بهشت نجف اشرف!
سید عطاءالله مهاجرانی
نجف بهشت شهرهای مقدس شیعیان است و امام علی خود بهشت است! او مرکزیت دارد و مدار است و ميزان! بدیهی است که همه این شکوه و اعتبار از ولایت و وصایت رسول اكرم اسلام سرچشمه میگیرد. امام علی روشنتر از هر تعبیری درباره نسبت خود و پیامبر عليهمالسلام گفته است: «انا عبد من عبید محمد» من یکی از بندگان محمد (ص) هستم. برای شناخت امام علی یکی از راههای مطمئن و سرشار از نکته، تعابیری است که در دعاها و زیارتنامهها مطرح شده است. امام خمینی برای دعا این تفسیر بسیار عمیق و جذاب را دارند: «دعا قرآن صاعد است!» قرآن کلام خداوند است و از سوی او بر پیامبر اسلام نازل شده است. دعا، قرآن صاعد است و از زبان پیامبر و ائمه معصومين به سوی ملکوت پرواز میکند. در زیارتهای امام علی (ع) از ایشان به عنوان « میزان» یاد شده است. جلالالدين بلخی از همین عنوان استفاده کرده و زیباترین بیت ادبيات فارسی درباره امام علی (ع) را سروده است:
تو ترازوی احد خو بودهای
بل زبانه هر ترازو بودهای
در زیارت امام علی، تعبیر میزان در منظومه تعاریف، به قول عبدالقاهر جرجانی، «معجزه نظم» با چند عنوان دیگر مجموعه و منظومهای را ساخته است. این روزان و شبان که در نجف اشرف هستم بیش از همیشه به نسبت این تعابير دقت کردم، ببینید: «کلمه الرحمان و ميزان الاعمال و مُقلّب الاحوال و سیف ذی الجلال و ساقی السلسبيل الزلال»
تالار آینههای تمام نماست. پرتو آینهها بر یکدیگر میافتد. علی مثل مسیح که «کلمه الله» بود، «کلمه رحمان» است، چون کلمه رحمان است، ميزان است، از سویی قرآن مجید هم کلمه الله و کلمه الرحمان و ميزان است. این تفسیر با واژه حق آراسته میشود! «علی مع الحق» علی با حق است و حق با على است و در هر مداری که حق قرار بگیرد علی در همان مدار است و هر مداری که علی قرار بگیرد، حق هم در آن مدار میگردد. ملازمه حق و علی! ما چه نسبتی با علی و میزان و کلمه رحمان پیدا میکنیم؟ او میتواند احوال ما را دگرگون کند.
مگر احوال جرج جرداق شاعر و نویسنده مسیحی لبنانی را دگرگون نکرده بود. کتابی دارد با عنوان«روايع نهجالبلاغه» از جرج جرداق شنیدم، گفت: من هزار بار نهجالبلاغه را خواندم، تا کتاب امام علی و روايع را نوشتم. کلمات امام علی در سبک ادبی من جاری شد. تعبیر مقلب الاحوال، تعبیر امیدآفرین و زندگیسازی است. میتوان از امام علی سبک اندیشه و زندگی و ایمان و امید و آرمان و مکتب زیبایی را آموخت. مثل ختم قرآن، در نجف که هستم در هر فرصتی نهجالبلاغه را میخوانم. رسیده بودم به خطبه شماره ۵۴، امام علی میگوید: «به خداوند سوگند در جنگها بنایم بر این بود که افراد هدایت شوند، بارقهای از روشنایی من آنها را فرا بگیرد. دوست ندارم، آنها در حالت گمراهیشان کشته شوند، حتی اگر زنده بمانند و به گناهاشان بازگردند.» در حال و هوای این عبارت بودم. ناگاه فردی از میان صف جماعت برخاست و با صدای زنگدار دلنشین رو به ایوان طلا خواند:
الهی ای فلک دیگر نگردی
اگر دور سر حيدر نگردی
ناگاه فرد دیگری با فاصله برخاست و خواند:
الهی ای نفس بییاد زهراء
اگر رفتی به سينه برنگردی
انگار همه آنچه درباره امام علی خوانده بودم در یک تابلو درخشنده در برابر ایوان طلا در مقابل دیدگانم زنده شده بود. وقتی مردم ما چنینند و معرفتشان نسبت به امام علی با این شکوه و والایی است، کسانی که بر سفره دین و پیامبر و امام علی عليهمالسلام نشستهاند باید بسیار بسیار با دقت و مراقبت سخن بگویند، آینه و ترازو را غبارآلود نکنند و نشکنند! که البته شکستنی نیست. به روایت ابن ابی الحداد، امام علی همانند شیشه بلور عطر بود. وقتی او را شکستند، بوی خوش عطر جهان را فرا گرفت!