• ۱۴۰۳ پنج شنبه ۲۸ تير
روزنامه در یک نگاه
امکانات
روزنامه در یک نگاه دریافت همه صفحات
تبلیغات
صفحه ویژه

30 شماره آخر

  • شماره 5729 -
  • ۱۴۰۳ سه شنبه ۱۴ فروردين

زندگي بر خط نوروزي، از كودكي تا جواني و پيري

 دلخراش‌تر از همه، آن است كه تعدادي از اين كودكان به دليل نوع بيماري‌شان، به‌طور متوسط نزديك به دو الي سه سال، بيشتر طول عمر ندارند و زيستي شبيه زيست گياهي را تجربه مي‌كنند. تعدادي ديگر نيز با ادراك كمتري ادامه حيات مي‌دهند، اما نه گذشت ثانيه و ساعت و ماه و سال را درك مي‌كنند، نه تيك تاك ساعت براي‌شان مفهومي دارد، نه صداي ساز و دهل لحظه سال تحويل را مي‌شنوند و نه حتي گذر زمان و عمر براي‌شان تفاوتي دارد.  روز ديگري از «نوروز» نو شد. اين‌بار به مركزي رفتم كه بچه‌هايي در سنين رشد و نوجواني در آنجا اقامت دارند و از كودكي، خانواده‌اي را درك نكرده و عمدتا بخشي مهم از جسم آنها دچار ناتواني است.  اين افراد، متاسفانه نه در گذشته‌شان كودكي پر از شيطنت و شور و نشاطي را تجربه كرده‌اند و نه مي‌توانند امروز در بزرگسالي‌شان در جامعه زيستي عادلانه و آزادانه داشته باشند تا مانند نوجوانان و جوانان ديگر از تفريح و گردش لذتي ببرند يا حداقل در جمع‌هاي كوچك و بزرگ حضوري دلخواه داشته باشند.   من معتقدم براي اينها، تلخي نوروز به مراتب بيش از آن دسته از كودكاني است كه به دليل بيماري، فهمي از روزگار و گذر زمان و نوروز ندارند.   به پاي صحبت‌شان كه نشستم؛ هر كدام دنيايي آرزو و رويا داشتند. همين‌ جا فرصت را غنيمت شمرده و از سازمان‌هاي مردم‌نهاد و خيريه‌هايي كه جايگزين خانواده براي اين افراد شده‌اند، تقدير مي‌كنم كه شرايط را به گونه‌اي فراهم كرده‌اند كه با كنار هم قرار گرفتن اين دسته از افراد در گروه‌هاي چهل و پنجاه نفري، آنها را به نوعي خانواده تبديل كرده‌اند. خانواده‌اي كه نوعي زيست همدلانه ديدني را رقم زده، به‌طوري‌ كه آن كه پا ندارد، با دستاني مددكارانه غذا را در دهان دوستش كه دست ندارد، مي‌گذارد‌ و اين‌چنين همدلانه، زندگي و نوروز جمعي را در كنار هم تجربه مي‌كنند.  داستان‌هاي زندگي اين افراد متنوع و شنيدني است، داستان‌هايي كه اكثر ما نمي‌شنويم و شايد هم تمايلي به شنيدن آن نداريم و شايد هم خاطر مبارك برخي از ما آزرده مي‌شود....  در روز ديگري از نوروز ۱۴۰۳، به ديدار سالمندان و پيراني رفتم كه يا از خانه رانده شده بودند يا بر اثر اعتياد و فقر به كارتن‌خوابي روي آورده‌اند و متاسفانه برخي از آنها تحت پديده نويني به نام «سالمند سرراهي» مانند كودكان سرراهي، بي‌پناه رها شده‌اند.  نوروز اين افراد به اعتقاد من، بسيار تلخ‌تر از ساير گروه‌هاي در معرض نابرابري است. اين دسته از افراد، حتما كودكي‌هاي پرشور و شوقي را پشت ‌سر گذاشته‌اند و در شهر يا روستاي خود در هواي بهاري قدم زده، رشد كرده و به بالندگي و جواني رسيده‌اند. حتما چشمان زيباي فردي، دل‌شان را ربوده و در انتظار نامزد و همسر روزگار گذرانده‌اند و پر از خاطرات به يادماندني هستند. برخي از آنها داراي فرزنداني هستند كه با گذشت زمان و ضعيف شدن حافظه‌شان و در برخي موارد حتي از دست دادن آن، همه را به شكل فرزندان خود مي‌بينند و سراغ ديگر فرزندان‌شان را از آنها مي‌گيرند.
 آنها همواره غرق در خاطرات گذشته هستند، چراكه ديگر خاطره‌اي براي‌شان ساخته نمي‌شود و شوقي، قلب‌شان را به تپش نمي‌اندازد. اينها هم بخشي از هموطنان و قسمتي از زندگي همه ما ايرانيان هستند.   در مراكز نگهداري سالمندان، افرادي از طبقات اجتماعي متفاوت را مي‌توان يافت. برخي از اين افراد، روزگاري از مكنت مالي زياد برخوردار بوده‌اند و برخي ديگر، از كودكي تا پيري را در فقر و سختي سپري كرده‌اند.   بخش ديگري هم هستند كه با در هم آميخته شدن فقر و اعتياد به كارتن‌خوابي رسيده‌اند. در گفت‌وگوهايي كه با آنها داشتم، زندگي‌شان را در سه بخش برايم روايت مي‌كردند: بخشي پر از شادي و خاطرات خوب، بخش ديگر همراه با ناكامي و تلخي و بخش آخر زندگي در جايي كه حداقل جايي امن و پرستاري براي رسيدگي در كنار دارند.   هر چند نوروز سال‌هاست كه از يك پديده جمعي و شادي در سپهر عمومي شهر و روستا به خلوتگاه خانه‌ها تقليل پيدا كرده و منحصر به ديدو‌بازديدهاي خانگي شده، اما چه خوب است كه به خاطر داشته باشيم اين افراد نيز بخشي از انسان‌هاي هموطن و هم‌سرزمين ما هستند. با اعتقاد به مفهوم بزرگ «ايراني بودن» به اين افراد نگاهي پرمهر داشته باشيم و به ياد آوريم اين انسان‌ها در چنين زندگي سختي، نياز به همدلي و مهر دارند. من فكر مي‌كنم چقدر خوب است در دوراني كه بر اثر بي مسووليتي تصميم‌گيران، فقر در جامعه از استثناء قابل كنترل به قاعده عمومي غيرقابل كنترل تبديل شده و بيشتر آدم‌ها سر در گريبان دارند، هر كسي مي‌خواهد «گليم خودش را از آب بيرون بكشد»، وقت و ثروت ملي در ميان نزاع‌هاي سياسي در درون ساخت قدرت و تحميل نزاع سياسي به درگيري با زندگي روزمره مردم، نام فرهنگ! مي‌گيرد، وظيفه نهادهاي مدني خيرجمعي و همه ما به مسووليت خود در قبال چنين افرادي از كودكان و نوجوانان و سالخوردگاني كه اشاره شد، بينديشيم كه چگونه هر كدام از ما به سهم خود مي‌توانيم دل‌شان را هر چند اندك شاد كنيم.

 

ارسال دیدگاه شما

ورود به حساب کاربری
ایجاد حساب کاربری
عنوان صفحه‌ها
کارتون
کارتون