سيد محمد خاتمي در جمع معلمان اعلام كرد
حكمراني خوب برآمده از رأي و نظر مردم است، نه ارباب مردم!
معلمان امروز در معيشت در مضيقه هستند
گروه سياسي| سيد محمد خاتمي در جمع معلمان تاكيد كرد: وظيفه و رسالت يك حكمراني خوب تأمين خير و مصلحت جامعه است. يعني داشتن برنامه درست براي تأمين معيشت جامعه و اقتصاد خوب و پويا، توليد مناسب، بهرهگيري (نهاد سياست خارجي) از امكانات مادي و معنوي و فني تمام كشورهاي دنيا براي پيشبرد و پيشرفت جامعه؛ از جمله استفاده از فناوريها و تكنولوژيهاي به روز دنيا. چرا كه زندگي امروز بشر بدون فناوري و دانشهاي نو پيش نخواهد رفت. همچنين سياستهاي يك حكمراني خوب بايد به نحوي تنظيم شود كه بتواند با بازارهاي جهاني در ارتباط باشد و كل دنيا را مد نظر قرار دهد و بتواند از تمام امكانات مادي، معنوي و فني جهان براي تامين اهداف خود كه زندگي خوب براي مردمش است استفاده كند.
خاتمي در جمع معلمان با اشاره به ويژگيهاي حكمراني خوب و بد، به شرايط امروز جامعه و معلمان و نسل آينده پرداخت و تصريح كرد: جامعه معلمان نشان داده، ميشود بدون آشوب و برهم زدن نظم اعتراض و ابراز وجود كرد و بهطور نسبي به خواستهاي خود رسيد.
در بخشهايي از صحبتهاي خاتمي در جمع معلمان آمده است:
من امروز ميخواهم در خصوص دو مساله صحبت كنم كه نه تنها آموزش و پرورش، بلكه كل جوامع از جمله جامعه ما با آنها رو به روست. يكي از عوامل اصلي كه بر نهاد آموزش و پرورش و تعليم و تربيت موثر است، مساله حكمراني است .
اولين ملاكي كه ميتوان گفت يك حكمراني، حكمراني بدي نيست اين است كه از نهادهايي كه ريشه در سرشت وجودي انسان دارد و بدون آن حيات انسان رشد و تكامل پيدا نميكند و نيازهايش برآورده نميشود، به عنوان ابزار استفاده نكند. چرا كه نهاد حكومت بايد ابزاري باشد در خدمت به انسان و براي رشد و بهبود زندگي انسان.
اما متأسفانه يكي از ويژگيهاي حكمرانيهاي بد اين است كه ابزارسازي ميكند؛ از نهاد آموزشوپرورش، نهاد اقتصاد، نهاد دين و... و آنها را از جاي خودش بيرون ميبرد و در نتيجه اين نهادها نه تنها كارآيي خود را نخواهد داشت، بلكه نتايج و كارايي منفي به همراه دارند. حكمراني خوب شرايطي دارد. اينكه برآمده از رأي و نظر مردم و ابزاري براي خدمت به مردم باشد، نه ارباب مردم، نه اينكه تمام امكانات را از جمله نهادهايي كه بايد منشأ رشد باشند را در خدمت اهداف و خواست و سياستهاي خود قرار دهد. همچنين وظيفه و رسالت يك حكمراني خوب تأمين خير و مصلحت جامعه است. يعني داشتن برنامه درست براي تأمين معيشت جامعه و اقتصاد خوب و پويا، توليد مناسب، بهرهگيري (نهاد سياست خارجي) از امكانات مادي و معنوي و فني تمام كشورهاي دنيا براي پيشبرد و پيشرفت جامعه؛ از جمله استفاده از فناوريها و تكنولوژيهاي به روز دنيا. چرا كه زندگي امروز بشر بدون فناوري و دانشهاي نو پيش نخواهد رفت. همچنين سياستهاي يك حكمراني خوب بايد به نحوي تنظيم شود كه بتواند با بازارهاي جهاني در ارتباط باشد و كل دنيا را مدّ نظر قرار دهد و بتواند از تمام امكانات مادي، معنوي و فني جهان براي تأمين اهداف خود كه زندگي خوب براي مردمش است استفاده كند و اين نوع حكمراني در نهايت منجر به اقتدار ملي و انسجام ملي كه اساس آن رضايت و مشاركت مردم است خواهد شد. در مقابل در يك حكمراني بد، به جاي اقتصاد پويا و توليد و سرمايهگذاري، رشد نقدينگي و تورم شكل ميگيرد و روز به روز زندگي و معيشت مردم تنگتر ميشود. مردم و از جمله معلمان امروز در معيشت در مضيقه هستند. وقتي معلم دغدغه معيشت دارد چگونه ميتواند رسالت انسانسازياش را انجام دهد؟به باور من عامل مهمي كه اثر فوري بر نهاد آموزش و پرورش، نهاد تعليم و تربيت و نيز جامعه دارد، نوع حكمراني است. اگر جامعه خوب ميخواهيم بايد هم رويكرد و هم كاركرد حكومت خوب باشد. نظام تعليم و تربيت هم بهشدت متأثر از آنجاست. تا رويكردها به سوي تأمين رضايت جامعه، تأمين مشاركت آزاد جامعه و بسترسازي براي رشد مادي و معنوي جامعه نباشد و بسترها فراهم نشود انسانها رشد پيدا نميكنند. در تعليم و تربيت هم مسالهاي يك طرفه نيست؛ معلم و دانشآموز بايد در فرآيند رشد مشاركت كنند و سازوكارهاي رشد از درون جوشيده شود نه اينكه از بيرون بر متعلّم تحميل شود. نكته دوم كه نكتهاي جهاني و مهم است و معتقدم سرنوشت ساز نيز هست، تغييرات و تحولاتي است كه در جامعه بشري پيدا شده و از جمله بروز و ظهور آن؛ مثلا در دنياي جديدي است كه نسلهاي نو، به خصوص نسلهاي «زد» و «آلفا»، از آن متأثرند. هميشه صحبت از انقطاع نسلي وجود داشته است، ولي اكنون آنقدر فاصلهها زياد شده است كه به نظر ميرسد، زمينه همزباني وجود نداشته باشد. همواره تغييرات در جامعه بشري بوده است؛ جوامع، ايستا و ساكن نيستند و دايما در حال تحولند. اما آنچه كه امروز رخ داده و مساله جديدي را ايجاد كرده است، سرعت تحول است. يعني زمان تغييرات از قرنها به دههها رسيده است. بهطوري كه هر دهه از دهههاي قبل تفاوت بنيادين كرده است.
تحول و تغيير در دوران ما سه خصوصيت دارد: سرعت، گستردگي و ژرفا. دورهها و عصرها نامهاي خود را دارند. اگر بخواهيم عصر كنوني را نام گذاري كنيم از جمله ميتوان به تسامح آن را «عصر ديجيتال»، «دنياي مجازي» و به خصوص، «هوش مصنوعي» نام نهاد. در اين دوران مرجعيتهاي سنتي و معيارهاي تاثيرگذار در جامعه اگر نگویيم از بين رفته و به كلي عوض شده؛ لااقل مسلّم است كه بهشدت تضعيف شده است. نهاد خانواده، نهاد مدرسه، نهاد روشنفكري، نهاد روحانيت و حتي به يك معني نهاد دين جايگاه قبلي خود را ندارند. معني حكومت، اقتدار، امنيت و... تغيير كرده است و حتي «دولت-ملت» كه در دنياي مدرن جايگاه مهمي داشت، امروز كم و بيش اعتبار خود را از دست داده است.
در اينجا نميخواهم از بحراني كه تجدد (مدرنيته) -كه روح تمدن جديد است- دارد، صحبت كنم. ولي آنچه مسلم است دوران مدرن هم ابدي نيست. اينكه دنياي پسا مدرن چه دنيايي است درست نميدانيم، ولي بشر در حال گذار است و دنياي جديد اين گذار را سريعتر كرده است. ما در چه دنيايي به سر ميبريم؟ قطعا بازگشت به دنياي پيشاتجدد ممكن نيست، ولي هركس به تحول ميانديشد ناچار است در همه ذكر و فكرها و برنامهريزيهايش به دنياي پساتجدد نگاه داشته باشد. دينداران نيز بايد ببينند كه دين -كه روح آن، قدسي است و نه برداشتهاي ما از آن- در دنياي پسامدرن چه جايگاه و نقشي در زندگي بشر خواهد داشت. نسل امروز و نسلي كه دارد ميآيد، با دنيايي كاملا متفاوت با ما رو به رو است و نظام تعليم و تربيت بيش از همه با اين نسل سروكار دارد. من نميگويم آنچه اين نسل ميبيند و ميخواهد درست است. ارزشها و اصول مهمند، ولي نظام ارزشها و اصول هم قابل بررسي، تجديد نظر و بازسازي و نوسازياند. البته نه با بخشنامه، بلكه با تفكر و توان تفكيك محتواها از شكل و اصول از برداشتها. به هرحال آموزش و پرورش بيش از ديگران با اين پديده رو به رو است و بيش از همه بايد در شناخت آن و رو به روشدن با آن فكر و برنامه داشته باشد. نكته آخر اينكه جامعه معلمان و مربيان ما توانسته است كرامت خود را حفظ كند و نيز معقول عمل كرده است. با اينكه اين بخش از بخشهاي مظلوم جامعه است، به ما ياد داده است كه ميتوان به روشهاي دموكراتيك و قانوني اعتراض و خواستهاي خود را بيان كرد و حتي اگر نه كاملا ولي در مواردي موفق بوده است هرچند هزينه تلاش خود را نيز پرداخته است. جامعه معلمان براي جامعه مدني هم معلمي كرده است و نشان داده است كه ميشود بدون آشوب و برهم زدن نظم، ميتوان اعتراض و ابراز وجود كرد و بهطور نسبي به خواستهاي خود رسيد. اميدوارم موفق و مويد باشيد و خداوند به شما عزت، طول عمر، سعادت و سلامت عنايت كند.