• ۱۴۰۳ پنج شنبه ۲۹ آذر
روزنامه در یک نگاه
امکانات
روزنامه در یک نگاه دریافت همه صفحات
تبلیغات
بانک ملی بیمه ملت

30 شماره آخر

  • شماره 5752 -
  • ۱۴۰۳ چهارشنبه ۱۲ ارديبهشت

بررسي كتاب« افسونِ پرده نقره‌اي:سينماي ايران » نوشته بهمن مقصودلو

چهره‌نگاري پُركششِ سينماي ايران

عزيزالله حاجي مشهدي

اين واقعيت  آشكار را نمي‌توان انكار كرد كه پژوهش و نگارش متن‌هاي تحقيقي و آموزشي درعرصه سينما -  دست‌كم درحوزه سينماي ايران - هرگز نتوانسته است پا به پاي توليدات سينمايي رشدي چشمگير داشته باشد. با اين همه، وجود چهره‌هاي انگشت شماري از پژوهشگران نام‌آشنا درحوزه مطالعات سينمايي در ايران همچون: دكتر بهمن مقصودلو كه با انتشار دستاوردهاي پژوهشي خود به منابع نوشتاري و مباحث نظري سينما غنا مي‌بخشند، بسياردلشاد‌ كننده و اميدبخش است. نگارنده اين نوشتار كه پيش از اين به نقد و بررسي چند كتاب ماندگار دكتر مقصودلو، از جمله: «رئاليسم شاعرانه ژان رنوار» (انتشارات حكمت كلمه، تهران، ۲۰۲۱ميلادي) و «علف: داستان‌هاي شگفت و ناگفته» (انتشارات هِرمس، تهران، 1389) و «افسون پرده نقره‌ای: سينماي جهان» (نشر دامون 1402) و... پرداخته است، اكنون در رويارويي با تاليفي تازه از اين پژوهنده خستگي ناپذير، با اشتياق مي‌كوشد تا با نگاهي اجمالي به تركيب كلي كتاب و به درونمايه و محتواي بسيار سودمند و قابل استفاده اين كار ارزنده بپردازد تا تصويري دقيق از اين اثر ارائه داده شود. به اين اميد كه دانشجويان رشته‌هاي سينمايي و سينما دوستان تشويق شوند تا از اين اثر ارزنده، بهره‌مند شوند. صدالبته، نگارش چنين نوشتاري - گذشته از معرفي و بررسي اين كتاب پُرمحتوا - با هدف قدرشناسي از يك استاد سينما شكل گرفته كه بي‌ترديد در نيم قرن گذشته به نوبه خود، در فرصت‌هاي مناسب كوشيده است تا در غنا بخشيدن به ادبيات نوشتاري حوزه سينما سهم چشمگيري داشته باشد.
دومين كتاب از مجموعه پژوهش‌ها و مطالعات سينمايي دكتر بهمن مقصودلو با عنوان ِ «افسون پرده نقره‌اي: سينماي ايران» باعكس دو نفره مولف اثر و «امير نادري» بر روي جلد آن، در رده آثار متعلق به تاريخ سينما در بهارسال 1403 از سوي «انتشارات آده» در 468 صفحه مصور، دراندازه رقعي و با بهاي 410 هزار تومان چاپ و منتشر شده است. در اين كتاب كه بعد از نخستين كتاب از اين مجموعه يعني «افسون پرده نقره‌اي: سينماي جهان» اين‌ بار با محوريت سينماي ايران براي استفاده دانشجويان رشته‌هاي سينمايي و ديگر سينما دوستان ارائه شده است، با مجموعه متنوعي از يادداشت‌ها و گفت‌وگوها و مرور خاطرات مولف كتاب و ديگر همراهان ايشان روبه‌رو مي‌شويم كه هريك به نوبه خود دانستني‌هاي تازه‌اي را به خوانندگان كتاب ارائه مي‌دهند.
در بخش‌بندي فصل‌هاي بيست و هفتگانه اين كتاب كه بسيار متنوع به نظر مي‌رسد، محوريت اصلي متن‌ها با نوشتار مولف در خصوص فراز و فرودهاي مختلف مسير رشد و تكامل سينماي ايران است كه در بخش‌هاي ديگري با برخي گفت‌وگوها و نقل خاطرات مستند از همنشيني مولف كتاب با برخي از چهره‌هاي صاحبنام سينماي ايران و جهان همراه مي‌شويم و درچند بخش نيز با معرفي و ارائه كارنامه اجمالي چند تن از چهره‌هاي سينمايي ايران در جايگاه‌هاي مختلف، از نويسنده و كارگردان و تهيه‌كننده گرفته تا فيلمبردار و بازيگر و... تصويري به نسبت گويا از سينماي ايران در دهه‌هاي گذشته ارائه داده مي‌شود. 
نخستين بخشِ كتاب (از ص 10 تا ص14) با عنوان: «سينما و نوروز» آغاز مي‌شود كه بدون اشاره به فيلم‌هاي خاصي كه به جشن نوروز مرتبط باشد، تنها به نام فيلم‌هايي چون: «زندگي شيرين است.» و «سرگذشت فريدون بي‌نوا» و «جدال فريدون با اژدها» و... اشاره كرده است كه به عنوان هديه نوروزي در دهه 30 خورشيدي در لاله‌زار و استانبول بر پرده سينماهاي ماياك و متروپل و... در تهران به نمايش در آمده‌اند.
از ص 16 تا ص 37 كتاب با عنوان: «پيوندهاي ماندگار»، بازخواني خاطراتي از «فروغ فرخزاد»، «ابراهيم گلستان»، «برتولوچي» و ديگران، فرصتي پيش مي‌آورد تا نويسنده كتاب بتواند با ياد گذشته‌هايي نه چندان دور، سختي‌هاي دوران قرنطينه و هراس از آسيب‌هاي مرگ آفرين بيماري «كرونا» را به دست فراموشي بسپارد!
از ص 38 به بعد، طي چند بخش، پي در پي، به برخي از چهره‌هاي شاخص سينماي ايران در رده‌هاي مختلفِ چرخه توليد فيلم پرداخته شده است كه براي نمونه از «اسماعيل كوشان» (پدر سينماي ايران) و «پرويز خطيبي» ياد مي‌شود كه چگونه توانسته‌اند با ياري يكديگر و با تلاش فراوان، موتور صنعت سينماي ايران را به حركت درآورند.
 در ادامه اين بخش از كتاب، پس از اشاره به چگونگي ورود «ناصر ملك‌مطيعي» به عنوان يك چهره شاخص نوظهور در عرصه بازيگري سينما، در شمايل خاصي از جوانمردان روزگار گذشته، اشاره مي‌شود و از فيلم‌هايي كه در آنها ايفاي نقش داشته است، سخن به ميان مي‌آيد. ناديده گرفته شدن يك سينماگر زن پيشگام در سينماي ايران موجب شده است تا در بخشي از كتاب تازه دكتر مقصودلو، به تلاش‌هاي «شهلا رياحي» در جايگاه زني شجاع با عنوان «كارگردان ناديده گرفته شده سينماي ايران» به خوبي ياد شود تا تلاش‌ها و جسارت‌هاي تحسين برانگيز يك كارگردان زن ايراني كه با وجود محدوديت‌هاي فراوان، در جامعه‌اي مردسالار به كار فيلمسازي روي آورده، مورد قدرداني قرار بگيرد و نسل آينده ما در نگاه به گذشته سينماي ايران، از اين چهره‌ها نيز اطلاعات درستي در اختيار داشته باشند.
مولف كتاب، در جايگاه يك مدرس سينما - به عنوان نوعي قدرشناسي از كساني كه در كار آموزش در رشته سينما و هنر فيلمسازي در ايران نقش موثري داشته‌اند - از «دكتر امير هوشنگ كاووسي» و مجموعه كارها و فعاليت‌هايش به نيكي ياد مي‌كند و در مقايسه مجموعه فعاليت‌هايش از نقدنويسي گرفته تا آموزش و كارگرداني، اذعان مي‌دارد كه دكتر كاووسي، به گواهي ابراز نظرهاي بسياري از منتقدان و دست اندكاران سينما، در جايگاه منتقد فيلم و مدرس سينما بسيار موفق‌تر از كارگرداني و فيلمسازي عمل كرده است. 
در ادامه كتاب از «سيامك پورزند» به عنوان كسي كه تا دي ماه 1333 خورشيدي، با انتشار 11 شماره از مجله «پيك سينما» در عرصه انتشار نشريات سينمايي تلاشي شايسته داشته و افزون بر آن، از نخستين كساني بوده است كه با پي‌ريزي «جشنواره گلريزان» و برپايي آن در آخرين هفته سال (از21 تا  28 اسفند) در دهه 30، در شكل‌گيري نخستين جشنواره‌هاي سينمايي در ايران نيز نقش موثري داشته است سخن به ميان مي‌آيد.
پيش از پرداختن به كارنامه فشرده‌اي از فعاليت‌هاي «مسعود كيميايي» مولف كتاب، از مجموعه تلاش‌هاي مصطفي (فري) فرزانه به عنوان نويسنده، مترجم، عكاس و سينماگر پيشرو كه در برگزاري نخستين كلاس‌هاي فشرده سينمايي و همچنين در شكل‌گيري تلويزيون ملي ايران نقش قابل اعتنايي داشته است، ياد مي‌كند و به برخي از يادگارهاي ارزنده وي در عرصه ادبيات سينمايي او هم اشاره‌هايي گذرا دارد. از ص 192 تا ص 205 كتاب، با اشاره به تلاش‌هاي مسعود كيميايي جوان با عنوان: «از داش آكل تا بلوچ» از بي‌پروايي و تنهايي همراه با اراده قوي «داش آكل» و تفاوت‌هايش با يك «سامورايي تنها» به لحاظ شخصيت‌پردازي اشاره دارد و مولف كتاب در جايگاه يك منتقد صاحب نظر از يادآوري برخي ضعف‌ها و كمداشت‌هاي فيلم «بلوچ» نيز غافل نمي‌شود.
خواندن يك متن به نسبت طولاني و مفصل از يك گفت‌وگوي 4 ساعته با «نصرت كريمي» با عنوان: «تعصب، مشكل اساسي فرهنگي ايرانيان» ضمن اشاره به دردسرهاي ناشي از ساخت فيلم «مُحلّل» در سال‌هاي بعد از انقلاب و همچنين مقايسه مضموني همين اثر با فيلم: «فريب‌خورده و رها شده» (ساخته پيترو جرمي كارگردان ايتاليايي) در بخش ديگري از اين كتاب خالي از لطف نيست. به‌ويژه كه در بخش‌هايي از همين گفت‌وگوي مفصل، به مقوله واقع‌گرايي اجتماعي و نمايش تعصب به روشني اشاره مي‌شود و خوانندگان كتاب، جدا از كار بازيگري و كارگرداني نصرت كريمي، با هنر مجسمه‌سازي و طراحي و ساخت عروسك‌هاي اين هنرمند نيز آشنا مي‌شوند.
با توجه به دلشيفتگي و دوستي نزديك بهمن مقصودلو با «امير نادري» و مساعدت‌ها و همكاري‌هايي كه بعد از مهاجرت نادري به امريكا با او داشته است، بخشي از اين كتاب (از ص 248 تا ص 259) نگاهي كلي به امير نادري دارد و مولف اثر به پرسشي كه خود با عنوانِ: «چرا آب، باد، خاك» فيلمي در يك قدمي شاهكار است؟  پاسخ داده است و بر ويژگي‌هايي چون: شاعرانگي و نمادين بودن و رعايت اصل مهم كمينه‌گرايي در روايت و گسترش خط داستاني و به ويژه بر تجربي بودن ساختار اثر نيز تاكيد مي‌كند.
مولّف كتاب، از ص 260 تا ص 265 با عنوان: «خانه دوست كجاست؟» به آغاز درخشش «عباس كيارستمي» در عرصه‌هاي جهاني و به موفقيت‌هاي چشمگير فيلم خانه دوست كجاست؟ در جشنواره لوكارنو درسويیس و همچنين به موفقيت ديگر فيلم‌هاي ايراني در برخي از جشنواره‌هاي معتبر جهاني اشاره مي‌كند و تاكيد دارد كه راز موفقيت فيلمي چون خانه دوست... در سادگي و در عين حال پُرمعنا بودنِ آن نهفته است.
 «سهراب شهيد ثالث، فرزند خلفِ برسون» عنوان بخش ديگري از اين كتاب است كه حاصل گفت‌وگوي «پرويز جاهد» - پژوهشگر و منتقد نام‌آشنا - با بهمن مقصودلو است و در خلال اين گفت‌وگو ازسهراب و شهرت جهاني فيلم‌هايش، به عنوان يك چهره استثنايي در هنر فيلمسازي و از درخشش فيلم متفاوتِ او يعني «طبيعت بي‌جان» در فستيوال برلين سخن به ميان مي‌آيد و يادآوري مي‌شود كه سهراب شهيد ثالث حتي در پي‌ريزي سينماي نوين آلمان نيز نقشي انكارناپذير داشته است.
 «منوچهر طياب»، «خسرو سينايي» و «آرتم اوهان جانيان»  ازجمله كساني بوده‌اند كه از «مكتب وين» به ايران بازگشته و در فرهنگ و هنر مشغول به كار شده بودند. بهمن مقصودلو در بخش ديگري از كتاب خود، به اجمال تصويري روشن از اين چهره‌ها ارائه مي‌دهد و به برخي از كارهاي شاخص آنها اشاره مي‌كند و يادآور مي‌شود كه 6 فيلم شاخص از مستندهاي طياب به نام هاي: «ريتم»، «مسجد جامع»، «ايران سرزمين اديان»، «اصفهان»، «آبادان» و «آستان قدس رضوي» در سال 1980 ميلادي در نيويورك به نمايش در آمده‌اند. در ادامه كتاب از خسرو سينايي به عنوان يكي از معدود نخبگان فرهنگي -  هنري و هنرمند ايراني ياد مي‌كند كه در كنار فيلمسازي و خلق آثار به ياد ماندني، مستند‌هايي چون: «آوايي كه عتيقه مي‌شود.»، «حاج مصورالملكي»، «مرثيه گمشده» درباره پناهجويان لهستاني و... و فيلم‌هاي سينمايي: «در كوچه‌هاي عشق» (1369) و «عروس آتش» (1378) به عنوان نقاش، شاعر و موزيسين و نوازنده نيز شناخته مي‌شود و از مرگ تلخ اين هنرمند صاحب نام در مرداد 1399 بر اثر ابتلا به ويروس كرونا به عنوان ضايعه‌اي جبران‌ناپذير ياد مي‌كند.
بهمن مقصودلو در بخش‌هاي باقي مانده كتاب نيز با پرداختن به اهميت كار كساني چون:  «شاهرخ گلستان» (عكاس، فيلمبردار، كارگردان و نويسنده و روزنامه‌نگار شيرازي و فيلمبردار و كارگردان فيلم مستند: «يك آتش» ضمن تصحيح اين اشتباه رايج كه فيلم يك آتش را نبايد به ابراهيم گلستان نسبت داد، يادآوري مي‌كند كه كارگرداني اين فيلم به دليل شكستن پاي ابراهيم گلستان، درسال 1336 به برادرش شاهرخ سپرده شده بود كه در كنار فيلمبرداري، چند مستند خبري نيز در كارنامه دارد.
در ادامه اين بخش به «صادق چوبك» به عنوان نويسنده و رمان نويس معروف ايراني و معلم انگليسي شاغل در شركت نفت نيز اشاره مي‌شود كه در جايگاه يكي از چهره‌هاي اصلي جريان مدرنيسم در ادبيات ايران، تلاشي قابل اعتنا داشته است. مولف كتاب، از ص 308 تا ص 315 با پرداختن به سينماي عباس كيارستمي، از سه‌گانه «كوكر» اين فيلمساز ياد مي‌كند و با اشاره به عبارت ستايش‌آميز «ژان لوك گدار» در فستيوال كن (1994) با توجه به موفقيت فيلم «زير درختان زيتون» كه گفته بود: «سينما با ديويد وارك گريفيث آغاز شد و با عباس كيارستمي پايان يافت.» ما را به بخش‌هاي پاياني كتاب نزديك مي‌كند. 
در صفحات 316 تا 333 كتاب به كارنامه اجمالي بهمن مقصودلو، در گفت‌وگو با «گما لانزو» اشاره مي‌شود و پس از آن از نگاهي ديگر به سينماي امير نادري مي‌پردازد. مقصودلو به اين پرسش كه: «آيا بايد براي دوران طلايي سينما مرثيه خواند؟» از نگاه خود و با تكيه بر تجربه‌هاي فردي‌اش پاسخ مي‌دهد و در بخش ديگري به چگونگي شكل‌گيري «سينماي موج نو» در 20 كشور جهان ازجمله: فرانسه و انگليس، ايتاليا، اسپانيا، آلمان، ژاپن، كشورهاي سوسياليستي: روسيه، مجارستان، لهستان. چك، چين وكوبا، امريكاي لاتين، برزيل و آرژانتين، امريكا، كره جنوبي، هندوستان و ايران مي‌پردازد.
به نظر مي‌رسد كه اين بخش از مطالب كتاب، به جز 6 صفحه پاياني آن‌كه به جريان موج نوي سينماي ايران مي‌پردازد، نزديك به 25 صفحه از مطالب اين بخش به سينماي ايران مربوط نمي‌شود و به خوبي مي‌تواند به مطالب كتاب اول اين مجموعه، يعني به كتاب: «افسون پرده نقره‌اي: سينماي جهان» افزوده شود.
از ص372 تا ص 413 كتاب، با عنوان: «اين سوي ذهن، آن سوي مردمك» گفت‌وگوي مفصلي است با «دنياي سخن» كه درونمايه و مطالب مندرج در متن اين گفت‌وگو با برخي از مطالب بخش‌هاي پيشين كتاب، به عنوان شناختنامه بهمن مقصودلو، شباهت‌هاي انكارناپذيري دارد و تا حدودي تكراري به نظر مي‌رسد.
در دو بخش كوتاه و پاياني كتاب نيز از كارهاي «پطروس پاليان» فيلمبردار لحظه‌هاي تاريخي و همچنين از كارنامه بازيگري «فخري خوروش» ياد مي‌شود و آخرين بخش اين كتاب مفصل - از ص 447 تا ص 468 نيز به «نمايه» و نامنامه الفبايي حدود 400 فيلم و 700 چهره فرهنگي، هنري - در صفحات مختلف اين كتاب - از نويسنده و گارگردان گرفته تا تهيه‌كننده و فيلمبردار و بازيگر و تديوينگر - اختصاص يافته است كه مي‌تواند براي پژوهشگران حوزه مطالعات سينمايي بسيار سودمند باشد.
شايد مهم‌ترين امتياز كار بهمن مقصودلو در بازنشر بسياري از مطالب گنجانده شده در اين مجموعه، به‌روزرساني و نگاهي دوباره به مطالب انتشار يافته در دهه‌هاي گذشته است كه كار اين نويسنده و پژوهشگر پُرتلاش را از حالت بايگاني مطالب انتشار يافته در گذشته، خارج مي‌كند و به اين مطالب از ديدگاه نگارش تاريخ سينما، با تاكيد بر جنبه‌هاي مُستند آنها، اعتبار زيادي مي‌بخشد . 
در كنار همه امتيازهاي مثبت اين كار ارزنده، باتوجه به وجود برخي كمداشت‌هاي هر چند كوچك، ناگزير به يادآوري خواهيم بود كه در كنار جامعيت و ويراستگي چنين اثري، هنوز هم مي‌شود در بخش‌بندي مطالب كتاب تجديد نظر كرد. به اين معنا كه براي مثال، تمامي چهره‌نگاري‌ها و پرداختن به كارنامه كساني كه نام آنها در اين كتاب آمده، مي‌تواند در يك فصل چند بخشي، در ميانه يا پايان كتاب آورده شود و بخش‌هايي كه به گونه مستقيم يا غيرمستقيم به كارنامه بهمن مقصودلو اشاره دارد نيز در فصلي ديگر به صورت چند بخش به هم پيوسته، گنجانده شود و اگر دربخشي مثل «اين سوي ذهن، آن سوي مردمك» (گفت‌وگوي مفصلي با دنياي سخن) كه اطلاعات آن تكراري به نظر مي‌رسد و به نوعي در ديگر بخش‌هاي كتاب نيز آمده است، نياز به حذف يك گفت‌وگو نيز احساس شود، مي‌توان به نفعِ انسجام بخشيِ اثر، دست به حذف آن بخش زد. با وجودي كه چاپ كتاب با استفاده از كاغذ معروف به «كاهي» (كاغذ بالكي Bulky) با پرهيز از كاغذ تحرير سفيد، براي بهتر خوانده شدن، مناسب است و در كل كتاب از خطاهاي حروف‌نگاري هم نشاني نيست، با اين همه در فهرست كتاب، در برابر عنوان: «اين سوي ذهن، آن سوي مردمك» ص 472 ذكر شده است كه بايد به شكل ص372 اصلاح شود. همچنين در ص287 كتاب، در بخشي كه به كارنامه خسرو سينايي پرداخته مي‌شود، در يادآوري تاريخ پناه جُستنِ آوارگان لهستاني به خاك ايران در سال‌هاي جنگ جهاني اول، سال‌هاي (1342-1341) ذكر شده است كه نبايد درست باشد. چرا كه طي سال‌هاي ۱۳۲۰تا ۱۳۲۳ خورشيدي بود كه بيش از ۱۵۰ هزار لهستاني براي مهاجرت به فلسطين و آفريقا، از كشور اتحاد جماهير شوروي سابق وارد خاك ايران شده بودند.
در بالاي ص274 كتاب، تصويري از دست‌نوشته كوتاه وچند سطري زنده‌ياد سهراب شهيد ثالث با عنوان: «نامه شهيد ثالث به نويسنده براي گرفتن گرين كارت» چاپ شده است كه اكثر كلمات آن ناخواناست و نيازمند آن بود كه اگر تقويت ميزان وضوح كلمات دست‌نويس امكان‌پذير نبوده، متن نامه با حروف كوچك‌تري در زير كليشه‌نامه، حروف‌نگاري و درج شود. افزون بر اين كمداشت‌هاي بسيار كوچك، نسخه‌اي از اين كتاب كه به دست من رسيده است، به لحاظ نوع صحافي (ته چسب) با توجه به حجم كتاب (468صفحه) چنان كيفيتي داشت كه با رسيدن به آخرين صفحات آن، به دليل كنده شدن برگه‌هاي آن از عطف كتاب، نياز به صحافي مجدد دارد!
نگارنده اين نوشتار به عنوان يك منتقد فيلم، بر اين باور است كه اگر در چنين اثري برخي كمداشت‌ها و نارسايي‌ها نيز به لحاظ تركيب‌بندي كلي كار يا در چاپ و كيفيت صحافي آن ديده مي‌شود، باز هم چيزي از اهمّيتِ چنين كار ارزنده‌اي كاسته نخواهد شد و جاي آن دارد كه به پديد آورنده چنين كتاب جامعي، به دليل اهميت توليد چنين آثاري، دست مريزاد گفت و از مجموعه تلاش‌هاي پُرثمر ايشان قدرداني كرد.

ارسال دیدگاه شما

ورود به حساب کاربری
ایجاد حساب کاربری
عنوان صفحه‌ها
کارتون
کارتون