عكسنوشت
نازنين متيننيا| شنبه صبح، با عكسها و فيلمهاي عليرضا داوودنژاد، سخت و تلخ شروع شد. كارگردان بزرگ و مهم سينماي ايران، داغدار پسرش است. رضا داوودنژاد كه همين هفته گذشته، با پشتسر گذاشتن دوره بيماري درگذشت و اهالي سينما و تلويزيون را داغدار كرد. تا امروز در وصف رضا داوودنژاد، حرفهاي زيادي زده شده. دوستان هنرمندش از مرام و رفاقتش ميگويند و اهالي خانواده، از «عزيز» بودن و عاشق بودنش. ولي درباره عليرضا داوودنژاد كمتر حرفي زده شده. هنرمندي كه در چند دهه اخير، تصوير سرخوش و دوستداشتني از خانوادهاش در فيلمهايش به نمايش گذاشت و پدري كه تلاش ميكرد همه دور هم باشند؛ چه در زندگي شخصي و چه در زندگي كاري. داوودنژاد بزرگ حالا بايد داغ فرزند تحمل كند. تصاوير عزادار او با آنچه كه هميشه ميديديم بسيار متفاوت است. مرد بزرگ با موها و محاسني سفيد، گوشهاي نشسته براي پسرش گريه ميكند. داغي بزرگتر از اين نيست و چه حيف كه سرنوشت خانواده داوودنژاد، مثل پايانبندي فيلمهاي كارگردان، هميشه به خير و خوشي نشد. چه حيف كه رضا داوودنژاد از دست رفت، چه حيف كه عليرضا داوودنژاد در غمي كمرشكن اسير شد و چه حيف كه ديگر سينماي ايران، آن جمع خانوادگي بزرگ و باحال و خوشمشرب را روي پرده و در فيلمي تازه نميبيند. شنبه روز تلخي بود.