يادي از بيتانه و درگذشت زندگيبخش او
دوتار خراسان ديگر ذوالفقار ندارد
غفور محمدزاده٭
دوتار رايجترين ساز در خراسان است و طي ساليان دراز هنرمندان صاحبنامي بودهاند كه پنجه بر صفحه اين ساز كهن زدهاند و نامشان با دوتار عجين شده است. دوتار شرق و جنوب خراسان با نام «ذوالفقار» پيوندي ديرينه دارد؛ يكي ذوالفقار عسكريان، دوتار نواز نابغهاي كه تعداد پردههاي دوتار را به 18 پرده رساند و به قول متخصصان اين حوزه، مجددا پردههاي تنبور خراساني ابونصر فارابي را برگرداند و ديگري ذوالفقار بيتانه خنياگر عاشق فردوس. در سال 1393 ذوالفقار عسكريان درگذشت اما ذوالفقار بيتانه در فردوس هنوز زندگي ميكرد. بيتانه هم مانند عسكريان خانداني هنرمند داشت. پدرش علي بيتانه از سازگران محلي بود و در ساخت دوتار و نيلبك صاحب الگو بود. ذوالفقار از ۷ سالگي نوازندگي دوتار را نزد پدر آموخت و از ۱۰ سالگي هنر سازگري را از او فرا گرفت. هنري كه سالها بعد به فرزندانش هم آموخت. ذوالفقار فردوس قرابت و نسبت خانوادگي با ذوالفقار عسكريان هم داشت و اين مهم در نوازندگي بيتانه نيز تاثير گذاشت و نوازندگي او به سبك و سياق ذوالفقار عسكريان بود. بيراه نيست اگر بگوييم كه ذوالفقار بيتانه در شمار معدود هنرمنداني بود كه دوتار را در منطقه خودش زنده نگه داشت و هيچگاه حاضر به كوچ و مهاجرت به خارج از زادگاهش نشد. اگر ميخواست شايد ميتوانست با ساخت دوتار و فروش آن به قيمتهاي گزاف زندگي نسبتا مرفهي براي خانوادهاش فراهم كند اما اين كار را نكرد چون دل در گرو زادگاهش داشت. مقام دولا كه براي طلب باران است يادگاري است كه از ذوالفقار بيتانه بهجا مانده است، چراكه او به زيباترين شكل ممكن اين مقام را با دوتار مينواخت. مهرماه سال گذشته كه مهمان علي مرادزاده، يار همراه استاد بودم ذوالفقار فردوس برايم دوتار زد و من خواندم، چقدر تلاش كرديم تا آن ملاقات سر گرفت؛ شيرين بود ولي نميدانستم آخرين ديدارمان است و ديگر اين استاد برجسته خراسان جنوبي را نخواهم ديد. در سال 1398 وزارت ميراث فرهنگي عنوان «گنجينه زنده بشري» را به او داد. اين عنوان چندي است كه به برخي هنرمندان داده ميشود. روزي به او زنگ زدم و به شوخي به او گفتم استاد الان كه ثبت ملي شدهاي اگر كسي با تو برخورد كند و به تو آسيبي برساند، تكليفش چيست؟ او تنها خنديد... اما سوال اينجاست واقعا رهاورد اين عنوان براي گنجينههاي زنده بشري چه هستند؟ تا جايي كه من اطلاع دارم اين عنوان فقط يك افتخار آن هم در همان كاغذها است و تاثيري در زندگي هنرمندان ندارد. شنيدهام كه كارگاهي در ميراث فرهنگي فردوس به ايشان داده بودند تا بتواند در آنجا ساز بسازد اما با توجه به اينكه بالاي 60 سال سن داشته متاسفانه شامل طرح تكريم وزارت ارشاد هم نشد؛ معمولا وقتي سازسازان براي طرح تكريم اقدام ميكنند به ميراث فرهنگي ارجاع داده ميشوند. زماني ايشان تحت پوشش بيمه هنرمندان بود اما به دليل تاخير در پرداخت بيش از سه ماه حق بيمهاش قطع شد و نميدانم حالا كه او نيست با بيمه قطع شده، خانوادهاش در چه وضعيتي خواهند بود. ذوالفقار بيتانه هيچگاه براي دنيا دست به ساز نشد. هميشه براي خدا ساز ميزد و درنهايت هم با خدا معامله كرد. دچار مرگ مغزي شده بود و در شب شهادت حضرت علي (ع) به چند هموطن نيازمند جاني دوباره بخشيد و حتي مرگش هم زندگيبخش بود. اگرچه در طول حيات، هنرش آنطور كه بايد و شايد مورد توجه قرار نگرفت و مانند بسياري از هنرمندان موسيقي نواحي در عسرت بهسر برد اما با مرگش زندگي دوباره به پنج نفر هديه كرد و اولين هنرمند جانبخش در خطه خراسان جنوبي شد. گويا قرار است سرديسي از ايشان در يك نقطه از شهر فردوس نصب كنند تا يادش براي هميشه زنده بماند. جشنواره موسيقي مقامي منطقه شرق كشور هم قرار است كه به همت اداره كل ارشاد استان با يادمان اين استاد فقيد برگزار شود. چه اتفاقات جالبي! البته چه بهتر كه هنرمند تا وقتي زنده است و در شهر قدم ميزند سرديس خودش را ببيند و افتخار كند و جايگاهش شناخته شود در اين صورت او به مردمان شهر و مسوولان قدرشناس دلگرم بود و مردم، جوانان و خانوادهاش به او مفتخر بودند؛ دريغ كه اين اتفاق براي استاد بيتانه هم نيفتاد. كاش وقتي كه اين استاد در قيد حيات بود شأن و منزلتش شناخته ميشد و حالا كه اينطور نشد، ميتوانند به ياد ايشان جشنواره تخصصي در منطقه و زادگاه ايشان كه هميشه به آن وفادار بودند، برگزار كنند و «نشان ذوالفقار» به جوانان دغدغهمند اهدا شود. سر مزار ايشان شعارهاي بسياري دادند اميدوارم كه عملي شوند و از روي احساسات نبوده باشد. به هر حال استاد بيتانه هم همچون بسياري از اساتيد موسيقي نواحي اينگونه «در وطن خويش غريب» بود و بدون اينكه شأن هنرياش ديده شود، رخت از دنيا بست. ياد و نامش گرامي.
٭ خواننده و نوازنده دوتار