تلاش پرهزينه امريكا و اسراييل براي شكلگيري ناتوي خاورميانه
حسين ربيعي
عمليات 25 فروردين ايران در پاسخ به حمله اسراييل به كنسولگري ايران در دمشق ابعاد و زواياي بسياري داشته و هنوز در مورد كم و كيف و علل و اثرات آن در رسانهها و افكار عمومي منطقه و جهان بحث ميشود. صرف نظر از حجم موشكها و پهپادها و ميزان دقت و به هدف نشستن اين موشكها، انجام حمله از خاك ايران و رويارويي مستقيم با اسراييل نقطه عطف و قابل توجه اين عمليات است كه براي نخستين بار انجام شده است. اين عمليات در كنار عملياتي قرار ميگيرد كه از سوي حزبالله در لبنان، حشدالشعبي در عراق و انصارالله در يمن و درياي سرخ انجام ميشود و زماني كه با عنوان محور مقاومت در كنار هم قرار ميگيرند، جبهه بزرگي شكل ميدهند كه آشكارا، توازن و تعادل نظامي منطقه را به چالش ميكشد. حال پرسش اين است كه پيامدها و نتايج عمليات اين گروهها و به ويژه عمليات تركيبي ايران، بر امنيت منطقهاي چيست و غرب آسيا و به ويژه كشورهاي عرب منطقه چه واكنش و رفتاري در مقابل اين عمليات انجام خواهند داد؟
براي شناخت و درك رفتار امنيتي كشورهاي اين منطقه، نگاهي به پيشينه تاريخي وضعيت امنيتي اين منطقه كارگشاست. تا پيش از يك سده اخير؛ امپراتوري عثماني و ايران در كنار بريتانيا كه بخشهايي از جنوب خليج فارس را تحتالحمايه خود داشت، قدرتهاي بزرگ و تامينكنندگان امنيت و ثبات اين منطقه بودند. از فرداي قرارداد سايكس پيكو و فروپاشي عثماني، انبوهي از كشورهاي بزرگ و كوچك با كمترين تجربه حكمراني سر بر آوردند كه نه ساختار داخلي كارآمدي داشتند و نه نيروي نظامي قابل اتكا و امنيت بخشي. شايد علتالعلل ايجاد بيثباتترين و ناامنترين منطقه جهان (خاورميانه) ريشه در بيتجربگي در مملكتداري و بيتوازني در قدرت ملي است كه يك قرن است در اين منطقه برجا مانده است. اكنون يك سده است كه بحران بقا و امنيت مهمترين دغدغه دولتهاي اين منطقه است و طبيعي است آنها كه كوچكتر و كم وزنتر هستند، تهديدات بيشتري را متوجه خود ميبينند و براي بقا و ثبات تحرك بيشتري داشته و دست و پاي بيشتري زدهاند.
خريدهاي نظامي كلان كه اين منطقه را به انبار سلاح و مهمات تبديل كرده، بخشي از راهكار كشورهاي كوچك براي ايجاد تعادل بوده است. اين خريدها راه را براي ورود مستشاران نظامي و دخالت قدرتهاي جهاني در اين منطقه گشوده است. براي نمونه در پيرامون ايران استقرار سامانههاي دفاعي پاتريوت كه پس از حمله عراق به كويت در كشورهاي حاشيه خليجفارس استقرار يافته، نمونهاي از همكاريهاي دفاعي امنيتي كشورهاي اين منطقه با قدرتهاي خارجي است. شركت امريكايي ريتهون در سال 2014 ميلادي قراردادي را به ارزش 75 ميليون دلار براي ساخت يك مركز كنترل و فرماندهي عمليات دفاع هوايي و موشكي در قطر به دست آورد. اين مركز كه در آن به صورت عمده از رادارهاي اروپايي استفاده ميشود با سامانههاي موشكي در منطقه و سپر دفاعي موشكي امريكا، لينك خواهد شد.
در كنار خريدهاي نظامي، ائتلافهاي امنيتي و نظامي موقت يا دايم، بخشي از دستور كار امنيتي اين منطقه است كه در مقياسهاي مختلف قابل مشاهده است. براي مثال در سال 2015 ائتلافي از كشورهاي منطقه (پنج عضو شوراي همكاري خليج فارس به همراه مراكش، مصر و اردن و سودان) به رهبري عربستان سعودي عملياتي به نام توفان قاطعيت را در پشتيباني از دولت منصورهادي در يمن راه انداختند كه در نهايت به اهداف خود نرسيد و منصور هادي نتوانست كنترل يمن را به دست گيرد.
بررسي اين ائتلافها و اتحادها نشان ميدهد كه با وجود فراز و فرودها و شدت و ضعفهاي بسيار، اما تشكيل آن ثابت و هميشگي است. گرچه بهطور طبيعي منطقه خاورميانه و به ويژه گرداگرد ايران، از ديد وزن ژئوپليتيك بازيگران، منطقهاي نامتوازن است و تلاش براي ايجاد موازنه در آن طبيعي است، اما موازنههاي ساختگي و نامنطبق بر واقعيتهاي ژئوپليتيك منطقه؛ نه تنها علاج اين درد بي توازني نبوده است كه نگاهي به تاريخ كنش سياسي منطقه نشان ميدهد كه اين اقدامات، شدت و دامنه كنشهاي ژئوپليتيك را افزايش داده و تشديد كرده است. قطببنديهاي منطقهاي كه مذهب يا نژاد و زبان را دستاويز خود قرار داده است، با دخالت فرامنطقهاي تشديد شده و گروهبنديهايي مانند اتحاديه عرب، شوراي همكاري و اين اواخر ارتش عربي مشترك و سپر دفاعي جزيره و ... هيچ كدام توفيق آنچناني به دست نياوردهاند و منطقه همچنان بي تعادل است.
نيروي سپر جزيره كه اتحاد نظامي و به نوعي بازوي نظامي شوراي همكاري خليج فارس به حساب ميآيد در سال 1983 براي مقابله با تهديدات نظامي اعضاي شوراي همكاري خليج فارس شكل گرفت و ميزان توانمندي و موفقيت «تقريبا هيچ » آن را ميتوان با عملكرد آن در جريان حمله عراق به كويت سنجيد. حتي در جريان خيزش عربي در يكدهه پيش نيز بيش از آنكه سپر جزيره به دفاع از كشورهاي عربي برآيد اين نيروهاي عربستان بودند كه وارد بحرين شده و ناآراميهاي اين كشور را سركوب كردند.
اما، ناتوي خاورميانه از جديدترين راهكارهايي است كه برخي رهبران منطقه البته با راهنمايي خارجي؛ براي مقابله با تهديدات منطقهاي انديشيدهاند. در سال 2015، با بزرگنمايي و برجسته سازي توانمنديهاي نظامي و به ويژه موشكي ايران، تلاش براي ايجاد ائتلاف نظامي از كشورهاي حاشيه خليجفارس براي مقابله با تهديد القايي ايران شكل گرفت. در ژانويه 2015 فرمانده ارشد ارتش بحرين در اظهاراتي مدعي شد: كشورهاي عربي حوزه خليج فارس در واكنش به لغو تحريمهاي ضدايراني و احتمال افزايش تعداد موشكهايي كه ايران ميسازد، قصد دارند سپردفاع موشكي مشتركي ساخته و مورد استفاده قرار دهند.
در ماه ژوئن سال گذشته نيز اعلام موضع ملك عبدالله دوم، پادشاه اردن، در حمايت از ايجاد يك اتحاد نظامي مشابه ناتو در خاورميانه، سروصدا به پا كرد. جو بايدن، رييسجمهور ايالات متحده، در جريان سفر خود به منطقه، بر تعهد خود به «توسعه معماري دفاع هوايي و موشكي يكپارچه منطقهاي و مقابله با گسترش سامانههاي هوايي بدون سرنشين و موشكي در ميان بازيگران غيردولتي» تاكيد كرد كه ميتوانند صلح را به خطر بيندازند. حملات گاه و بيگاه به تاسيسات نفتي عربستان، حمله به پايگاههاي نظامي امريكا در منطقه و نيز حمله به كشتيهاي اماراتي در بنادر اين كشور، از جمله رخدادهايي بود كه زمينه و خوراك رسانهاي چنين تفكراتي را فراهم كرد.
حالا پس از عمليات توفانالاقصي نيز بارديگر مساله ناتوي خاورميانهاي از سوي ايالات متحده امريكا مطرح شده است و تلاش ميشود تا با هراسافكني از توانمنديهاي نظامي و موشكي ايران، زمينه براي تشكيل اين ائتلاف و فروش سلاح و تجهيزات نظامي هر چه بيشتر ايالات متحده به اين ائتلافها فراهم شود. ايجاد يك شبكه دفاعي و اتحاد نظامي نوپا در خاورميانه، ايدهاي است كه اين روزها با هدف رويارويي با تهديد فرضي ايران مطرح شده و حتي صحبت از حضور اسراييل در اين اتحاد منطقهاي است.
ورود خزنده اسراييل به پيرامون خود و به ويژه به منطقه خليجفارس از دهه 1990 آغاز شده و در سالهاي اخير به ويژه با امضاي پيمان ابراهيم شدت و شتاب بيشتري يافته است. اسراييل در يك دهه اخير با وارونه نمايي واقعيتهاي منطقه موفق شده است مساله ايران را به موضوع اصلي خاورميانه و غرب آسيا تبديل كند تا جايي كه در دهههاي اخير مساله هستهاي و موشكي ايران جاي مناقشه تاريخي اعراب و اسراييل را در افكار عمومي و گفتمان سياسي خاورميانه گرفته و موضوع سرزمينهاي غصب شده عربي به كلي به حاشيه رفته است. عمليات موشكي ايران در روزهاي اخير، دستاويز دوبارهاي براي موج جديد ايران هراسي فراهم و تحركات امنيت منطقهاي را تشديد كرده است. حمله ايران به اسراييل اگر در فضاي سياسي - رواني دهه 60 و 70 ميلادي كه مليگرايي عربي و آزادسازي سرزمين فلسطين هواخواه داشت؛ انجام ميشد؛ حتما با استقبال و پذيرش كشورهاي عرب همراه بود، اما اكنون و در سايه دگرگونيهاي سياسي و اجتماعي غرب آسيا؛ ظاهرا كالاي گرانبهايي نيست و بيش از آنكه در ميان اعراب خريداري پيدا كند، آنها را رمانده است. پس از حملات موشكي - پهپادي ايران به اسراييل كه به همكاري نظامي كشورهاي امريكا، انگليس و فرانسه براي رويارويي با اين حمله منجر شد، ناكارآمدي بازدارندگي اسراييل تا حدي آشكار شده و حالا اين كشور به سختي در پي آن است تا موضوع امنيت منطقهاي را به همپيمانان خود بقبولاند و ترتيبات امنيت منطقهاي جديدي را پيريزي كند. بنابراين ميخواهد پاي كشورهاي عرب منطقه از جمله اردن، بحرين و امارات متحده عربي و در مراحل بعدي عربستان سعودي و عمان را نيز به اين ترتيبات باز و سيستم دفاع موشكي يكپارچه را در منطقه عملياتي كند. بايد دانست، موضوع ناتوي خاورميانه و ترتيبات امنيتي جديد تنها براي حفظ بقا و ثبات اسراييل كارآمد است و با هدف ايجاد شركت سهامي امنيت منطقه غرب آسيا پيگيري ميشود. شركتي كه سرمايه آن را شركاي ثروتمند عرب فراهم ميكنند و محصول آن را اسراييل برداشت خواهد كرد.
هيات علمي دانشگاه خوارزمي