• ۱۴۰۳ شنبه ۳ آذر
روزنامه در یک نگاه
امکانات
روزنامه در یک نگاه دریافت همه صفحات
تبلیغات
بانک ملی صفحه ویژه

30 شماره آخر

  • شماره 5773 -
  • ۱۴۰۳ سه شنبه ۸ خرداد

جنايت پس از خيانت

متهم به خاطر اينكه از رابطه خارج از ازدواج خود خلاص شود زن جواني كه با او در ارتباط بود را به قتل رساند

مرد جوان دستبند بر دست روبه‌روي افسر پرونده نشسته بود و هر چند دقيقه يك‌بار سرش را بلند مي‌كرد و نگران نگاهش را به درب ورودي اداره چهارم مي‌دوخت . افسر پرونده اين مرد جوان در مورد متهم پرونده گفت: «نگران مواجه شدن با شاكي است. تا ديروز به همراه شاكي براي پيگيري پرونده فقداني همسر شاكي به اينجا مي‌آمد و حالا معلوم شده خودش همسر شاكي را به قتل رسانده است.»  متهم نيز در مورد حادثه‌اي كه رخ داده است، گفت: «با همسر سارا همكار بودم و رفت و آمد خانوادگي داشتيم و خيلي صميمي بوديم. سال‌ها بود آنها را مي‌شناختم و روزي نبود كه برنامه پارك، كوه و دورهمي نداشته باشيم. سارا زن زيبايي بود و حريم خاصي را هم در ظاهر و رابطه رعايت نمي‌كرد. كم‌كم در جريان اين رفت و آمدها به او علاقه‌مند شدم و دور از چشم همسرش به او پيام دادم و او هم نشان داد از اين ارتباط پنهاني بدش نمي‌آيد. به اين ترتيب ارتباط پنهاني من و سارا دور از چشم همسران‌مان شكل گرفت.»  او در ادامه گفت: «اين داستان براي من يك هوس زودگذر بود، اما سارا قضيه را خيلي جدي گرفته بود. چند وقت كه از ارتباط‌مان گذشت يك روز با من تماس گرفت و گفت بايد همسرت را طلاق بدهي و من هم از شوهرم جدا مي‌شوم تا بتوانيم با هم ازدواج كنيم. من سعي كردم به او توضيح بدهم كه اين اتفاق هيچ‌ وقت نمي‌افتد، چون من زندگي مشتركم را دوست دارم و فقط خواستم كمي شيطنت كنم. اين موضوع خيلي سارا را عصباني كرد. از آن روز تهديدهاي سارا براي خراب كردن زندگي‌ام شروع شد. بايد كاري انجام مي‌دادم. نمي‌توانستم شرايط را به قبل از اين اشتباه برگردانم. سارا هم دست‌بردار نبود.»  متهم همچنين گفت: «در اوج استيصال به ذهنم رسيد كه براي نجات خودم او را به قتل برسانم. به همين دليل با او قرار گذاشتم و با اتومبيلم او را به خارج از شهر بردم و به قتل رساندم و جسدش را آتش زدم. شوهر سارا آنقدر به من اعتماد داشت كه از زمان تشكيل پرونده فقداني از من خواست او را همراهي كنم و من هر روز به پليس آگاهي مي‌آمدم و در نقش يك دوست و همكار دلسوز همسرش را همراهي مي‌كردم و گمان نمي‌كردم كارآگاهان به من مشكوك شوند و با خيال راحت مشغول زندگي شخصي خودم بودم تا امروز كه دستبند به دستم خورد و متوجه شدم افسر پرونده چندين روز است كه مرا زيرنظر دارد و به ارتباط پنهاني من و مقتوله پي برده است. به خاطر يك هوس زودگذر به همسر خودم و دوست صميمي‌ام خيانت كردم و نتيجه‌اش نابودي دو خانواده و از همه مهم‌تر فرزندان‌مان است.‌اي كاش روزي كه احساس كردم به سارا حس پيدا كرده‌ام به عاقبتش فكر مي‌كردم و جلوي وسوسه‌هايي كه ذهنم را پر كرده بود، مي‌گرفتم.»

ارسال دیدگاه شما

ورود به حساب کاربری
ایجاد حساب کاربری
عنوان صفحه‌ها
کارتون
کارتون