• ۱۴۰۳ چهارشنبه ۱۳ تير
روزنامه در یک نگاه
امکانات
روزنامه در یک نگاه دریافت همه صفحات
تبلیغات
صفحه ویژه

30 شماره آخر

  • شماره 5762 -
  • ۱۴۰۳ سه شنبه ۲۵ ارديبهشت

رابطه دين، اخلاق و سياست از ديدگاه امام(ره) (۳)

احمد مازني

۴-كدام دين و كدام سياست؟

هر چند تعريف دين، اخلاق و سياست در سيره نظري و عملي امام خميني روشن است، اما براي تبيين دقيق‌تر ديدگاه امام در مورد رابطه دين، اخلاق و سياست، از مقاله متتبعانه پروفسور تئو فانف، اسلام‌شناس بلغاري و مترجم قرآن به زبان بلغاري تحت عنوان «اخلاق و سياست از ديدگاه امام خميني» استفاده مي‌كنم كه در بخشي از اين مقاله مي‌گويد: «سياست دو روي دارد: يك رويش لبخند مي‌زند...در حالي كه روي ديگرش... بي‌عدالتي است. اگر به حكمت عربي روي آوريم «حكومت بي‌بار است»[الملك عقيم] و پدر و مادر ندارد. واقعيت‌هاي معاصر تا حد بالاتري اين حقيقت را تاييد مي‌كنند و دانشمندان غربي آن را واقعيتي بلاتكذيب مي‌دانند. به نظر آنها، حكومت ناسازگار با پاكي و بي‌گناهي است و هر كس كه در عرصه سياست ظاهر مي‌شود بايد اين حقيقت را قبول كند كه در زير ظاهر درخشنده، فساد، پستي، توهين به مقدسات و هرگونه عيوب نهان شده است.» و مي‌گويد: «صدها سال است كه روشنفكران روي پيوند چاله بين سياست و اخلاق مي‌انديشند. بعضي معتقدند سياست آميزه‌اي از نيرنگ و تجاوز است و به اين خاطر نمي‌تواند موجب اكراه نشود.»

و به سخني از امام خميني در اين زمينه اشاره مي‌كند كه «فاصله بين سياست و اخلاق تا آن جايي رسيده است كه بيشتر روحانيون و مردم، سياست و دين را دو عرصه‌اي بدون نقطه ارتباط مي‌دانند.»

اما در مقابل اين ديدگاه، ديدگاه ديگري را مطرح مي‌كند: «بعضي امكان اينكه اصول اخلاقي در سياست به كار رود را رد نمي‌كنند.»

و در مورد تاريخچه و قائلين اصلي نظريه اول كه اساس سياست را سود و اساس اخلاق را حقيقت و اين دو را قابل جمع نمي‌دانند، مي‌گويد: «نظريه اول از اين دو نظريه كه به نام واقعيت‌گرايي سياسي نيز شناخته شده است، از تصور مربوط به ناسازگاري اخلاق كه بر پايه حقيقت و حق بنا مي‌شود با سياست كه توسط منافع و سود به تحرك در مي‌آيد، شكل مي‌گيرد. 

قبل از آن، عقايد مشابهي را تاريخدان يونان قديم «توسيديد» در اثر خود تحت عنوان «تاريخ جنگ پلوپونز» بيان و استدلال مي‌كند. قرني چند بعد از توسيديد، «ماكياولي» در اثر«شهريار» خود، نظريه مربوط به لزوم سلطه قدرت و ضرر اخلاقي بودن در حكومت را عنوان كرد.»
و سپس موضع خودش را در ضرورت آميختگي سياست با اخلاق بيان مي‌كند و مي‌گويد: 
 «حفظ اخلاق شرط مهمي براي ايجاد تعادل بين زندگي فردي و زندگي اجتماعي است.»
اما ماكياولي «اين روشنفكر ايتاليايي خاطرنشان مي‌كند كه به سوي پيروزي دو راه است: راه قانونيت و راه قدرت.[زور] قانونيت ذاتا مربوط به كيفيت‌هاي ماهيت انساني است، در حالي كه قدرت از خاصيت‌هاي حيواني است. اما فرمانروا هميشه نمي‌تواند روي قانون حساب كند و بنابراين بايد هم به رفتار شير و هم به رفتار روباه تسلط پيدا كند.»
آري در اين نگاه سياست همان است كه پاكروان، رييس ساواك به امام گفته بود كه «سياست پدرسوختگي است» و امام دامن خود را از اين سياست بري دانسته و كل آن را به پاكروان و ارباب او واگذار كرده است و در اين رويكرد دين ابزار قدرت است و جاي اخلاق در دولت، مجلس و خلاصه در حوزه قدرت نيست.اما امام از چنين ديني و چنين سياستي بيزار است و قدرت را براي اخلاق و ديانت مي‌خواهد، نه دين و اخلاق را براي قدرت.
محقق محترم ديدگاه امام را چنين تبيين مي‌كند: 
 «نظر امام خميني اين است كه اخلاق و سياست مي‌توانند و بايد به واحدي يكپارچه آميخته شوند، چراكه سياست فقط كاربرد اخلاق در چاچوب وسيع‌تر جامعه و نيز تحقق اهداف و آرمان‌هاي ديني است. استدلالات امام در دفاع از اين نظريه بر چهار نكته متمركز مي‌شود: عمومي بودن اسلام؛ سياست و قدرت؛ سياست به عنوان ايجاب جهت اجراي مقررات اسلامي؛ اتحاد اخلاق و سياست در اسلام» و ادامه مي‌دهد كه «سياست هدايت جامعه و نشان دادن راه آن است. معني‌اش اين است كه همه منافع جامعه لحاظ شود، تمام جوانب ماهيت انسان و جامعه در نظر گرفته شده و مردم به بهترين وجه براي آنها، چه براي فرد و چه براي ملت هدايت شوند. اين وظيفه پيامبران است.» و به نظريه اول برمي‌گردد: 
 «اما جزو مهم‌تر سياست، قدرت است كه قادر است هراس ايجاد كند، فريب بپاشد، از راه دور كند و فساد برقرار كند. قوي‌ترين شخص فراموش مي‌كند كه بنده خداست و شروع مي‌كند خود را مساوي با خدا بداند. قصه قرآني درباره فرعوني كه خود را «خداوند متعال شما» اعلام مي‌كند، فقط افسانه‌اي درباره فرمانروايي مغرور و چشم پوشيده نيست، بلكه آن، ضرب المثلي است درباره تكبري كه در درون هر كس از ما به سر مي‌برد و منتظر موقع خود است. امام خميني حتي از هيتلر ذكر مي‌كند كه جنون او درباره نژاد عالي و تسخير جهان، ذهن هر كس را مي‌تواند فريب دهد. رهبر آلماني، تجسم ضعف عمومي انساني است...» ادامه دارد. 

 

ارسال دیدگاه شما

ورود به حساب کاربری
ایجاد حساب کاربری
عنوان صفحه‌ها
کارتون
کارتون