• ۱۴۰۳ يکشنبه ۴ آذر
روزنامه در یک نگاه
امکانات
روزنامه در یک نگاه دریافت همه صفحات
تبلیغات
بانک ملی صفحه ویژه

30 شماره آخر

  • شماره 5774 -
  • ۱۴۰۳ چهارشنبه ۹ خرداد

باكونين و آنارشيسم 

مرتضي ميرحسيني

ميخاييل باكونين روس در تاريخ چپ‌ها، در ميان چهره‌هاي اصلي آنارشيسم نام بزرگي است. البته نه حاصل عمرش به‌درستي معلوم است و نه ميراث مشخصي از او باقي ماند. به قول ادوارد كار كه جذبش شد و كتابي قطور درباره‌اش نوشت «باكونين يكي از آن شخصيت‌هايي است كه نمي‌توان با عباراتي عقلاني وصفش كرد. اهداف او در زندگي مبهم و موهوم بودند. نوشته‌هايش هرچند پرشور  اما نامنسجم بود و در نوشته‌ها و فعاليت‌هايش به‌ندرت پيش مي‌آمد كه كاري را كه آغاز كرده بود به پايان برساند. در زندگي پرفراز و نشيب او هيچ دستاورد مشخصي به چشم نمي‌خورد.  اما او در اطرافيان خود شور عجيبي برمي‌انگيخت و قدرت خاصي براي نفوذ بر ديگران داشت.» يكي از دوستانش، در توصيف او مي‌گفت «او كل زندگي خود را مثل سيزيف زيست، او هميشه در تدارك انقلاب‌هاي اجتماعي و سياسي‌اي بود كه مدام از روي شانه‌هايش فرومي‌غلتيدند.» اواخر مه 1814 جايي در غرب روسيه متولد شد. به طبقه برخوردار كشورش پيوند مي‌خورد، اما بعد از ارزش‌ها و معيارهاي خانوادگي بريد و در مواجهه با تجربيات اوايل جواني، به دشمن حكومت روسيه تبديل شد. كشورش را ترك كرد و - گاهي به ميل و گاهي به اجبار - گوشه و كنار اروپا را زير پا گذاشت و در ناآرامي‌هايي كه اينجا و آنجا، از لهستان گرفته تا فرانسه شكل مي‌گرفت نقش‌آفريني كرد. زياد مي‌نوشت، اما كم پيش مي‌آمد كه متني را كامل به انتها برساند. مي‌گفت «هيچ نظريه، نظام فكري و ديدگاهي تاكنون قادر به نجات جهان نبوده و نيست. من به نظامي  اعتقاد ندارم، من يك جست‌وجوگر راستينم.» نيز به روايت يكي از دوستانش در پاريس، «باكونين نگارش يك كتاب جاودانه را آغاز كرده بود و هر روز صفحاتي از آن را مي‌نوشت، اما هرگز تمامش نكرد.» مانند همه آنارشيست‌ها، حكومت و دولت - يعني تسلط اقليتي كوچك بر اكثريتي از مردم- را از اساس رد مي‌كرد و مي‌گفت «دولت‌ها را نمي‌توان مجبور كرد ماهيت خود را تغيير بدهند زيرا آنها به‌واسطه همين ماهيت است كه دولت هستند و اگر از اين ماهيت خود دست بردارند ديگر وجود نخواهند داشت. بنابراين هيچ دولت خير و عادل و اخلاقي‌اي وجود ندارد. همه دولت‌ها شر هستند و از اين جهت كه به ‌واسطه ماهيت خود، يعني به ‌واسطه اهدافي كه به ‌خاطر آن وجود دارند، نافي كامل عدالت و آزادي و اخلاق بشري هستند و از اين جهت بين امپراتوري خشن روسيه و متمدن‌ترين دولت‌هاي اروپايي تفاوت زيادي وجود ندارد. امپراتوري تزاري، خودخواهانه همان كاري را انجام مي‌دهد كه دولت‌هاي ديگر پشت نقاب تزوير انجام مي‌دهند. اين امپراتوري در نگاه مستبدانه و نخوت‌آلودش نسبت به بشريت نمونه بارز آرمان پنهان همه سياستمداران و مقامات اروپايي است. همه دولت‌هاي اروپايي تا جايي كه با مخالفت افكار عمومي و به‌خصوص با اتحاد جديد اما قدرتمند طبقات كارگري مواجه نشده‌اند كه در خود حامل بذرهاي نابودي دولت است، همان كاري را انجام خواهند داد كه امپراتوري روسيه اكنون انجام مي‌دهد.» اما بعد كه در روسيه گرفتار شد، براي نجات از زندان و كاهش مجازات، توبه‌نامه‌اي به تزار نوشت. البته او هميشه، حتي در اين تضادها و تناقضاتي كه گاهي ميان آرمان و عمل بروز مي‌كرد، سركش و شورشي باقي ماند (حتي با ماركس هم به مشكل برخورد و راه خود را از او جدا كرد) . نظريات عميق فلسفي و سياسي نداشت و در مبارزاتش نيز كامياب نشد. اما نامش را به دليلي متفاوت، ثبت و ماندگار كردند، كه به قول كار «باكونين يكي از عيني‌ترين تجسمات تاريخي روح آزادي است - آزادي‌اي كه نه افسارگسيختگي را رد مي‌كند و نه هوس‌بازي را، آزادي‌اي كه هيچ نهاد انساني را برنمي‌تابد و همچنان يك آرمان محقق‌نشده و محقق‌نشدني مي‌ماند، اما با وجود اين، تقريبا در سراسر جهان همچنان بخشي جدانشدني از والاترين جلوه‌ها و آرمان‌هاي بشريت تلقي مي‌شود.» باكونين تابستان 1876 در برن سویيس از دنيا رفت.

 

ارسال دیدگاه شما

ورود به حساب کاربری
ایجاد حساب کاربری
عنوان صفحه‌ها
کارتون
کارتون