ديپلماسي محافظه كارانه رياض در ميانه بحران غزه
عباس پرورده
اگر كسي بخواهد انگيزههاي سعوديها كه دو سال پيش چينيها را واسطه قرار دادند تا كينهجويي چهل ساله با ايران بعد از انقلاب اسلامي را حتي در ظاهر هم كه شده كنار نهند، سرراستترين جوابي كه ميشود داد شايد اين باشد كه سعوديها آشوبهاي امروز خاورميانه را از خيلي پيش ديده بودند. سعوديها با تجربيات تلخي كه از دخالت در بحرانهاي منطقهاي به خصوص دوره صدام حسين دارند، شايد بهتر از هر حكومت ديگري در منطقه ميدانند كه دخالت در يار و ياركشيهاي منطقهاي جز خسارت و بدنامي، هيچ ندارد. از اين جهت وقتي عزم تهران براي تقويت محور مقاومت عليه تلآويو و گرمتر شدن تنور غربستيزي در ايران بعد از روي كار آمدن اصولگرايان در انتخابات رياستجمهوري 1400 را ديدند، اين پيشبيني را هم داشتند كه با كمرنگ شدن اميدها به احياي برجام كه آخرين كورسوي بهبود روابط ايران و غرب بود، دوباره بحرانهاي تازهاي از راه ميرسند كه يك سر آن محور مقاومت متحد ايران و سر ديگرش اسراييل با حمايت امريكا است. از اين جهت محمد بنسلمان كه نماد نسل جديد سعوديها و طرفدار نوسازي به سبك غربي است، به عيان ميديد كه در صورت برافروخته شدن آتشي ديگر در منطقه، زيرساختهاي عربستان دمدستترين و جذابترين اهداف اين آتشبازي خواهد بود به خصوص كه تا پيش از اين آشتي چيني، از منظر تهران، سعوديها شريك جرم همه اقدامات امريكا در منطقه و يكي از متهمان اصلي توطئههاي امريكايي در خليج فارس بودند پس هدفي مشروع در مناقشات احتمالي قلمداد ميشدند. محمد بنسلمان كه آرزوهاي جاهطلبانهاي براي نوسازي پادشاهي آلسعود در سر پرورانده، نياز به امنيت پايدار براي بالفعل ساختن اين آرزوها را هم بهشدت احساس ميكرد و به همين علت بود كه عداوت را در شمايل ديپلماتيك كنار گذاشت و دست به كار يك مصالحه با تهران شد. با در پيش گرفتن ديپلماسي مصالحه در واقع عربستان محافظه كارتر از گذشته در رويدادها ظاهر شده است.
اگرچه نه آن عداوتها براي دو كشور دستاوردي داشت و نه اين مصالحه منجر به روابطي گرم و منافع سرشار دوطرفه شد، اما اينكه سعوديها در پس پرده اين مصالحه خيال آرامي پيدا كردند، از چشم ناظران تحولات خاورميانه دور نماند. پس از قطع شدن حملات ايذايي انصارالله يمن و دوستانه شدن لحن مقامات و رسانههاي ايراني نسبت به عربستان بود كه سعوديها زمزمه عاديسازي روابط با اسراييل را سر دادند، چه اين عاديسازي منافعي دولا پهنا براي سعوديها دارد، اول اينكه اگر مصريها با نظاميگري براي رهبري جهان عرب جهت حل مناقشه فلسطين شكستي تاريخي خوردند، عربستان شايد بتواند بخت خود را با منش ديپلماتيك جهت رهبري اعراب بيازمايد، آرزويي كه بيش از دو دهه است آلسعود بعد از به حاشيه رفتن مصر كه از پيامد انقلابهاي عربي بود، در دل پروراندهاند، ديگر اينكه عربستان برادر بزرگتر شوراي همكاري خليج فارس و پولدار اعراب است، پس حتما برادران كوچكتر در عاديسازي روابط با تلآويو، برادر بزرگتر را همراهي خواهند كرد. دست آخر اينكه ميشود با يكي به نعل و يكي به ميخ راهكار دو كشوري در مناقشه فلسطين كه بيشترين هوادار را در محافل بينالمللي دارد، پيش برد و نشان افتخار آن را از آن خود كرد. اما تهاجم هفتم اكتبر حماس بار ديگر آن فرضيههاي بدبينانهاي كه معتقدند بحرانها در خاورميانه به نفرين دچارند را به رخ جهان كشيد. شايد به خاطر همين بلندپروازيهاي ديپلماتيك عربستان بود كه سوءظن گروه بزرگي از تحليلنويسان خاورميانه به اين رفت كه اصلا هدف عمليات هفتم اكتبر سوزاندن روياپردازيهاي عاديسازي روابط با اسراييل بوده است. دست بر قضا بعد از تهاجم اسراييل به كنسولگري ايران در دمشق، باز هم درايت سعوديها در مصالحه دو سال پيش، آثار خود را نشان داد. تهران بعد اين حمله كه آن را تجاوز آشكار به قلمرو سرزمينياش اعلام كرد، انگشت اتهام را به سوي كشوري در منطقه نبرد و دولتي ثالث در منطقه را متهم به همدستي با تلآويو نكرد. ميتوان چنين نگاهي در تهران را از نتايج همان مصالحه دانست كه دستاوردش كشانده نشدن پاي دولتهايي ديگر به مناقشهاي بود كه بعد از چند دهه همچنان آتش زير خاكستر است. بعد از نسلكشي اسراييل در غزه، نيات دروني كشورهايي كه پيش از آن مدعي حمايت از فلسطينيها بودند بيشتر آشكار شد. موضع سكوت و حداكثر محكوميت جنايات رقتانگيز ارتش اسراييل در غزه از سوي اين دولتها به خصوص تركيه و عربستان و خودداري از حتي كاهش بخشي از صادرات انرژي و كالا به اسراييل، نشان داد كه حفظ وضع موجود و منافعگرايي سياستمداراني كه در نشستهاي شيك و مجلل در برابر عكاسان ژست ميگيرند، بر اخلاق و انساندوستي ارجحيت دارد. همچنين از نگاه اين دولتها از جمله عربستان، ايران با ناديده انگاري راهحل دو كشوري و اعتقاد به نابودي اسراييل، بازيگري مخالف حفظ وضع موجود و مزاحم تلقي ميشود كه بايد كنار گذاشته شود. معدود نشستهايي كه پس از تهاجم اسراييل به غزه تشكيل شده اين فرض را مينماياند. ميشود نتيجه گرفت سياست كلان عربستان در برابر ايران، دور نگه داشتن مصلحت انديشانه خود از مناقشات است تا موقعيت براي يك توافق دلچسب پيش آيد. رياض سياست محافظهكارانه «حركت در سايه و سكوت» بدون جنجالآفريني و آفتابي شدن با هدف كسب منافع حداكثري در منطقه را انتخاب كرده و اگر در توافقاتي احتمالي تهران مانند رقباي منطقهاياش منافع محور نينديشد، سهمي از آن نخواهد داشت.
كارشناس ارشد خاورميانه