ادامه از صفحه اول
كريدور عراق-اردوغان-اروپا
وزيران راه تركيه، عراق، امارات و قطر امضاهايشان را پاي يادداشت تفاهمي براي ايجاد كريدوري جديد بگذارند كه چهره ژئوپليتيك منطقه را تغيير ميدهد.
كريدوري كه از اين پس كريدور عراق-تركيه-اروپا نام دارد كه ما بحق آن را در اين نوشتار كريدور عراق- اردوغان-اروپا نام نهاديم، چراكه برپايي اين كريدور بيش و پيش از هر چيز قاچ بزرگي از كيك تجارت و اقتصاد آينده اقيانوس هند-اروپا را نصيب تركيه ميكند و نقش رجب طيب اردوغان را در به دست آوردن اين قاچ بزرگ ژئوپليتيكي براي تركيه روشن ميدارد. با برپايي اين كريدور كه ظاهرا علاوه بر ارتباط با هند، تجارت و البته رضايت چين را نيز به همراه دارد، عراق و بندر فاو در جهان برجسته ميشوند. فاو شهر بندري كوچكي در دهانه اروندرود است كه براي رزمجويان آن سالها خاطرات عميقي را به همراه دارد. مگر ميشود فاو را بگويي و از آن همه درگذري؟!
آن فاو بيقرار با آن مسجد با نمازگزارهاي مخلص بيشمار حالا تبديل به يك بندر بزرگ ميشود. بندري فخر جبل علي در امارات. اگر بندر جبل علي امارات با ۶۷ اسكله كانتينري لقب بزرگترين بندر خاورميانه را به خود داده، حالا قرار است تا سال ۲۰۲۵ در برابر بندر ۹۰ اسكلهاي كانتينري فاو كلاه از سر بردارد. ميگويند با راهاندازي فاز نخست اين كريدور در ۲۰۲۸ كه تركيبي از بزرگراهها، راهآهن، انتقال خطوط نفت و گاز و خطوط ارتباطات است، زمان رسيدن بارها به اروپا از ۴۵ روز دماغه اميدنيك و ۳۵ روز درياي سرخ، به ۲۵ روز كاهش مييابد. يعني كالاهاي ساخت چين و هند ده روز زودتر به دست مشتريان سيريناپذير اروپايي ميرسد. اما اين تمام مطلب نيست. آنگونه كه ميدل ايستاي ميگويد؛ عراق چشم دارد در قالب اين قرارداد، ۱۷ ميليارد دلار سرمايه جذب كند، ۱۲۰۰ كيلومتر راهآهن خود را از فاو به تركيه و از آن طريق به اروپا برساند، قطارهايي با ۳۰۰ كيلومتر سرعت در ساعت در ريل بگذارد، سالانه ۴ ميليارد دلار درآمد كسب كند و براي ۱۰۰ هزار نفر از جوانان عراقي كار و شغل بسازد. اينها همه خوب است، اما يك نقص عمده و يك عيب بزرگ دارد. نقص عمده داستان پيش گفته اين است كه از دو مبدا اصلي تجارت امروز و آينده كريدورهايي كه قرار است از خليج فارس بگذرد، يعني چين و هند كسي در بغداد نبود تا در كنار وزيران راه چهار كشور عراق، تركيه، امارات و قطر، به عنوان تضمينكننده اصلي دادن كالا و كانتينر پاي قرارداد را امضا كند. و اما عيب بزرگ و بسیار بزرگش اين است كه هيج سهمي براي نقش ژئوپليتيك ايران در منطقه قائل نشده است. مگر ميشود ابركشتيهاي كانتينري با ميليونها تن كالا از جلوي چشمان بندر چابهار و آن پهنه بيكران دشت مكران بگذرند، براي لنجهاي ماهيگيري كنارك دست تكان دهند و در شماليترين نقطه خليج فارس، در بندر فاو پهلو بگيرند؟! آقاي رجب طيب اردوغان لابد فكري كردهاند كه چنين چيزي تحقق يافتني نيست. پس تا دير نشده، چهار كشور تركيه، عراق، امارات و قطر خوب است به تهران بيايند؛ وزيراني از چين و هند هم در پايتخت ايران حضور يابند و بر نقش تاريخي ايران و بندر مكران و چابهار انگشت تاييد بگذارند.
هستههاي سخت دانشآموزي
در واقع نظامهاي سياسي با تامين اين حق عمومي شهروندان ميكوشند تا به واسطه نظام آموزشي، آرمانهاي نظام سياسي را در نسل جديد دروني كنند و با تربيت شهرونداني مسوول در برابر ميهن و نظام سياسي آينده مُلك و ميهن را بيمه كنند. اين حدود و نسبت مشترك بيشتر نظامهاي سياسي و نظامهاي آموزشي ذيل حكومتهاي منتسب به آنهاست. در ثاني ظهور رقباي جديد در برابر نهاد مدرسه در هيچ كشوري موجب نشده است كه دولتهاي مستقر از سهم بودجه نظام آموزشي به اين بهانه بكاهند؛ بلكه همواره تلاش كردهاند با كمك به اين نهاد مرجعيت آن را نسبت به ساير رقبا حفظ كنند. به عبارتي به جاي اينكه تحقير و خردش كنند و ناكارآمدياش را به عوامل شاغل و دستاندركارش تقليل دهند در جهت حمايت و تقويت اين نهاد كوشيدهاند.
حال اگر به برخي سخناني كه از تريبونهاي عمومي از زبان افراد شناخته شده پيرامون نظام مدرسه در طول سالها و ماههاي اخير گفته شده توجه كنيم، درمييابيم كه ما در طول اين سالها نه يك چماق كه هزاران هزار چماق بر سر نحيف مدرسه كوفتهايم و هر بار به طريقي آن را تخفيف داده و فرو كاستهايم و تقصير اغلب مشكلات و مسائل جامعه را بر گردنش شكستهايم و هر بار تلاش كردهايم تا جامهاي ناموزون بر قامت تكيده اين نهاد بدوزيم؛ غافل از اينكه بر شاخ نشسته و بن بريدهايم. مروري كوتاه بر مواعظ و اقدامات صورت گرفته در طول اين ساليان خود به اندازه كافي براي دلالت بر اين موضوع كفايت ميكند.
يكي از آخرين اين اقدامات برنامهاي است كه وزارت آموزش و پرورش تحت عنوان «طرح بزرگ تربيت دانشآموزان توانمند سياسي و اجراي هستههاي سخت» در دست اقدام دارد. دستاندركاران و طراحان و مجريان اين برنامه تا به حالا هيچ جزيياتي از برنامههاي ذيل اين طرح ارايه ندادهاند و تنها به نقل جملاتي با مضمون پيادهسازي مدل جديد راهبري امور تربيتي در مدرسه اكتفا كردهاند. بر هر اهل انديشهاي روشن است كه هدف و پيام اين دست برنامهها چيست و از كجا سرچشمه ميگيرد؟! اما يك سخن با مجريان درون سازماني اين طرح؛ اخيرا يكي از منبريان شناخته شده كه اتفاقا در ارتباط با تعدادي از مدارس برند در سطح شهر تهران و قم است در يك برنامه زنده تلويزيوني با اطلاق برچسب جاسوسي بر پيشاني نظام مدرسه بر ضرورت محاكمه آموزش و پرورش و لزوم تلاش آموزش و پرورش براي برائت از اين اتهام صحبت كرده است. مبادا آبشخور چنين طرحهايي اينچنين تفكراتي باشد كه واي بر ما و واي بر شما/.
دانشآموخته جامعهشناسي
و عضو سازمان معلمان ايران