گروه ورزش
انتخاب سرمربی برای تیم یکی از چالشبرانگیزترین بخشهای مدیریت یک باشگاه است. برخی معتقدند انتخاب سرمربی مثل هندوانه در بسته است و چندان نمیتوان از آینده آن مطمئن بود. با این حال وقتی بدانید قرار است مبالغ گزاف به اضافه زمان زیادی را از دست بدهید و همینطور میلیونها طرفدار را عصبانی کنید حتما سعی خواهید داشت که با دقت بیشتری انتخاب کنید. نشریه اتلتیک یک گزارش تحلیلی جالب در این زمینه منتشر کرده که آن را با مقداری دخل و تصرف در ادامه میخوانید.
به گزارش روزنامه اعتماد و به نقل از اتلتیک، بیایید داستان را از انتخاب ویلاش بواش به عنوان سرمربی چلسی شروع کنیم. نکته مهمی که باید در مورد آندره ویلاش بواش به خاطر بسپارید این است که او موهای بسیار خوبی داشت!
شما 15 میلیون یورو (12.9 پوند؛ 16.3 میلیون دلار) برای جذب یک مربی تازهکار از پورتو خرج نمیکنید، مگر اینکه کاملا مطمئن باشید که چه چیزی به دست میآورید. به اضافه یک چیز که چلسی بهطور قطع میدانست. اینکه در روزهای پرهیاهوی سال 2011، مردی با استایل جذاب و موهایی شبیه روباه هنگام جشن گرفتن برای کسب جام در هوا پرت میشد. آن فرد ویلاش بواش بود.
چنین استایلی به نظر ایدههای جدید جذابی هم داشت؛ شاید یک فلسفه. استایلی که از یکطرف میتوانست جلف و زننده باشد و در کنفرانسهای مطبوعاتی جلبتوجه کند و از یکطرف هم میتوانست امیدواری برای رسیدن به قلهها را بدهد، اما وقتی این اعجوبه 33 ساله اولین مصاحبه خود را به عنوان گرانترین مربی جهان انجام داد، همه جذابیتها به سرعت از بین رفت. ویلاش بواش به آرامی هشدار داد: «از این مرد انتظار چیزی خاص نداشته باشید.» او وفادار به قول خود ماند تا اینکه در ماه مارس اخراج شد.
انتقال ویلاش بواش به چلسی ممکن بود به عنوان یک اشتباه تاریخی به حساب بیاید ولی این برای تمام مربیان دیگر تیمها که تنها در چند سال اخیر هزینههای نقل و انتقالات را هدر دادهاند تکرار شده است: مارکو رز به بوروسیا دورتموند (5 میلیون یورو در خط حمله برای یک فصل ضعیف). آدی هاتر به بوروسیا مونشن گلادباخ (7.5 میلیون یورو، همینطور)؛ جولیان ناگلزمن به بایرن مونیخ (25 میلیون یورو برای 19 ماه)؛ گراهام پاتر به چلسی (بیایید در مورد آن صحبت نکنیم). اینها افت محصولات بودند، باشگاههایی که آنها را استخدام کردند نمیتوانستند زیاد منتظر آنها باشند، با این حال مربیانی که نام بردیم در مشاغل جدیدشان ماندگاری بسیار کمی داشتند.
پس سوال مهم این است: چگونه بفهمیم یک مدیر یا مربی خوب است؟ پاسخ به این سوال تقریبا واضح به نظر میرسد. هر علاقهمندی به فوتبال که هر بار بعد از برد تیمش خوشحال شده، میتواند آن را با صدای بلند برای شما توضیح دهد، اما سازمانهای حرفهای که میلیوها نفر از تصمیماتشان در معرض خطر هستند هر سال در مورد آن صحبت می کنند و بیشتر گیج میشوند. ظاهرا جواب این سوال داشتن موهای عالی نیست. همچنین نمیتواند بردن جامهای قهرمانی باشد، زیرا جامها تقریبا فقط دراختیار مربیان باشگاههای برتر و ثروتمند هستند. اگر بتوان مطالعه مربیان جدید را یک علم نامید، تا حد زیادی به صورت نظری باقی میماند.
عمر چاودهوری از گروه 21 مشاوره ورزشی میگوید: «ما با باشگاهها و لیگهای فوتبال کار کردهایم، در واقع، در مورد چیزی که موفقیت سرمربی را پیشبینی میکند باید بگویم این بسیار بسیار سخت است. پیشبینیهای قوی بسیار کمی وجود دارد.»
او ادامه میدهد: «همه یک مربی برنده را دوست دارند، بنابراین منطقی است که کارفرمایان برای جستوجوی استعدادهای مربیگری به سمت بالای جدول لیگها رجوع کنند، اما ما همچنین میدانیم که در دنیای به شدت نابرابر فوتبال اروپا، میزان هزینههای باشگاهها برای اکثر تیمها سرنوشتساز است، آنهم بدون توجه به اینکه چه کسی در حوزه فنی حضور دارد. مدیرانی که ما بیشتر از همه آنها را تحسین میکنیم، کسانی هستند که راهی برای شکست دادن تیمهای قدرتمندتر از خودشان پیدا کردهاند. درست مثل یک بوکسور که توانسته بوکسور با وزن سنگینتر را بزند.»
برای انتخاب این مربیان برتر، میتوانیم با مدلسازی رابطه بین قدرت تیم و موفقیت استفاده کنیم. بیایید از «ارزش بازیکنان در بازار نقلوانتقالات» که از Transfermarkt جمعآوری شده شروع کنیم. این در زمانی که شما متغیر «دستمزد مفید» را ندارید یک فیلتر مناسب برای یافتن کیفیت بازیکن است. ما مقادیر این فصل را با مقادیر فصل گذشته، در صورت وجود، میانگین میگیریم تا به مربیان اعتباری برای پیشرفت بازیکنان بدهیم. سپس این مقادیر را برحسب دقیقههایی که آنها بازی کردهاند محاسبه میکنیم تا بتوانیم تعداد بازیهایی که این بازیکن در زمین حضور نداشته را بررسی کنیم.
برای بررسی عملکرد، ما از ترکیب درصد 70 به 30 از تفاضل گل تیم بدون ضربات پنالتی و بعد تفاضل گل واقعی استفاده خواهیم کرد که به خوبی قدرت تیم را نشان میدهد و تاکید بیشتری بر قسمتهایی از بازی میکند که مربیان احتمالا روی آنها تاثیر میگذارند یعنی ایجاد شانس گلزنی و گرفتن موقعیت از حریف). این در نسبت با قسمتهایی که مربی احتمالا روی آن تاثیر ندارد، محاسبه میشود. یعنی ضربات تمام کننده، مهار ضربات توسط دروازهبان، گرفتن ضربه پنالتی و کمک VAR.
نتایج قابل توجه است. در طول هفت فصل گذشته در لیگهای برتر اروپا، مدل ساده ما میتواند حدود 80درصد از موفقیت تیمها را توضیح دهد، اما در مورد 20درصد باقیمانده چه میشود؟ چه کسی باید برای آن اعتبارسنجی کند؟
هنگامی که به نمودار بالا نگاه میکنیم، منصفانه به نظر میرسد که بگوییم سبک خاص فوتبال جیان پیرو گاسپرینی به تیمی با بودجه متوسط آتالانتا کمک کرد که تا چند سال قبل به یک مدعی لیگ قهرمانان اروپا تبدیل شود. از آن سمت توضیح میدهد کل تیم از سرمربیان و بازیکنان فصل 21-2020 شالکه چرا چنین عملکرد فاجعهباری داشتند. شاید عملکرد تیم بیشتر از آنچه که ارزش مالی بازیکنان نشان میدهد معیار منصفانه چیزی باشد که یک مربی به عنوان رزومه میتواند روی میز بگذارد.
مطمئنا، فهرست تیمهای برتر این فصل براساس اطلاعات یاد شده یکی از داغترین مربیان فوتبال را به شما معرفی میکند؛ ژابی آلونسو. کسی که این شانس را دارد در بوندسلیگا 5 هفته مانده به پایان مسابقات جام قهرمانی را با لورکوزن بالای سر ببرد و به سلطنت طولانیمدت بایرن خاتمه دهد.
ژابی آلونسو پیشنهادهای بایرن مونیخ و لیورپول را به خاطر ماندن در بایرلورکوزن قهرمان احتمالی آلمان رد کرده است. از آن طرف روبرتو دیزربی را هم داریم. مربی برایتون که از پپ گواردیولا اقتدار کمتری ندارد و پپ در مورد او گفته «یکی از تاثیرگذارترین مربیان 20 سال اخیر» است. این دو مربی رقبایی قوی برای هم به حساب میآیند. البته مربیان دیگری هم هستند.
در کاتالونیا، بارسلونا به میشل از خیرونا چشم دوخته است. سباستین هونس، پائولو فونسکا، تیاگو موتا و ویل استیل انبوهی از تحسینکنندگان دارند، و شاید همه ما باید بیشتر به آنچه اریک روی در برست در لیگ فرانسه به دست میآورد توجه کنیم.
آیا همینطور است؟ تمام شد؟ آیا ما فرمول نه چندان محرمانه را برای یافتن بهترین مربیان بعدی اروپا را کشف کردهایم؟ خب! بهتر است یک ثانیه صبر کنید.
یکی از ویژگیهای مهم برای یک وضعیت ورزشی خوب، ثبات است. یا بهتر بگوییم بررسی اینکه عملکرد چقدر از فصلی به فصل دیگر متفاوت است؟ پس اگر عملکرد سال گذشته نمیتواند سال آینده را پیشبینی کند، زیرا این عدد به متغیرهای بسیاری وابسته، پس احتمالا شما هم نمیخواهید آن را تنها مبنای تصمیم گیری های پرهزینه استخدام یک مربی قرار دهید.
با این استاندارد، معیار انتخاب مربی که ما کشف کردیم چندان کارآمد نیست. برای سرمربیانی که شغل خود را تغییر میدهند، هیچ ارتباطی بین عملکرد سال قبل در باشگاه قدیمی و اولین فصل آنها در باشگاه جدیدشان وجود ندارد. حتی اگر فرمول گفته شده در شناسایی بهترین مدیران این فصل بسیار خوب به نظر برسد، اما ارزشی برای پیشبینی استخدام مربیان جدید ندارد.
زمانی که چلسی 21.5 میلیون پوند برای جذب گراهام پاتر خرج کرد، او یکی از بهترین عملکردهای هر سرمربی در هفت سال اخیر را با همان فرمول یاده شده پشتسر گذاشته بود، ولی او در لندن یک بازنده مطلق بود. در همین حال و زمانی که برایتون پاتر را به چلسی داد، روبرتو دیزربی را به خدمت گرفت، حتی اگر آخرین فصل او در ساسولو در مقایسه با ارزش تیمش، تقریبا متوسط بود. او یک سال قبل از آن فصل بسیار خوبی را پشت سر گذاشته بود و در بین پنج لیگ برتر، در شاختار دونتسک حضور قابل توجهی داشت، اما هیچ چیزی نمیتوانست پیشبینی کند که اولین فصل او در برایتون، تبدیل به چهارمین فصل موفق تیم از لحاظ تاریخی میشود.
چه چیزی میتواند تفاوت بین این دو داستان استخدامی بسیار متفاوت را توضیح دهد؟ شاید سرنخی وجود داشته باشد. چگونگیاش را تونی بلوم، مالک مشهور تحلیلی برایتون، توضیح داد. او در مورد استخدام دیزربی گفت: «من مطمئن هستم که سبک و رویکرد تاکتیکی او به خوبی با تیم فعلی ما مطابقت دارد.»
باشگاههای هوشمند فقط مدیران موفقی را به این امید استخدام نمیکنند که دانش ذاتی در مورد چگونگی برنده شدن داشته باشند. آنها مراقب هستند که آیا میتوانند تاکتیکهای یک مربی را با بازیکنانی که از قبل دراختیار دارند مطابقت دهند یا خیر، زیرا میدانند که تغییر سبک برای آنها هزینه و زمان خواهد داشت.
یکی از مشاوران تحلیلی کهنهکار که برای محافظت از روابطش با مشتریان خواست نامش فاش نشود، میگوید: «نمیخواهم 15 بازیکن یا چیزی شبیه به آن را در طول دو سال جایگزین کنم، زیرا پس از آن به پروژهای تبدیل میشود که فقط از طریق بازیکنان جلو میرود و امیدوار است که همه چیز درست شود.»
همه باشگاهها به اندازه برایتون مراقب این مرحله نیستند. چاودوری توضیح میدهد که جستوجوها اغلب با یک «عملکرد مقطعی» شروع میشوند تا مشخص شود که آیا مدیران از تیم فعلیشان بهترین استفاده را میکنند یا خیر، اما «سپس شما یک سبک بازی دارید که باشگاهها معمولا در مورد نحوه بازی کردنشان کاملا مبهم هستند. آنها میگویند: ما میخواهیم بازیهای تیممان جذاب و هیجانانگیز باشند، هر چه که باشد.»
مشاور دیگر با این نظریه موافق است. او میگوید: «دیروز این جلسه را داشتم، پنج تا نامزد مربیگری داشتیم. پرسیدم نظر شما در مورد این پنج نفر چیست؟ و مشتری میگفت: خب، من این چهار نفر را دوست دارم. اما من گفتم: یکی از این چهار نفر در واقع اصلا آن سبکی نیست که شما گفتید که میخواهید داشته باشید.» تشخیص اینکه کدام مدیران فراتر از انتظارات بودهاند، بخش آسانی است. میتوانید تماشا کنید که بازیکنان آنها در جشن قهرمانی مربی خود را به هوا پرتاب میکنند و بعد تصور کنید که باشگاه شما در فصل آینده نیز همین کار را انجام دهد. اما موفقیت، به خودی خود، بیثبات است. همچنین تمایل به گران بودن دارد. سوال درست این نیست که «چگونه بفهمیم یک مربی خوب است؟» بلکه باید بپرسیم «چگونه بفهمیم که یک مربی برای این دسته از بازیکنانی که در اختیار داریم خوب است؟»
عنصر مخفی در استخدام مربی مناسب، استایل است. البته نه استایلی که عامه مردم با آن سر و کار دارند که مربوط به نوع مدل موهای مربیان میشود.