اسدالله ملك گفت
اين بچه با استعداد است
حسين كوشكاني
گروه هنر و ادبيات: در اين ستون از اين پس يادداشتهايي خواهيد خواند از قول هنرمندان موسيقي كه در آن از شكل ورود به اين عرصه، خاطرات و بزنگاههاي مهم عمر هنري خود ميگويند.
هشت ساله بودم كه با تشويق پدرم موسيقي را شروع كردم و همراه برادرم در كلاس آقاي اسدالله خان ملك ثبتنام شدم. يك روز بيرون از آموزشگاه منتظر برادرم بودم كه ويولنم به يكي از ميلههاي چراغهاي شب خيابان برخورد كرد و خرك ويولنم افتاد، خيلي ناراحت شدم. برادرم آمد و به مغازه آقاي بخشي رفتيم، ايشان ويولنم را تعمير كرد و پرسيد كه كوك ساز را بلدي؟ گفتم نه. گفت اينكه يك نوازنده ويولن نتواند سازش ر ا كوك كند، بد است و كوك كردن و جا انداختن خرك را بدون دريافت هيچ مبلغي به من ياد داد. بعدها آقاي بخشي به پدرم گفته بود كه اين بچه با استعداد است هرازگاهي او را نزد من بياور تا آموزشش بدهم.
حين اينكه به كلاسهاي آقاي ملك ميرفتم به توصيه پدرم دورهاي هم نزد آقاي زاوِن اوهانيان رفتم؛ يعني هم دوره آموزش موسيقايي ديدم و هم تعمير ساز؛ با سن كمي كه داشتم، تعميركار خوبي شده بودم. ايشان علاوه بر اينكه تعميركار حرفهاي بودند با راديو هم كار ميكردند. به اين شكل وارد كار ساخت ساز شدم؛ بايد بگويم همان برخورد خوب مدير فروشگاه به آموزش تعمير ساز راغبم كرد و اينطور ملاقات با بسياري از اساتيد و بهره جستن از حضورشان برايم ميسر شد، چون براي تعمير سازشان نزد من ميآمدند.
يكي از خاصترين ملاقاتها و دوستيهايي كه داشتم با فرزند حسينخان ياحقي، محمد بود، همينطور كه نواختن و تعمير ساز انجام ميدادم، توسط دوستانم با خانه حسينخان ياحقي آشنا شدم كه خانهاي شبيه به خانه ابوالحسنخان صبا و به نظرم حتي باروحتر از آن بود. با محمد ياحقي پسر حسينخان، همانجا آشنا و به شاگرديشان مفتخر شدم.
محمد، پسر حسينخان و خواهرزاده حسينخان، هر دو از شاگردان خوب حسينخان بودند. محمد سبك نوازندگي پدرش را بسيار بهتر از پرويز كار ميكرد ولي متاسفانه اعتياد، باعث شد كه ايشان هيچگاه آنطور كه بايد و شايد مطرح نشود و نتواند اثري ارايه دهد. محمد كه بهترين شاگرد پدرش حسينخان بود، كوكهاي مختلف ويولن را به من ياد داد و آموخت كه چطور از تمام دسته ويولن استفاده كنم. از استاد محمد ياحقي هر چه بگويم كم است. ايشان فردي بود كه وقتي ساز را دستش ميدادند، گويا از اين دنيا بيرون ميرفت. اولين بار كه ايشان را ديدم به سبكي كه ياد گرفته بودم، ساز زدم؛ به ياد دارم كه محمد به من گفت: «چرا از دسته ويولن استفاده نميكني يا چرا آرشه را اينطور گرفتهاي؟» ايرادهايي از من گرفت كه همه را هم درست ميگفت. بهطور كلي بايد گفت ساز، همان ساز است اين نوازنده است كه با آن ساز، نواهايي خلق ميكند كه منحصر به خودش است، منظورم حالت روحي نوازندگان است نه اجراي نتهاي موسيقي يا قطعات. محمد ياحقي واقعا شيرين مينواخت و با حس و حال خاص خودش؛ شيريننوازي هم شگردهايي دارد؛ خيليها مثل ربات ساز ميزنند و حسي در كارشان ديده نميشود. البته همين موضوع است كه هنرمند حرفهاي را از يك فرد آماتور متمايز ميكند. يادم ميآيد در اتاق محمد تابلويي بود كه روي آن نوشته بود: «در هنر نان نيست، مگر نان هنر» محمد، قرباني اعتياد شد وگرنه هنرمند سرشناسي ميشد.
متاسفانه اكثر افرادي كه ساز ميزنند، سبكها را نميشناسند. آموزشها ايراد دارد و بعضيها، كلاس را با چند كتاب خارجي سرهم ميكنند و از كتابهاي ايراني و هنر ايرانينوازي خودمان استفاده نميكنند؛ در كشور ما استعدادها ناديده گرفته و به ريشهها بيتوجهي ميشود. چند مصداق ميآورم، حسينخان شاگردهاي محدودي داشتند و بعد از فوتشان معلوم نشد كه آثار نوشتاريشان چه شد. منزل حسينخان ياحقي هم جايي بود كه ميتوانست تبديل به موزه شود ولي متاسفانه تخريب شد و هيچ سازماني هم بر آن نظارت نكرد. من در خانه صبا هم بودهام، خانه صبا الان موزه است ولي خانه حسينخان كه ميتوانست با پيگيري مسوولان، تبديل به موزه شود، كسي اهميتي نداد و متاسفانه تخريب شد. حسينخان ياحقي رديفهاي خود را به نت نوشته بودند ولي مشخص نشد كه چه بر سر آن دست نوشتهها آمد.
شكلگيري آثار موسيقي رابطه مستقيمي با سبك و دوران زندگي نوازندهها دارد. پاسداشت هنر و آنچه از هنرمندان بزرگ باقي ميماند هم بسيار مهم است. در اين سالها هم متاسفانه موسيقي جدي ارايه نشده و مردم با آن آشنا نيستند و وقتي ميخواهيم در جايي ساز بزنيم بايد ابتدا درباره سبك و سياق آن مفصل حرف بزنيم تا به خوبي درك كنند. در هر دوره و زماني، سبك زندگي، اتفاقات اجتماعي و سياسي و... همگي در ارايه آثار موسيقايي تاثيرگذارند.
ما امروز هم در بخش مخاطب و گوش موسيقايي و هم در بخش آموزش و خلق آثار مشكل داريم؛ نه تعريف درست و ساختار استانداردي براي آموزش هست و نه ارايه آثار؛ اگرچه هنرمندان خوبي داريم، اما متاسفانه شرايطي مهيا نيست كه اينها مثل گذشته جمع شوند و كار كنند. در شرايط نابساماني به سر ميبريم و همه هم ميبينيم كه در سالهاي اخير هر كس يك ميكروفن به دست گرفته و با هر صدايي آمده و مطرح شده ولي شهرت و حضورش روي صحنه دوامي ندارد، چون آثار سطحي هستند. به هر حال اين دوره را سپري ميكنيم و بايد ديد كه چه اتفاقاتي ميافتد اما آنچه محرز است اينكه موسيقي مانند هر هنر ديگري راه خودش را ميرود اگرچه با مشكلاتي مواجه باشد.