«اعتماد» از جزييات قتل مهران رحيمي، وكيل دادگستري و قاضي سابق قوه قضاييه خبر ميدهد
نقشه قتل مقتول را همسرش کشیده بود
يكي از اقوام نزديك مهران رحيمي: شب حادثه، برادرزن و يكي از كارگرهاي مرحوم متهمند که او را خفه ميكنند و جسدش را داخل ماشين ميگذارند و از پرتگاه به پايين مياندازند
بهاره شبانكارئيان
هفتم ارديبهشت ماه ۱۴۰۳ پيكر بيجان مهران رحيمي، وكيل دادگستري و قاضي سابق قوه قضاييه در خودروي شخصياش در يكي از شهرستانهاي آمل استان مازندران كشف شد. اين در حالي بود كه يافتههاي كارآگاهان و بازپرس ويژه قتل نشان ميداد؛ مهران رحيمي در ويلاي شخصياش كشته و جسد او در قالب يك صحنهسازي در خودروي شخصياش در منطقه جنگلي آمل رها شده است.
يك روز بعد از اين حادثه «عباس پورياني»، رييس كل دادگستري مازندران نيز اعلام كرد: «با پيگيريهاي ويژه دادستاني شهرستان آمل و رصد دقيق اطلاعاتي كارآگاهان دو متهم به قتل و سه نفر ديگر كه انگيزههاي اين قتل را فراهم كرده بودند، دستگير شدند و متهمان انگيزه خود را از اين جنايت اختلافات خانوادگي و مالي عنوان كردند.»
پيگيريهاي «اعتماد» درباره متهمان نشان ميدهد كه «مقتول با نقشه قبلي همسر و با مباشرت و معاونت برادرزن، پدرزن، باجناق و يكي از كارگران خود» در ويلاي شخصياش در روستاي كاله از توابع بخش بهنمير شهرستان بابلسر خفه و سپس جسدش در جادهاي جنگلي رها شده است. در همين راستا يكي از اقوام نزديك مهران رحيمي كه تمايل ندارد نامش در اين گزارش قيد شود به «اعتماد» ميگويد: «اختلافات خانوادگي و مالي آنها به چندين سال پيش برميگردد. هنگامي كه مقتول براي خانواده همسرش شركت قاليشويي كاله را احداث ميكند.»
اختلافات مالي و خانوادگي به خاطر تعطيلي قاليشويي كاله
به گفته يكي از اقوام نزديك مهران رحيمي، او بازپرس ويژه مبارزه با زمينخواري بود و در تهران زندگي ميكرد، اما اهل روستاي دونهسر شهرستان بابل بود. او در مورد حادثه به «اعتماد» ميگويد: «همسر مهران وسواس شديدي داشت و مهران هميشه در خانه خودش معذب بود. يعني حق نداشت سمت يخچال برود، دستش را روي دسته مبل بگذارد يا... قبل از اينكه مهران به قتل برسد اختلافاتي در خانواده آنها به وجود ميآيد. مهران چند سال پيش به خاطر وضعيت ضعيف مالي خانواده همسرش تصميم ميگيرد يك شركت قاليشويي احداث كند تا براي خانواده همسرش سرمايهگذاري كرده باشد. در اين شركت برادرزن، پدرزن، باجناق و يكي از كارگراني كه در قتل او نقش داشت، كار ميكردند. با احداث شركت قاليشويي كاله وضع مالي خانواده همسرش خوب ميشود، اما به گوش مهران ميرسد كه اين افراد در شركت تخلف ميكنند. براي همين مهران براي حساب و كتاب به شركت ميرود و متوجه ميشود احداث اين شركت جز ضرر برايش چيزي نداشته است. همانجا به آنها ميگويد كه شركت قاليشويي كاله تعطيل. پدرزنش از حرف او به شدت ناراحت ميشود طوري كه به سمت مهران حمله ميكند. مهران هم به آنها ميگويد من با قانون جلو ميآيم و در شركت را ميبندم. همين هم ميشود و قاليشويي را تعطيل ميكند. كينه خانواده همسر مهران از اينجا شروع ميشود.»
او ميگويد: «مهران وضع مالي بسيار خوبي داشت. همين موضوع همسر او را وسوسه ميكند و باعث ميشود از مهران بيشتر كينه به دل بگيرد و چون بيش از بيست سال بود كه با مهران زندگي ميكرد مسائل حقوقي را نيز كم و بيش ياد گرفته بود و ميدانست چگونه بايد مهران را سر به نيست كند و اموال او را از چنگش دربياورد. براي همين اولين كاري كه ميكند دو دخترشان را به سمت خودش ميكشاند. دختر بزرگ مهران در مجارستان دندانپزشكي ميخواند و ايران نبود، اما دختر كوچكشان كه ۱۳ سال دارد به سمت مادرش كشيده ميشود و از مهران كينه به دل ميگيرد. خودم شاهد عيني بودم كه دو شب مانده به قتل مهران دختر كوچكش با او تماس ميگيرد و ميگويد پول نياز دارد. مهران براي دختر كوچكش پول واريز ميكند، اما او به جاي تشكر به پدرش بياحترامي و تلفن را قطع ميكند. مهران عاشق زن و بچهاش بود و در واكنش به رفتارهاي آنان هيچي نميگفت، اما غافل از اين بود كه علاقهاش يك طرفه است. مهران بيست روز قبل از اينكه به قتل برسد به خاطر پرونده وكالتي كه به عهده داشت هفت، هشت روز در مازندران ميماند، اما وقتي به خانه برميگردد ناگهان همسر و دخترش به سمت او حمله ميكنند و او را كتك ميزنند. بعد از اين اتفاق مهران از آثار جراحت عكس ميگيرد و به صورت موثق براي ما ارسال ميكند. فرداي همان شب دوباره وقتي به خانه برميگردد همسر و دخترش به سمت او حمله ميكنند و او را كتك ميزنند. مهران اينبار با سرهنگ «ص » تماس ميگيرد و ميگويد كه اگر به اينجا نياييد، اينها مرا ميكشند. آقاي « ص» به همراه همسرش كه پزشك است به خانه مهران ميرود و ميبيند اوضاع خيلي خراب است. آقاي « ص» وقتي آن شرايط بد را ميبيند با برادرزن مهران تماس ميگيرد و ميگويد اگر همين الان دنبال خواهرت نيايي خودم او را با آژانس به مازندران ميفرستم. برادرزن مهران همراه همسرش به تهران ميآيد. مهران به برادرزنش ميگويد كه اين شما و اين خواهرتان. من بريدم و نميتوانم ادامه دهم. وقتي همسر مهران ميبيند او در تصميمش جدي است، عذرخواهي ميكند و ميگويد كه اشتباه كرده است. آن شب با معذرتخواهي همسر مهران فيصله پيدا ميكند.»
متهمان سمند قرمز رنگي تهيه كردند تا ردي از خود به جاي نگذارند
اين فرد در ادامه ميگويد: «شب بعد وقتي مهران به خانه ميآيد همسر و دخترش براي بار سوم به سمت او حمله ميكنند. مهران به اتاق دخترش پناه ميبرد و در را ميبندد. مهران قند داشت به همين خاطر داخل اتاق بيهوش ميشود و عصر روز بعد ساعت ۴ با بيحالي به هوش ميآيد و با دوستش تماس ميگيرد. مهران را به بيمارستان خاتمالانبيا منتقل ميكنند و آقای «ص» بالاي سر او ميرود. آن روز وقتي از آقای « ص» پرسيدم چه شده گفت نگران نباشيد سكته خفيف كرده است. مهران چند روز بعد با امضاي خودش از بيمارستان مرخص ميشود و به مازندران ميرود تا پرونده وكالتي كه به عهده داشته را به پايان برساند. او يكسره از تهران به خانه ما ميآيد و دو، سه روز را با ما سر ميكند. مهران در اين مدت تمام ماجراهايي كه برايش اتفاق افتاده بود را برايمان تعريف ميكند. بعد از دو، سه روز كه كارهايش تمام ميشود تصميم ميگيرد به ويلايش در روستاي كاله برگردد. از ما هم خواست كه با او به ويلايش برويم. ما هم قبول كرديم و همراه خانواده به ويلاي مهران رفتيم. آن شب وقتي دختر ۷ ساله من به تراس ميرود به ما ميگويد كه از دور سايه فردي را ديده. همسر من هم داخل حياط پشتي متوجه صدايي شده بود، اما ما اينها را ناديده گرفتيم. فكر نميكرديم موضوع تا اين حد حاد شده باشد. آن شب تمام شد و ما به خانهمان برگشتيم. مهران هم از همه جا بيخبر داخل ويلايش ماند تا صبح به كارهايش برسد. قرار بود همسر و دخترش هم به او ملحق شوند، اما مهران نميدانست کسانی نقشه قتلش را کشیدهاند.»
او در مورد نقشه قتل مهران رحيمي ميگويد: «همسر مهران متهم است يك ماشين سمند قرمز رنگ خريداري كرد تا ردي از ماشين خود در دوربينهاي مداربسته به جاي نگذارد، اما پليس آگاهي سراغ شخصي كه ماشين را فروخته بود، ميرود و متوجه ميشود همسر مهران سمند قرمز را خريده است. آنطور كه متهمان اعتراف كردند؛ شب حادثه وقتي ما ويلاي مهران را ترك ميكنيم، برادرزن و كارگر مهران وارد ويلا ميشوند و او را خفه ميكنند. همسر، باجناق و پدرزن مهران هم اطراف ويلا كمين كرده بودند تا منطقه را كنترل كنند كه اگر كسي آمد به افراد داخل ويلا خبر دهند. آنها متهمند وقتي مهران را به قتل ميرسانند، جسد او را داخل ماشين روي صندلي عقب ميگذارند و ماشين را از روستاي كاله بهنمير به سمت جاده آمل ميبرند و از پرتگاه به سمت پايين رها ميكنند. يعني جوري صحنه را ميچينند كه وانمود شود؛ مهران وقتي داشته از ويلايش برميگشته تصادف كرده و داخل دره افتاده است. از آنجايي كه اين افراد ماشين را به سمت پايين دره رها ميكنند و ماشين به صورت كامل داخل دره نميافتد وقتي يكي از محليهاي آن اطراف ماشين مهران را ميبيند سريع با پليس راهنمايي رانندگي تماس ميگيرد و ميگويد كه يكي از آشنايان ما تصادف كرده و با ماشين داخل دره افتاده است. از قرار معلوم رييس پليس راهنمايي رانندگي آمل وارد صحنه ميشود و وقتي صحنه را بررسي ميكند، تشخيص ميدهد اين ماشين واژگون نشده و تصادف نكرده است. براي همين ماجرا را به پليس آگاهي اطلاع ميدهد و پليس با بررسي دوربينهاي مداربسته و تحقيقات بيشتر نظر ميدهد همسر، پدرزن، برادرزن، باجناق و كارگر مهران متهم به قتل او هستند . در حال حاضر تمام اين افراد بازداشت هستند.»