از صندوق رأي چه ميخواهيم؛ ما و دموكراسي
حساسيت و ظرافت آن در اين واقعيت نهفته است كه لااقل از حيث نظري انتخابات آزاد انگيزه اصلي دموكراسي است. يعني منبع قدرت مردم است كه به وسيله آن به تعيين رهبران، روساي جمهور، وكلاي مجلس و سياستگذاريهاي عمومي و سياسي ميپردازند.
بدينترتيب انتخابات مهمترين مشاركت سياسي تودهاي است كه در كشورهاي مختلف با پيشينه تاريخي اجتماعي و فرهنگي متفاوت، نقشها و وظايف خاص و كاركردها يا پيامدهاي متعدد دارد.
اين نقشها را به صورت زير ميتوان خلاصه كرد:
۱- ابزار قدرت است. ۲- نمود توانايي بالقوه مردم در انتقال مقام به يك فرد يا گروهي از نمايندگان است. ۳- فرصتي است براي جانشيني يا انتقال آرام يك مقام. ۴- به مردم اين امكان را ميدهد كه موافقت يا مخالفت خود را با سياستهاي عمومي بيان كنند و به ارايه خواستههاي خود بپردازند. ۵- امكان رقابت سياسي غيرجابرانه را فراهم ميآورد. ۶- تغييرات آرام از طريق مخالفتها و موافقتها را ميسر ميگرداند. ۷- حكومت را از تمركزگرايي باز ميدارد و به بازتوزيع قدرت و منابع ميپردازد. ۸- ابزار رساندن پيام سياسي به سمت عرصه سياسي است. ۹- به سازمان يا دولت مشروعيت ميبخشد. ۱۰- سازوكار انتقال منافع اكثريت به سياستگذاريهاي عمومي است.
بنابراين اهتمام به صندوقها به عنوان ميانجيگران سياسي و اجتماعي، هم وظيفه دولتها و هم وظيفه آحاد جامعه است و اتفاقا نوع كنش دولتهاست كه نسبت مردم و رفتار مشاركت را مشخص ميكند. ترك نكردن مشاركت از سوي مردم، موجب تداوم اصلاح فرآيند مشاركت و دموكراسي خواهد شد و شيوه مواجهه حكومت نيز در تصميم سياسي و اجتماعي و رفتار كنش سياسي- اجتماعي مردم بسيار اثرگذار خواهد بود. - انتخابات ۹۸ و ۱۴۰۰ در ايران، نمونه قابل تبيين و قابل تفسير است- . با اين توصيف نظريهپردازان علم سياست معتقدند، در صورت پاسخ نگرفتن مردم از اين فرآيندها، همانطوري كه انتخابات آزاد و باز، اسلحهاي در زرادخانه نخبگان سياسي به خصوص حكومتكنندگان است كه توسط خود آنان كنترل ميشود، به طريق اولي ابزاري نيرومند است كه در صورت برآورده نشدن خواستههاي عمومي اكثريت مردم نشانهگيري آن ميتواند معكوس شود يا حداقل به جاي جلوه مثبت مشاركت سياسي يعني شركت در انتخابات به صورت امتناع از حضور در پاي صندوق رأي، ريختن آراء باطله و در مراتب شديدتر به صورتهاي منفي مشاركت يعني افراطگرايي و جز اينها درآيد. به تعبير مكنزي، انتخابات يك نوع سازوكار اجتماعي ميان افراد است كه به خاطر نوع خاصي از ترجيحات جمعي صورت ميگيرد. بنابراين روش به رسميت شناخته شده توسط قواعد يك سازمان، دولت، باشگاه، سازمان اداري داوطلبانه و غيره است كه تعداد كمي از اشخاص را براي حفظ مقامهاي مقتدر در درون يك سازمان گزينش ميكند. به تعبير «ليپست»، انتخابات بيان دموكراتيك نزاع طبقاتي است و در اين معنا تنها يك روش گزينش رهبر يا تعدادي نماينده نيست؛ بلكه همچنين بيان تشريفاتي از نظم اخلاقي همگاني است. به نظر ميرسد بتوان رأي دادن را سازوكاري اجتماعي ميان مردم يك جامعه دانست كه رأيدهندگان با اين انگيزه كه ترجيحات جمعي و فردي سياسي و اجتماعي خود را بيان ميدارند به پاي صندوقهاي رأي رفته و با اعلام نظر خود تعدادي از افراد را برميگزينند. رفتار رأيدهي پيامدي سياسي (هرچند از سوي رأيدهندگان به خوبي درك نشده باشد) دارد، همچنان كه خود پيامد يا معلول عوامل اجتماعي روانشناختي سياسي و جز آن است. اكنون كه باز فرصتي براي مطرح شدن صندوق رأي و فرصتي براي رأيدهندگان فراهم شده است، هم حكومت و هم جامعه ميتوانند اين انتخابات را فرصتي براي بازيابي جامعه، فرصتيابيها و برآورده كردن خواست عمومي تبديل كنند. بدون شك نقش تصميمگيران و سياستگذاران انتخابات و فرصتي كه به جامعه ميدهند، در اين ميان تعيينكننده است.
در اين يادداشت از نظريههاي ديويد كاپلان، ليپست و مكنزي استفاده شده است.