• ۱۴۰۳ يکشنبه ۱۱ شهريور
روزنامه در یک نگاه
امکانات
روزنامه در یک نگاه دریافت همه صفحات
تبلیغات
صفحه ویژه

30 شماره آخر

  • شماره 5757 -
  • ۱۴۰۳ چهارشنبه ۱۹ ارديبهشت

خروج نيروهاي شوروي و پيامدهاي بحران آذربايجان

مرتضي ميرحسيني

اگر براي‌شان ممكن بود، خاك ما را ترك نمي‌كردند. مي‌ماندند و احتمالا كار را تا تجزيه بخشي از ايران، از طريق حكومتي دست‌نشانده پيش مي‌بردند. شايد حتي شر به همان آذربايجان و حتي كردستان هم محدود نمي‌ماند و دست شوروي به استان‌هاي ديگر ايران نيز دراز مي‌شد. جنگ كه تمام شد، قرار بر اين بود كه هر سه قواي اشغالگر -  انگليس، امريكا، شوروي - نيروي‌هاي‌شان را از ايران بيرون بكشند. اما شوروي، متفاوت با آن دوتاي ديگر، تمايل چنداني براي عمل به اين قول و قرارها نداشت. حتي استالين پا را از اين هم فراتر گذاشت و از دو حكومت خودمختار، يكي در آذربايجان به رياست جعفر پيشه‌وري و ديگري در مهاباد با عنوان جمهوري كردستان پشتيباني كرد. قواي اشغالگر شوروي راه نيروهاي ارتش ما را هم بستند، اجازه ختم سريع غائله را به حكومت مركزي ندادند و حريم امني براي جولان تجزيه‌طلبان مهيا كردند. بحراني جدي شكل گرفت و براي مدتي ادامه يافت. البته چنان‌كه بعدتر معلوم شد، نه استالين حاضر به پرداخت هزينه‌هاي سنگين نقشه‌اش بود و نه تجزيه‌طلبان - برخلاف شعارهايي كه خودشان همان زمان دادند و افسانه‌هايي كه بعدها برخي‌ها درباره‌شان جعل كردند - در حد و اندازه رويارويي با دولت مركزي بودند. نيروهاي شوروي، به دستور مستقيم استالين از مناطقي كه در اشغال داشتند، عقب نشستند (هشتم مه 1946) و نه فقط خاك ايران كه پشت تجزيه‌طلبان را هم خالي كردند. استالين به پيشه‌وري نوشت: «آن‌گونه كه دريافته‌ام، گفته‌اي كه ما ابتدا تو را به عرش رسانديم و اكنون تو را به فرش؛ و تو را بي‌آبرو و بي‌حيثيت كرده‌ايم... هدف ما ايجاد تهديدي براي حكومت ايران بود تا از اين رهگذر به امكاني براي كسب امتيازات دست يابيم. اكنون كه به اين هدف رسيده‌ايم، دليلي براي حفظ نيروهاي خود در ايران نمي‌بينيم. اين ماهيت قانون جنبش انقلابي ماست.» بعد هم نيروهاي ارتش ما در عملياتي گسترده، ابتدا در آذربايجان و بعد در كردستان، كار را يكسره كردند و آسان‌تر از آنچه انتظار مي‌رفت به بحران خاتمه دادند. اما اين ماجرا كه تحليل و تفسير درباره‌اش بسيار است، تاثير عميقي بر سياست‌هاي بعدي حكومت پهلوي گذاشت و مسير تصميمات آينده محمدرضاشاه را نيز مشخص كرد. به قول رهام الوندي «امتناع استالين از خارج كردن نيروهاي ارتش سرخ از آذربايجان ايران در سال 1946 به ظهور جنگ سرد جهاني و شروع رابطه جنگ سرد بين ايران و امريكا انجاميد. بحران آذربايجان تجربه تكوين سياسي براي همه نسل‌هاي ايرانيان - ازجمله شخص محمدرضاشاه  - بود كه هرگز فراموش نخواهند كرد چگونه شوروي‌ها سعي كردند آذربايجان را از مام وطن جدا سازند. در نتيجه اين بحران بود كه نخبگان سياسي و نظامي ايران عصر پهلوي، نسبت به اتحاد شوروي كاملا بي‌اعتماد شدند، چون به نظر مي‌رسيد شوروي‌ها نيز مانند تزارهاي رومانف اميال امپرياليستي خود را دنبال مي‌كنند. اين بحران اهميت استراتژيك ايران را به عنوان بخشي از كشورهاي حلقه شمالي براي امريكا روشن ساخت. حلقه شمالي از تركيه در غرب آغاز و به پاكستان در شرق ختم مي‌شد و اتحاد شوروي را از خليج فارس و اقيانوس هند جدا مي‌كرد. دفاع از تماميت ارضي ايران، در راستاي مهار كمونيسم شوروي، براي راهبردپردازان امريكايي امري حياتي به شمار مي‌آمد.» همچنين اين ذهنيت در ميان بسياري از متنفذان آن روز كشور ما رخنه كرد كه توسعه دوباره ارتش براي مهار چنين خطراتي و جلوگيري از تكرار بحران‌هاي مشابه ضرورت دارد و فكر رضاشاه در تقويت و تجهيز هر چه بيشتر قواي نظامي كشور، فكر درستي بوده است. عده زيادي از آنان در بازسازي ارتش پشت محمدرضاشاه ايستادند و با دغدغه حفظ و تضمين تماميت ارضي كشور، از افزايش بودجه نظامي دفاع كردند. از آن پس، دوباره بخش بزرگي از بودجه كشور سهم ارتش مي‌شد و تقويت و تجهيز آن عملا هيچ حد و مرزي - جز محدوديت‌هاي اقتصادي كشور و سليقه شخصي شاه و ميزان همراهي امريكايي‌ها - نداشت. البته قطعا مي‌شود گفت در نزديكي هر چه بيشتر محمدرضاشاه به امريكايي‌ها و علاقه و سياست او به تقويت و توسعه هر چه بيشتر ارتش، عوامل ديگري هم نقش و تاثير داشتند و آن نگاهي كه شاه داشت و آن مسيري كه حكومت پهلوي رفت، فقط متاثر از يك بحران شكل نگرفته بود. اما اين را هم نمي‌شود ناديده گرفت و انكار كرد كه ماجراي اشغال ايران در مقطع پاياني جنگ دوم جهاني و بعد بدعهدي يكي از اشغالگران براي خروج از مناطق اشغالي و شكل‌گيري بحران آذربايجان، يكي از مهم‌ترين اين  عوامل  بود.

ارسال دیدگاه شما

ورود به حساب کاربری
ایجاد حساب کاربری
عنوان صفحه‌ها
کارتون
کارتون