تحول موازنه قدرت و معماي امنيت در غرب آسيا
حسين ربيعي
از 15 مهرماه 1402 كه عمليات توفانالاقصي در سرزمينهاي اشغالي انجام شد و به كشته شدن حدود 300 شهروند اسراييلي و غيراسراييلي انجاميد، غرب آسيا شاهد تحولات مهمي بوده كه تا كنون سابقه نداشته است. عمليات تلافيجويانه اسراييل عليه حماس با ورود سربازان اين رژيم به شمال غزه، تخريب منازل مسكوني، زيرساختها و تونلهاي زيرزميني و به شهادت رساندن بيش از 30 هزار نفر همچنان ادامه دارد و چشمانداز صلح مبهم و نامعلوم است. در عين حال اسراييل عمليات ديگري را در سوريه و لبنان انجام داد كه پاسخ شايستهاي از سوي نيروهاي فلسطيني و طرفداران آنها دريافت نكرد. با حمله تجاوزكارانه اسراييل به كنسولگري ايران در دمشق و شهادت سردار زاهدي و همراهان، ايران تصميم به تلافي اين حركت گرفت و در حملات ديروز بخشي از جنايات اين رژيم به ويژه در مورد نيروهاي ايراني را پاسخ گفت. اما اين تحولات چه تاثيري بر موازنه قدرت و بازدارندگي در اين منطقه دارد و آينده درگيريها را به چه سمت و سويي ميكشد؟ با توجه به عمليات جاري، وضعيت موازنه قوا در غرب آسيا از چند زاویه قابل تحليل است.
نخست آنكه اساسا در زمانهاي كه عمليات رواني و جنگ شناختي در كنار استفاده از ابزارهايي مانند اقتصاد و تجارت و حتي آب در رويارويي كشورها به كار گرفته ميشود، تحليل موازنه قدرت بر پايه توانمنديهاي نظامي صرف، گمراه كننده است. قدرت ملي هر كشور مجموعهاي از مولفههاي مختلف است كه در پيوند با همديگر منافع ملي را تضمين ميكنند و همانند بدن انسان كه سلامت يك عضو تضمين كننده ادامه حيات نيست، تكيه بر توانمندي نظامي صرف هم هيچ كشوري را به برتري دلخواه نميرساند. كما اينكه تجربه دو دهه اخير به ويژه در منطقه خاورميانه نشان داده است كه كشورها بيش از آنكه از بيرون مورد تهديد باشند از درون آسيبپذير هستند و همه ناآراميهاي تونس، ليبي، مصر، سوريه و... ريشه در نابسامانيهاي داخلي داشته و توانمنديهاي نظامي چندان به كار دولتها نيامده است. بنابراين عمليات نظامي اسراييل و هيچ كشوري به تنهايي تعيين كننده موازنه قوا نيست.
دوم آنكه عمليات نظامي اسراييل در غزه اگر چه با شدت و حدت هر چه تمامتر انجام ميشود، اما به پيروزي مطلق اين رژيم نينجاميده و نه حماس تسليم شده است و نه گروگانهاي اين رژيم آزاد شدهاند. همين موضوع هم نشان ميدهد كه برتري نظامي براي پيروزي و سلطه كافي نيست. فراتر از آن عمليات جنگي در غزه، چهره رژيم صهيونيستي را در رسانهها و افكار عمومي جهانی تخريب كرده و مخالفتهاي بسياري را در گوشه و كنار جهان برانگيخته است؛ تا جايي كه حتي متحدان هميشگي اين رژيم در اروپا و امريكا نيز نسبت به ادامه عمليات و گشودن جبهههاي جديد در جنوب غزه هشدار و انذار دادهاند. به عبارت ديگر اسراييل با پيروزي در جبهه نظامي، همزمان پشتيبانيهاي بينالمللي و چك سفيد امضاي هميشگي را از دست داده است.
سوم آنكه كشورهاي عرب منطقه كه به صورت تاريخي مدافع و هواخواه سرزمينهاي عربي بودهاند و دست كم تا دهه 1970 در چند مقطع عليه اسراييل عمليات نظامي داشتهاند، اين بار به جز صدور بيانيههاي اعتراضي خنثي، هيچ حركت موثري نداشتهاند. به عبارت ديگر اين كشورها به صورت فردي يا گروهي حساسيت و توان رويارويي و مبارزه با اسراييل را از دست داده و به كلي از جريان منازعات و رقابتهاي منطقهاي به حاشيه رفته و بحث سرزمينهاي غصب شده عربي را رها كردهاند. اين موضوع جدا از اينكه وضعيت توان و قدرت جمعي و فردي اين كشورها را نشان ميدهد؛ بهويژه از بعد رسانهاي واكنش منفي برخي نخبگان و تودههاي عرب منطقه را در پي داشته، جايگاه جريان مقاومت و ايران را تقويت و زمينه افزايش نفوذ ايران دستكم در بين تودهها و افكار عمومي منطقه را فراهم كرده است.
چهارم؛ ايران و طرفداران اين كشور در جبهه مقاومت از روز نخست فعالانه وارد عرصه شدهاند و از غزه و لبنان تا يمن و سوريه، به فراخور توان خود به رويارويي با اسراييل پرداخته و در مواردي مانند عمليات انصارالله در درياي سرخ، موفقيتهايي هم به دست آورده است. عمليات ديروز ايران و پرتاب حدود 300 پهپاد و موشك از داخل ايران به سرزمينهاي اشغالي، ابعاد جديدي از توانمندي نظامي ايران و وضعيت موازنه قوا در غرب آسيا را آشكار ساخته كه تاكنون وجود نداشته است. اعتراف اسراييل به مشاركت امريكا، بريتانيا، فرانسه و اردن در دفع حمله ايران نشان ميدهد كه اسراييل به تنهايي توان رويارويي با حمله ايران را نداشته و دست به دامن قدرتهاي ديگر شده است، هر چند در جنگهاي قبلي با اعراب نيز اين موضوع سابقه دارد. در عين حال با توجه به ادعاهاي متناقض دو طرف (بيخطر جلوه دادن عمليات از سوي اسراييليها و موفقيتآميز نشان دادن عمليات از سوي ايران)؛ اما نتايج واقعي عمليات و نه ادعاهاي طرفين، ميتواند ميزان بازدارندگي قدرت نظامي ايران را تعيين کرده و آينده رفتار اسراييل را پيشبيني پذير کند.
پنجم؛ در هرج و مرج نظام جهاني و منطقهاي، زمزمه كشورهاي اروپايي و ايالات متحده براي واكنش به اقدام نظامي ايران نيز در تحليل وضعيت آينده اهميت بسياري دارد. هر چند اتخاذ تصميم شتابزده بعيد است، اما چنانچه در حركتي پيشبيني نشده ابزار تحريم و وارد كردن فشارهاي اقتصادي بيش از پيش بر ايران استفاده شود، پيامدهاي آن بر اقتصاد ايران و تضعيف بعد اقتصادي قدرت ملي، ميتواند در درازمدت تاثير منفي بر قدرت ملي ايران داشته باشد.
در نهايت بايد گفت تحولات جاري منطقه نهتنها به شفاف شدن وضعيت توازن قوا و تثبيت برتري يك قدرت نينجاميده است كه با ورود متغيرها و مولفههاي متعدد به جريان رقابتها و كشمكشهاي منطقهاي، وضعيت معماي قدرت اين منطقه را پيچيدهتر و آينده را پيشيبيني ناپذيرتر كرده است.
عضو هيات علمي دانشگاه خوارزمي