مردم و روشنفكران(۱)
اما در مواجهه با واقعيت مردم سرگشته ميشوند. البته اين شهامت و صراحت را ندارند كه اقرار كنند مردم را درست نشناخته بودند. برعكس وقتي با واكنش مردم رويارو ميشوند، به تحريف واقعيت ميپردازند. مردم را ناآگاه تلقي ميكنند، روشنفكران روسي خود را در برابر اروپا به معني آلمان و انگلستان و فرانسه ناچيز و بلكه زبون احساس ميكردند، رمانهاي تولستوي آينه اين استحاله به ويژه در تشبث روشنفكران و نخبگان به فرانسه داني و فرانسه پراني است. داستايفسكي نوشته است: «ميگفتند (روشنفكران) كه ما كشوري ناچيز و فقير و بياهميت هستيم. با تمسخر به همه اطمينان ميدادند كه ما چيزي به نام «روح ملي» نداريم، زيرا ملت و مردمي نداريم و بين رهبري سياسي و مردم وحدتي نيست. نيهيليسم همه چيز را جويده است و سربازان تفنگهايشان را زمين مياندازند و مثل گله گوسفند فرار ميكنند و مهمات و تداركات نداريم و خودمان خوب ميدانيم كه توپ ميزنيم! و پا را زيادتر از حدمان دراز كردهايم.» (۱) ببينيد چقدر اين حرفها آشناست! گفتند امريكا ظرف يك ساعت ميتواند تمام توان دفاعي ايران را نابود كند. عينالاسد اتفاق افتاد. گفتند ايران جرات مقابله با اسراييل را ندارد، وعده صادق اتفاق افتاد. گفتند مردم عليه نظام هستند و نظام ۸ درصد بيشتر طرفدار ندارد. درياي جمعيت مردم به تكاپو درآمد. گفتند رهبري كاريزمايش با خاك يكسان شده است! ديدند با يك جمله آيتالله خامنهاي و آرامشي كه در كلام ايشان بود، ملت و كشوري كه نه مجلس داشت و نه رييسجمهور، مثل سرو ايستاد و قامت خم نكرد و كمترين اختلالي در اداره كشور پيش نيامد و عمق اقتدار ملت و كشور و نظام بيشتر شد.همسايگان و ديگر كشورها پررنگتر از هميشه، با حضور در مراسم فقدان شهداي خدمت اشتياق خود را براي توسعه روابط يا بازسازي روابط با ايران نشان دادند. پينوشت: (۱) فئودور داستايفسكي، دفتر يادداشت روزانه نويسنده، ترجمه ابراهيم يونسي، تهران، انتشارات بزرگمهر، ۱۳۷۰، جلد دوم ص ۹۶۰