كلاسيك خواني در بهار
محسن آزموده
بهتر آن بود كه عنوان اين يادداشت را «كلاسيك خواني از بهار» ميگذاشتم، اما احساس كردم «در بهار» خوش آهنگتر است. به هر حال حرف اصليام اين است، حالا كه بهار شده و سال نو، فرصت خوبي است براي كلاسيك خواني. يعني ميتوانيم در بهار و از بهار شروع به كلاسيك خواني كنيم. چطوري؟ عرض خواهم كرد.
در خانه بسياري از ما ايرانيها ديوان حافظ هست.خيليها شاهنامه فردوسي و مثنوي مولانا و گلستان و بوستان سعدي را هم دارند يا رباعيات خيام را. از اين بزرگواران كه بگذريم، در بسياري از خانهها خمسه نظامي و ديوان سنايي و تذكره الاولياي عطار و مقامات شيخ ابوسعيد ابوالخير و مقالات شمس و تاريخ بيهقي هم يافت ميشود.
بله، خواندن آثار اين شاعران و متفكران بزرگ، حال و حوصله ميخواهد. اين طوري نيست كه يك روز تصميم بگيريم و كتابهاي قطور كلاسيك را برداريم و شروع به خواندن كنيم. كلاسيك خواني، برنامهريزي ميخواهد. اول بايد تصميم گرفت كه از كجا شروع كنيم، از گلستان سعدي يا از كليله و دمنه، از سفرنامه ناصرخسرو يا از قابوسنامه، از فيه مافيه يا از تاريخ نامه طبري از ابوعلي بلعمي. به نثر بيشتر علاقه داريم يا به نظم، متن تاريخي مثل جهانگشاي جويني را دوست داريم يا متن عرفاني مثل نامههاي عينالقضات همداني، شايد هم سياستنامهاي مثل سيرالملوك خواجه نظام را. موضوعي پيش ميرويم يا تقويمي. بعد از انتخاب متن بايد دنبال تصحيح مناسب گشت. به هر تصحيحي نميتوان اعتماد كرد. مثلا براي مثنوي تصحيح نيكلسون يا استاد محمدعلي موحد يا دكتر سروش يا زنده ياد كاظم برگنيسي خوب است. براي تاريخ بيهقي تصحيح استاد علياكبر فياض يا تصحيح جديدتر استادان مهدي سيدي و جعفر ياحقي. براي گلستان و بوستان بهترين تصحيحها از زنده ياد غلامحسين يوسفي است و براي كليله و دمنه، تصحيح استاد مجتبي مينوي. شاهنامه را بهتر است با تصحيح استاد جلال خالقيمطلق بخوانيم و آثار عطار را با تصحيح استاد محمدرضا شفيعي كدكني.
اما صرف انتخاب متن و تهيه تصحيح عالمانه و انتقادي آن كفايت نميكند. بايد شرح يا شروحي مناسب برگزيد. شرحهايي كه زيادي طولاني و خسته كننده نباشند و به كار غير دانشجويان و غيرمتخصصان تاريخ و ادبيات و الهيات بيايند. مثلا براي ديوان حافظ ميتوان به شرح مختصر و مفيد استاد محمد استعلامي رجوع كرد، يا براي مثنوي به شرح استاد كريم زماني. در روزگار ما خوشبختانه اين امكان بسيار خوب فراهم شده كه ميتوان براي خوانش اين متون از پادكستها و درسگفتارهاي مجازي هم بهره گرفت. مثلا براي خواندن آثار نظامي ميتوان به پادكستهاي نظاميخواني محمد طاهري مراجعه كرد يا براي شاهنامه از پادكست امير خادم بهره گرفت. تاريخ بيهقي را ميتوان با درسگفتارهاي استاد مهدي سيدي گوش كرد و قابوسنامه را با دكتر محمد دهقاني پيش رفت.
يك پيشنهاد بسيار مهم آن است كه اين آثار را جمعخواني كنيم، حضوري يا مجازي. براي اين كار بايد گروه تشكيل داد و برنامهريزي كرد و زمان مشخص كرد. واقعيت آن است كه گروهسازي دوستانه يا خانوادگي، موجب ميشود كه كلاسيك خواني ما مستمر شود و به تدريج پيش برود. اين طوري آخر سال دو دفتر مثنوي را خواندهايم يا كل سفرنامه ناصرخسرو را. تشكيل گروه ما را متعهد ميكند كه مطابق جمع پيش برويم و اگر يكي، دو جلسه هم نتوانستيم، باز ديگران هستند و كار را ادامه ميدهند و ما هم بعدا خودمان را به آنها ميرسانيم. ضمن آنكه در جلسات گروهي ممكن است بحثهاي مثبت و مفيدي درباره متن در بگيرد و يا افراد خوش ذوق و با حوصلهاي باشند كه درباره متن مطالعات جانبي كردهاند و دانستههاي شان را با ديگران در ميان بگذارند.
آنچه نوشتم، توصيه و نصيحت نيست. چنين جسارتي به خودم نميدهم. آنچه آمد در اصل در ميان گذاشتن تجربهاي آزموده است كه چندين سال است با شماري از دوستان عزيز در پيش گرفتهام. من هم مثل برخي خوانندگان اين يادداشت، تا هفت، هشت سال پيش به بهانههاي مختلف مثل كمبود وقت و حوصله نداشتن و بلد نبودن، از رفتن سراغ كلاسيكهاي فارسي پرهيز ميكردم؛ حتي ميترسيدم. اما دقيقا با شيوهاي كه در بالا نوشتم، افتان و خيزان و با همراهي رفقا بر اين ترس غلبه كرديم و خدا را شكر، بیشتر كتابهاي مذكور را خوانديم. الان هم در حال خواندن چند متن كلاسيك هستيم. ميدانم كه شرايط روزگار سخت است، اوضاع جنگي است و تورم و ركود امان همه را بريده. اما باور كنيد كلاسيك خواني، آن هم هفتهاي دو ساعت و به صورت مجازي، نه فقط هزينه بالايي ندارد و وقت زيادي از آدم نميگيرد، بلكه حال آدم را بسيار خوب ميكند. متنهاي كلاسيك، حتي اگر هيچ چيز از آنها در ذهن مان نماند، در همان لحظه خوانش لذتي وصفناپذير را به آدم اعطا ميكنند. ساعتهايي كه خودشان از بهترين آنات زندگي هستند. ايدون باد!