چهره به چهره با نويسندگان
حسن لطفي
دوست نويسندهاي كه دستي هم در نشر دارد، قبل از برگزاري نمايشگاه كتاب در فضاي مجازي اعلام كرده، امسال هم در نمايشگاه شركت نميكند. دليلش برايم شريف و ارزشمند است. بهانه شركت نكردنش حمايت از كتابفروشهاست. قصدم ايستادن كنار باور او نيست. نميخواهم نادرستي و درستيش را محك بزنم. فقط دوست دارم كساني كه نمايشگاه را به راه انداختند، ناشراني كه در نمايشگاه شركت كردند و از همه مهمتر مخاطبان كتاب به فكر اين صنف هم باشند. نباشند شهرها از كتابفروشيها خالي ميشوند و كسب و كاري به پايان راه خود ميرسد. البته چاره كار بيگمان در كم رونق كردن يا تعطيلي نمايشگاه كتاب نيست. بهتر است شور و نشاط چنين اتفاقي زياد باشد. توي راهروهاش جا براي سوزن انداختن نباشد و براي خريد كتابها (با حضور و بيحضور نويسنده) صفهاي طويلي تشكيل شود. صفهايي كه ديدنش دل آدم را قرص ميكند كه كتاب در سبد خريد خانوار قرار دارد. (ميدانم كه ندارد و روز به روز كالايي كم كششتر ميشود!) گذشته از ايجاد اين باور، حضور پر رنگ مردم (البته مردمي كه تماشاچي صرف نباشند) ميتواند چرخ صنعت نشر را با قدرت بيشتري بچرخاند. چرخاندني كه فقط براي عدهاي نان توليد نميكند. فرهنگ ميسازد و آدم تربيت ميكند. (ميدانم كمي شعاري و سطحي است، اما واقعيت دارد با افزايش كتابخوانها دنيا جاي بهتري ميشود.) آدمهايي كه قدم زدنشان در نمايشگاه كتاب هم همراه با لذت است. وقتي توي صف ميايستند تا كتابي بخرند رفتارشان هم متفاوت است. صبورترند (يا بايد صبورتر باشند)، مهربانترند (يا بايد مهربانتر باشند) در صف هم فرصت مطالعه يا نگاه كردن به كتابها را از دست نميدهند (يا...) خلاصه كنم طوري توي صف ميايستند كه رهگذران كيف ميكنند.
متاسفانه تا هنگام نوشتن اين مطلب هنوز فرصت پيدا نكردهام تا از اين نمايشگاه كتاب امسال لذت ببرم. اما با تماشاي عكسهايي از صفهاي طويل براي خريدن كتاب نامداران يا بهتر بگويم سلبريتيها (عادل فردوسيپور، جواد ظريف و...) و عكسهايي از حضور رفقاي نويسندهام (يوسف عليخاني، علي قانع، پرويز جاهد، عباس كريميعباسي، آرزو رضاييانارستاني، زيبا حيدري و...) حس خوبي پيدا كردم . حسي كه به رودررو شدن مخاطبان با نويسندگان برميگردد. چهره به چهره شدني كه براي هر دو طرف جذاب است و در بيشتر موارد خاطرات خوبي برايشان ميشود.