جهان بدون معلوليت يا اعتياد سايبري؟
كامران مشفقآراني
مفهوم فناوري تراشههاي مغزي در كتابها و داستانهاي مختلفي در طول دهههاي گذشته به دفعات مورد اشاره قرار گرفته است. شايد نخستين نمونه قابل توجه، رمان «The Terminal Man »نوشته مايكل كرايتون است كه در سال 1972 منتشر شده، داستان كرايتون در مورد يك دانشمند به نام بنسون است كه از صرع شديد رنج ميبرد، در ميانه داستان يك عمل جراحي خودخواسته روي وي انجام ميشود تا چهل عدد الكترود هوشمند را در مغز او قرار داده و از اين طريق مغز وي ميتواند با يك رايانه كوچك درمانگر ارتباط برقراركند، اين الكترودها و چيپها بر اساس سناريوي داستان طوري طراحي شدهاند تا با ارسال پالسهايي خاص از وقوع حملات صرع و تشنجهاي قهرمان محوري داستان جلوگيري كنند. با اين حال، مدت كوتاهي بعد از انجام عمل جراحي، مشخص ميشود كه مغز او به پالسهاي الكتريكي اعتياد پيدا كرده است.
احتمالا نخستين نمونه ابراز نگراني از شيوع اعتياد سايبري در جوامع مدرن همين قسمت داستان باشد. اگرچه اين احتمال راجع به داروهاي شيميايي حتي بيشتر هم مطرح است. در ادامه تشنجها با فاصلههاي كوتاهتري رخ ميدهند و در نهايت تبديل به يك فاجعه ميشود. كار به جايي ميرسد كه بنسون در يك حالت جنون مداوم گرفتار ميشود كه توامان با بروز رفتارهاي خشونتآميز و غير قابل كنترل در حال دست و پنجه نرم كردن است. بنسون در پايان داستان جانش را از دست ميدهد.
كرايتون با انتشار اين رمان سعي دارد تا فلسفه اعتماد به تكنولوژي را با تمثيلي بديل به چالش بكشد، چالشي كه اين روزها براي جوامع بشري بعد از گذشت پنجاه و اندي سال آهسته آهسته در حال عينيت حقيقي يافتن است. مثال ديگر و شايد جالبتر، رماني به نام «Neuromancer » نوشته ويليام گيبسون است كه با فاصله دوازده سال از رمان اول و در سال 1984 منتشر شده. اين كتاب كه اغلب با محبوبسازي و تعميم مفهوم فضاي سايبري شناخته شده، شخصيتهايي را شامل ميشود كه از تراشههاي كاشته شدهاي بهره ميبرند كه به آنها اجازه ميدهد تا مستقيما با كامپيوترها بهطور ذهني ارتباط برقرار كنند. اين همان كاري است كه امروزه شركت معروف نورولينك متعلق به ايلان ماسك در تلاش براي تحقق آن به صورت كاربردي است.
اساسا نورولينك با اين هدف تاسيس شده است تا مرزهاي توانايي انسان را مجددا تعريف كند، ماسك ادعا ميكند كه رابط عصبي به عنوان يك «لايه ديجيتال بالاي قشر» است كه لزوما به معني جراحي گسترده نيست، بلكه بهطور ايدهآل از طريق يك وريد يا شريان در مغز يا اقشار حاشيهاي آن كاشته ميشود. او اذعان داشته كه هدف بلندمدت اين است كه «همزيستي مسالمتآميز با هوش مصنوعي» را به دست آورد، اگرچه خود وي در مصاحبههاي گوناگون بارها پديده هوش مصنوعي را به عنوان يك تهديد جدي عليه موجوديت بشر برشمرده. ماسك مدعي است كه نورولينك با اين هدف ايجاد شده كه مشكلات افرادي را كه مبتلا به انواع فلج عضلاني هستند، برطرف كند. او اميدوار است كه اين تراشه به افرادي كه فلج شدهاند، اجازه دهد تا در نهايت و بدون احتياج به عملهاي سنگين جراحي از اعضاي واقعي و زيستي خود استفاده كنند و ناچار به استفاده از عضوهاي مصنوعي نشوند. اگر روياي اين تكنولوژي به حقيقت بپيوندد، ميتوان اميدوار بود تا زندگي ميليونها انسان در سرتاسر گيتي با تحولي مثبت مواجه شود.
هر دستگاه بيسيمنورولينك شامل يك تراشه و آرايههاي الكترودي با بيش از هزاران رساناي فوقالعاده نازك و انعطافپذير است كه توسط يك ربات جراح با دقت نانو ميتوان آنها را در قشر مغز كاشت، الكترودها جوري طراحي شدهاند تا فكرهاي (پالسهاي ميكروالكترونيك مغزي) مرتبط با حركت اندام مختلف را ثبت كنند و طبق ديدگاه ماسك، يك برنامه در نهايت اين سيگنالها را ترجمه ميكند تا يك نشانگر رايانه را در صفحه نمايش حركت دهد يا متني آگاهانه را توليد كند، به اختصار، اين امكان را فراهم ميكند كه كنترل ماشين و كامپيوترتان را تنها با فكر كردن انجام دهيد. مثلا فكر كنيد در محل كار خود قصد داريد يك نامه را براي همكار خود تايپ كنيد، كافي است تنها به متن نامه فكر كنيد تا چيپ مغزي واقع در قشر مغز (در حقيقت منظور قشر مخ است، قشر مخ نازكترين و بيرونيترين لايه مغز انسان است) شما فعال شده و متن نامه به همراه نسخه نهايي ويراست شده آن براي مقصد از طريق پست الكترونيك ارسال شود. تقريبا برآورد سطح نفوذ فناوريهاي اينچنين بينهايت است و ميتواند همه موارد پيراموني جهان را در بر گيرد. با اين حال، لازم است توجه داشت كه اين تكنولوژي هنوز در مراحل اوليه توسعه است و نياز به تحقيقات بيشتري دارد. به عبارت ديگر اين تكنولوژي همچون يك طفل خردسال است كه بسيار ناتوان است و در مرحله تجربه و يادگيري تعامل با محيط پيراموني خود است، همچنين مانند هر فناوري ديگر بدون شك در مرحله بلوغ خود به طرزي شگفتانگيز شكوفا خواهد شد، البته هر نسل جديد از تراشهها ممكن است خطرات جانبي خود را نيز مانند هر فناوري ديگر در پي داشته باشند. بنابراين شايد اين پرسش براي هر كسي مطرح باشد، كه آيا من حاضرم از اين فناوري زيستي استفاده كنم؟ دليل اينكه هر شخصي در پاسخ دادن به اين سوال دستكم لحظهاي درنگ ميكند، اين است كه ما تاكنون هيچ گونه تجربهاي از پيامدهاي استفاده از اين فناوري در بلندمدت نداريم، لذا در ناخودآگاه خود وارد يك تعليق دير گذر ميشويم و به ناچار بايد در انتظار بنشينيم تا تمام ابعاد تاريك و روشن اين تكنولوژي، مانند ساير تكنولوژيهايي كه در زمانه خود نوظهور بودند، روشن شود.