امنيت شغلي كارگران
محمد ملاكي
جامعه شناختي يا مردم شناختي، وجوه چندگانهاي به كار ميبخشد. اگر كار در وضعيت مناسب و درست انجام پذيرد تاثيرات مثبتي بر شخصيت فرد به جاي ميگذارد. كار بهخصوص كاري كه بر انتخاب آزاد مبتني باشد و با استعدادهاي افراد مطابقت داشته باشد، عامل روانشناختي مهمي در ساخت شخصيت، ايجاد رضايت دايمي و احساس خوشبختي فرد است. كار از نظر اجتماعي در شكفتگي و تحرك تمدنها و از نظر فردي، در تحقق شخصيت فرد و سرنوشت خاص او موثر است. اگر انتخاب كار ناصحيح و با فرد ناسازگار باشد، آثار مضري خواهد داشت. نخستين صورت كار جنبه فني آن است. مدتها كار جز از اين جنبه مورد ملاحظه قرار نميگرفت و هنوز هم در برخي موارد و از طرف بعضي از افراد چنين است و با توجه به اين جنبه، كار منحصرا وابسته به صلاحيت مهندسان و كارشناسان توليد است. در اينجا به مفهوم فني «پست كار» ميرسيم. مفهوم «پست كار» مستلزم سازگاريهاي فيزيولوژيك و روانشناختي است كه در صنعت بيش از پيش توجه محققان و كارگزاران را به خود جلب كرده است. دومين نظرگاه به كار پديده«خستگي» است كه ممكن است مربوط به نحوه مسكن و رفت وآمد نيروي كار يا به نحوه نظر كارگر به كارش مربوط باشد، به ديگر سخن «خستگي» در بعضي موقعيتها و تا حدود بسيار زياد پديدهاي اجتماعي است. سومين نظرگاه جنبه روانشناسي است. كارگر فقط يك موجود مادي نيست، بلكه واجد خصوصيات رواني و اخلاقي نيز هست. چهارمين نظرگاه، نظرگاه اجتماعي كار است. كار مدرن امروز، حتي بيش از كار در جوامعي كه داراي محيطهاي فني عقب افتاده هستند و كمتر از محيط طبيعي خود جدا شدهاند، يك پديده اجتماعي است. بنابراين امنيـت شـغلي يكـي از مهمتريـن مصاديـق حقـوق بنياديـن كار بـه شـمار مـيرود.
امنيـت شـغلي دلالت بـر ايـن امـر دارد كـه شـخص شـاغل اعـم از كارگـر يـا كارمنـد در زمـان اشـتغال نبايـد بيـم و واهمـه از دسـت دادن شـغل خـود را داشـته باشـد. در روابـط كاري كـه يـك طـرف رابطـه، كارگـر اســت و طــرف ديگــر، كارفرمايــي داراي قــدرت اقتصــادي، امنيــت شــغلي اهميــت بيشتــري دارد و قانونگـذار بايـد تضمينـات كافـي جهـت امنيـت شـغلي كارگـران را در نظـر بگيـرد. نابرابـري قـراردادي در رابطـه كارگـر و كارفرمـا بـه حـدي مهـم اسـت كـه بسـياري از حقوقدانـان بـر اصـل مداخلـه دولـت در رابطـه كار در راسـتاي حمايـت از كارگـران بـه عنـوان طـرف ضعيـف در قــرارداد اشــتراك نظــر دارنــد. بــه ســخن ديگــر، تحــولات متعــدد از جملــه پيچيدگيهــاي روابــط ميــان كارگــر و كارفرمايــان در دوران كنونــي ســبب شــد ايــن رابطــه كــه پيشتــر در قالــب عقــد اجــاره در حقــوق خصوصــي مطــرح بــود، بــه يكــي از شــاخههاي حقــوق عمومــي منتقــل شــود و آثــاري خــاص بــر آن مترتــب گــردد. برخــي بــر ايــن باورنــد كــه دخالــت دولتها در قــرارداد كار موجـب شـده اسـت رابطـه كار افـزون بـر جنبـه حقـوق خصوصـي، جنبـه حقـوق عمومـي نيـز داشـته باشـد، چنانكـه حتـي ميتوان مدعـي شـد نقـش حقـوق عمومـي بـه مـرور زمـان و تحـول حقـوق پيـش از حقـوق خصوصـي قابـل ارزيابـي اسـت. وضـع قوانيـن و مقـررات الـزامآور در ايـن ارتبـاط و انجـام تمهيـدات الزام بـراي نظـارت بـر اجـراي آنهـا بـا تكيـه بـر هميـن جنبـه از رابطـه كار، معتبـر قلمـداد شـده اسـت. در دوران گذشته وقتي فردي در سازماني استخدام ميشد و شروع به كار ميكرد، معمولا نگراني چنداني بابت از دست دادن شغل نداشت و چندين سال در آن سازمان ميماند. اين روزها اما شرايط عوض شده است و به دلايل مختلفي از جمله شرايط اقتصادي، كوچك كردن شركت، تغيير نيازهاي كسبوكار و… تعديل نيرو در سازمانها افزايش يافته است و افراد در بسياري از موقعيتها، احساس عدم امنيت شغلي را تجربه ميكنند و دايم بابت از دست دادن كارشان نگراني دارند كه اين نگراني قطعا اثرات منفي بر روان جامعه خواهد داشت.لذا انتظار ميرود كه دولت براي بهبود امنيت شغلي در سازمانها توجه ويژهاي كند و در واقع هم كاركنان و هم كارفرمايان بايد به امنيت شغلي اهميت بدهند و براي تامين امنيت شغلي تلاش كنند. چرا كه كارمندي كه از جنبههاي مختلف شغلي، روحي، اجتماعي و … در سازماني كه كار ميكند احساس امنيت كند، تلاش بيشتري براي آن سازمان ميكند و قطعا عملكرد بهتري خواهد داشت. وقتي كارفرمايي براي كاركنان خود امنيت شغلي ايجاد كند، در واقع آنها را به كاركنان وفادار تبديل ميكند و به اين ترتيب، در يك سازمان با امنيت شغلي بالا، هم كارمند و هم كارفرما سود ميكنند و زودتر به اهداف تعيينشده ميرسند.
از نگاه جامعهشناسي علمي، عوامل مختلفي ميتوانند بر رضايت شغلي تاثير بگذارند، از جمله عوامل فردي، سازماني و محيطي. در اين ميان كنترل برخي از اين عوامل بر عهده كاركنان است، اما برخي از عوامل را كاركنان نميتوانند كنترل كنند و بايد كارفرما وارد عمل شود. عواملي هم وجود دارد كه نه از دست كارمند كاري ساخته است و نه از دست كارفرما، كه از مهمترين عوامل ميتوان به 3 مورد ذيل اشاره كرد.
نخست: شرايط اقتصادي:
نوسانات اقتصادي به صورت مستقيم بر صنايع و كسبوكارها تاثير ميگذارد و كارمندان در زمان ركود اقتصادي از امنيت شغلي كمتري برخوردار هستند. درك روندهاي اقتصادي در حوزه كاري خود ميتواند به شما كمك كند تا چالشها را پيشبيني كنيد و آمادگي داشته باشيد.
دوم: اهميت مهارتآموزي:
سرعت پيشرفتهاي فناوري در دنياي امروزي، كاركنان را ملزم ميكند تا مهارتهاي مرتبط با شغل خود را ياد بگيرند و همواره بهروز بمانند. يادگيري مداوم و ارتقاي مهارتها تضمين ميكند كه موقعيت شغلي و مجموعه مهارتهاي شما در بازار كار ارزشمند باقي ميماند و امنيت شغليتان تهديد نخواهد شد.
سوم: شبكهسازي
ايجاد روابط كاري موثر و شبكه حرفهاي و قوي، درون و خارج از سازمان، ميتواند در زمانهاي عدم اطمينان، حمايت و پشتيباني را فراهم كند. همچنين شبكهسازي ميتواند درهايي را به سوي فرصتهاي شغلي جديد باز كند و بينشي در مورد روندهاي صنعت و تغييرات احتمالي بازار كار ارايه دهد.
با اين وجود عوامل ذكر شده ميتواند موجبات ثبات مالي، سلامت روح وپيشرفت حرفهاي و توسعه مهارت را به همراه داشته باشد و باعث شود تا كارگران بتوانند با خيال راحت براي آينده برنامهريزي كنند، تصميمگيريهاي مهم را به تعويق نيندازند و براي توسعه شخصي و حرفهاي خود، زمان كافي بگذارند و تلاش كنند.
دكتراي تخصصي علوم سياسي- تحليلگر مسائل سياسي