پس از بحران (بخش پاياني)
پس از بحران
(بخش پاياني)
علم مديريت بحران، سه مرحله از اقدامات را توصيه ميكند: پيشگيري در مرحله پيش از بحران، اقدامات كنترلي در حين بحران و استفاده از فرصتها و جلوگيري از تهديدها در پسابحران. در يادداشت قبلي، به اجتنابناپذير بودن اقدام ايران در مقابل اسراييل اشاره كردم. گذشت زمان هم ضرورت و موثر بودن اين اقدام را نشان داد. من فكر ميكنم در طول چند دهه گذشته، اين اقدام يكي از اقدامات حساب شده است كه سبب متجلي شدن قدرت ايران بدون تلفات جاني شد. ارزش اصابت حتي چند موشك زماني آشكار ميشود كه اين امر با وجود عمليات حمايتي نيروهاي هوايي چندين كشور، از جمله امريكا، بريتانيا، فرانسه، اردن و... همچنين كمكهاي اطلاعاتي چندين كشور منطقه، صورت گرفت. وقتي به عمليات صورت گرفته نگاه ميكنيم، بيشتر شاهد نوعي قدرتنمايي هشداردهنده هستيم تا يك عمليات جنگآفرين. اين به اعتقاد من از جمله استراتژيهاي مناسبي بود كه اتخاذ شد. برخي از كارشناسان آشنا به مسائل بينالملل معتقدند رژيم اسراييل به چند دليل، اقدامي پرتنش كه منجر به تداوم پاسخ از سوي ايران شود را مرتكب نخواهد شد. با توجه به عدم تمايل امريكا به درگير شدن در يك جنگ منطقهاي، بر اساس تجارب به دست آمده در عراق و افغانستان و اينكه اساسا سياست امريكا مبني بر ترك حضور نظامي گسترده در منطقه است، اسراييل نيز نميتواند كار آفندي موثري را به مورد اجرا بگذارد. دليل ديگر، تلاش اسراييل براي تعديل فضاي بينالملل در جو ايجاد شده پس از جنايات غزه و رفتن به سمت ائتلاف جهاني عليه ايران است. پس از اين اقدام، داشتن برنامه و استراتژي چه در بعد خارجي، بينالمللي، منطقهاي و همسايگان و چه در عرصههاي داخلي به ويژه اجتماعي، فرهنگي و رسانهاي ضروري است.
۱- در بعد خارجي، بدون ترديد تلاش اسراييل براي صدور قطعنامههاي بيشتر عليه ايران حتي تا بردن ايران ذيل منشور هفت ادامه مييابد. بنابراين برگرداندن فضاي اذهان عمومي جهاني و نهادهاي بينالمللي به سمت غزه و حفظ افكار عمومي شكل گرفته در امريكا و اروپا عليه اسراييل ميتواند بخشي از ديپلماسي عمومي و رسانهاي باشد.
علم مديريت بحران، سه مرحله از اقدامات را توصيه ميكند: پيشگيري در مرحله پيش از بحران، اقدامات كنترلي در حين بحران و استفاده از فرصتها و جلوگيري از تهديدها در پسابحران. در يادداشت قبلي، به اجتنابناپذير بودن اقدام ايران در مقابل اسراييل اشاره كردم. گذشت زمان هم ضرورت و موثر بودن اين اقدام را نشان داد. من فكر ميكنم در طول چند دهه گذشته، اين اقدام يكي از اقدامات حساب شده است كه سبب متجلي شدن قدرت ايران بدون تلفات جاني شد. ارزش اصابت حتي چند موشك زماني آشكار ميشود كه اين امر با وجود عمليات حمايتي نيروهاي هوايي چندين كشور، از جمله امريكا، بريتانيا، فرانسه، اردن و... همچنين كمكهاي اطلاعاتي چندين كشور منطقه، صورت گرفت. وقتي به عمليات صورت گرفته نگاه ميكنيم، بيشتر شاهد نوعي قدرتنمايي هشداردهنده هستيم تا يك عمليات جنگآفرين. اين به اعتقاد من از جمله استراتژيهاي مناسبي بود كه اتخاذ شد. برخي از كارشناسان آشنا به مسائل بينالملل معتقدند رژيم اسراييل به چند دليل، اقدامي پرتنش كه منجر به تداوم پاسخ از سوي ايران شود را مرتكب نخواهد شد. با توجه به عدم تمايل امريكا به درگير شدن در يك جنگ منطقهاي، بر اساس تجارب به دست آمده در عراق و افغانستان و اينكه اساسا سياست امريكا مبني بر ترك حضور نظامي گسترده در منطقه است، اسراييل نيز نميتواند كار آفندي موثري را به مورد اجرا بگذارد. دليل ديگر، تلاش اسراييل براي تعديل فضاي بينالملل در جو ايجاد شده پس از جنايات غزه و رفتن به سمت ائتلاف جهاني عليه ايران است. پس از اين اقدام، داشتن برنامه و استراتژي چه در بعد خارجي، بينالمللي، منطقهاي و همسايگان و چه در عرصههاي داخلي به ويژه اجتماعي، فرهنگي و رسانهاي ضروري است.
۱- در بعد خارجي، بدون ترديد تلاش اسراييل براي صدور قطعنامههاي بيشتر عليه ايران حتي تا بردن ايران ذيل منشور هفت ادامه مييابد. بنابراين برگرداندن فضاي اذهان عمومي جهاني و نهادهاي بينالمللي به سمت غزه و حفظ افكار عمومي شكل گرفته در امريكا و اروپا عليه اسراييل ميتواند بخشي از ديپلماسي عمومي و رسانهاي باشد.
اعزام هياتهاي مختلف به كشورها و گفتمان در مسير منطق جهاني، به ويژه اطمينان بخشي به كشورهاي منطقه و هراسزدايي از آنها، بيش از آنچه امروز در اخبار شاهد آن هستيم، ضروري است. بهكارگيري تمامي ظرفيتهاي ملي در اين زمينه ميتواند اثرگذار باشد.
۲- ما شاهد جنگ روايتها و ديپلماسي بوده و بيشتر نيز خواهيم بود. در چنين شرايطي، بيترديد نياز به آرامش داخلي و ايجاد رفتارهاي همدلانه با مردم و جامعه و همچنين از بين بردن زمينه ناامنيهاي رواني و اجتماعي وجود دارد. گامهاي موثر در برابر جنگ روايتها، بيان واقعيتها به طور شفاف است. در دوران شبهجنگ، اعتماد به اخبار با سرعت و صحيح از قدرت روايتسازي ديگران ميكاهد. متاسفانه هيچ برنامه توجيهي با كارشناسان مورد قبول جامعه در رسانههاي ملي مشاهده نميشود. مسوولان به جاي سياستهاي اقناعي و توجيهي با استفاده از ظرفيت رسانههاي مستقل داخلي، سياستهاي كنترلي در پيش گرفتهاند و به طور عجيبي نويسندگان دلسوز و ايراندوستي همچون عباس عبدي و برخي ديگر را ممنوع از نوشتن كرده و با چالش حقوقي مواجه ساختهاند. از دست دادن چنين ظرفيتهاي ارزشمندي، يك خطاي قابل تامل است.
۳- اقدامات آرامبخش داخلي:
واقعا من درك نميكنم چگونه است كه تا مردم ايران بهرغم روايتسازيهاي مختلف در مقابله با رژيم اسراييل، حس خوب و غرورآميزي پيدا ميكنند ناگهان جرياني جامعه را به تقابل ميكشاند.با همه درك و فهمم از امنيت و منافع ملي معتقدم شيوه برخورد و اقدامات خياباني در خصوص حجاب نه تنها به دور از تدبير است، بلكه نه امنيت ساز است و نه مقوم ارزشهاي ديني. اين پرسش هميشه باقي خواهد ماند كه چگونه عدهاي با توجيهات خود، در كوران حمله فيزيكي و رواني رژيم اسراييل، تشويق به تسويه حساب با بخشي از جامعه ميكنند. تبليغات رسمي دولت، به جاي ايجاد گفتمان انسجامبخش هنوز هم بر مقايسه با دولت قبل و خط و نشان كشيدن متمركز است. معتقدم نيازمند مطالعه و سياستهايي حول تقويت هويت ملي و كاستن از تنشهاي اقتصادي، اجتماعي و فرهنگي توسط نهادهاي رسمي با گروههاي اجتماعي مختلف از زنان، دانشگاهيان و... است. آرامش و همدلي و امنيت رواني در داخل، مهمترين نياز براي عبور از اين شرايط است.