد: «ماه شعبان منه از دست قدح كاين خورشيد/ از نظر تا شب عيد رمضان خواهد شد» مشابه تعبير گذر عمر در نوروز را حافظ درباره ماه رمضان هم به كار برده است؛ در غزلي با اين آغاز: «عيد است و آخر گل و ياران در انتظار/ ساقي به روي شاه ببين ماه و مي‌بيار» كه مي‌تواند اين عيد رمضان در اواخر بهار باشد. او سپس به طعنه از عاقبت زهدفروشان و رياكاران و اهل سالوس چنين مي‌گويد: «ترسم كه روز حشر عنان بر عنان رود/ تسبيح شيخ و خرقه رند شراب‌خوار» و در پايان باز هم اظهار تأسف مي‌كند از رفتن ماه روزه و ايام گل و زيركانه گل و ماه رمضان را با هم آورده است: «حافظ چو رفت روزه و گل نيز مي‌رود/ ناچار باده نوش كه از دست رفت كار» از نظر حافظ ماه رمضان، ميهمان عزيز است كه بايد همراهي و صحبتش را موهبت دانست: «روزه هرچند كه مهمان عزيز است‌اي دل/ صحبتش موهبتي دان و شدن انعامي» در ماه رمضان، مجالس وعظ برقرار بوده، اما حافظ هشدار مي‌دهد: «كه نهاده است به هر مجلس وعظي دامي» و فراموش نمي‌كند كه از زاهد بدخو گله نكند؛ زيرا رسم روزگار اين است كه در پي صبح، شام خواهد بود و گل بي‌خار نيست: «گله از زاهد بدخو نكنم رسم اين است/ كه چو صبحي بدمد در پي‌اش افتد شامي» و سخن را چنين پي مي‌گيرد: «يار من چون بخرامد به تماشاي چمن/ برسانش ز من‌اي پيك صبا پيغامي// آن حريفي كه شب و روز مي‌صاف كشد/ بود آيا كه كند ياد ز دردآشامي؟» كه اين هم احتمالا حاكي از فصل بهار است.حافظ بارها در سروده‌هايش به بيان احوالات شب و به‌ويژه شب قدر مي‌پردازد از جمله در غزلي با اين آغاز: «پيش از اينت بيش از اين انديشه عشاق بود/ مهرورزي تو با ما شهره آفاق بود»تا آنجا كه مي‌گويد: «در شب قدر ار صبوحي كرده‌ام عيبم مكن/ سرخوش آمد يار و جامي بر كنار طاق بود»
او در غزل‌هايش به شب قدر نيز اشاره دارد؛ در شعري با اين مطلع: «دوش وقت سحر از غصه نجاتم دادند/ واندر آن ظلمت شب آب حياتم دادند» و در ادامه مي‌گويد: «چه مبارك سحري بود و چه فرخنده شبي/ آن شب قدر كه اين تازه براتم دادند» و شايد بتوان گفت كه اين تازه برات در سحر و در شب قدر اشاره دارد به سخن مولا هنگام ضربت خوردن كه فرمود: «فزت و رب الكعبه.»  حافظ جايي ديگر درباره پايان روزه‌داري با تعبير غارت خوان روزه احساس تأسف خود را از پايان ماه رمضان بيان مي‌كند؛ همچنان‌كه گفته شد، از پايان عيد و بهار و در نهايت، گذر عمر: «بيا كه ترك فلك خوان روزه غارت كرد/ هلال عيد به دور قدح اشارت كرد// ثواب روزه و حج قبول آن‌كس برد/ كه خاك ميكده عشق را زيارت كرد» و در جايي ديگر پايان روزه‌داري را انگار كه عمري دوباره مي‌داند و مي‌سرايد: «روزه يكسو شد و عيد آمد و دل‌ها برخاست/ مي‌ز خمخانه به جوش آمد و مي‌بايد خواست»  ماه رمضان را بهار قرآن نيز گفته‌اند. اگر وارد اين وادي شويم، از حافظ و پيوند او با دانش‌هاي قرآني بسيار سخن رفته است و او را از «عمده افاضل و علما» در اين باره شمرده‌اند. اصلا نام حافظ و لسان‌الغيب اشارتي است به اين مصرع خود او«به قرآني كه اندر سينه داري». حافظ ازجمله در قصيده‌اي سروده: «ز حافظان جهان كس چو بنده جمع نكرد/ لطايف حكمي با كتاب قرآني» يا در جايي ديگر حافظ خود را زير سايه قرآن دانسته و گفته: «صبح‌خيزي و سلامت‌طلبي چون حافظ/ هرچه كردم همه از دولت قرآن كردم» در پايان نيز اشاره مي‌كنم به اين بيت: «عشقت رسد به فرياد ار خود بسان حافظ/ قرآن ز بر بخواني در چارده روايت» چهارده روايت از هفت قرائت است كه هر قرائتي به دو راوي مي‌رسد. گفته‌اند در زمان حافظ جز تني چند با اين همه روايت قرآن را از بر نداشته‌اند؛ هرچند همين لسان‌الغيب از منتقدان جدي كساني بود كه در قالب رحماني، رفتار و كرداري غيرانساني داشتند؛ تنگ‌نظري و خودبيني و تزوير را مانع رستگاري مي‌دانست؛ ازاين‌روست كه به صراحت مي‌گويد: «آتش زهد و ريا خرمن دين خواهد سوخت/ يا دام تزوير مكن چون دگران قرآن را»

ارسال دیدگاه شما

ورود به حساب کاربری
ایجاد حساب کاربری
عنوان صفحه‌ها
کارتون
کارتون