زنان کاندیدا و تعریف تازه آنان از رجل در قانون اساسي
تنها در سال 1394 براي اولين بار احزاب اصلاحطلب سهميه 30 درصدي را براي زنان در فهرست انتخاباتي در نظر گرفتند و هم اكنون نيز اين مهم ادامه دارد كه بستري براي توسعه مشاركت زنان فراهم کنند اما اين مهم نيازمند عزمي جدي است تا همه جناحهاي سياسي بر اين مهم به توافق برسند.
حضور كمرنگ زنان در احزاب به جز احزاب زنانه و حزب اتحاد كه دبيركل آن يك زن است، بيانگر نوعي شكاف جدي جنسيتي در تربيت سياسي آنان است. با اين وجود بهرغم عدم امكان آموزش سياسي زنان در قالب آموزشهاي رسمي و غيررسمي، زنان با حداقل امكانات بر اساس خواست و ممارست به سوي رقابت در بالاترين عرصه انتخاباتي وارد شدهاند كه اين مهم امري مبارك است.
عزم زنان براي عبور از موانع و جستوجوي جايگاه خود در عرصه سياسي جدي است؛ از اين رو لازم است با نگاهي ديگر به جايگاه زنان ايراني در اين بستر نگاه شود.
ايجاد شرايط لازم براي مشاركت آنها از مهمترين تصميمگيريهاي كلان كشور است به عنوان نمونه، شايد اگر نهادهاي تصميمگير و تصميمساز نظير مجلس، مجمع تشخيص مصلحت، شوراي نگهبان، مجلس خبرگان و شورايهاي عالي نظير امنيت ملي، فضاي مجازي و قوه قضاييه و...، فضاي بازتري براي حضور زنان ايجاد كند، فضا براي ارتقای مشاركت سياسي آنان بيشتر فراهم میشود.
در نهايت رقابت براي رياستجمهوري چهاردهم در ايران فارغ از هر نتيجهاي اتفاق خاص و بزرگي را با خود همراه داشت و آن مشاركت زنان اصولگرا و اصلاحطلب به صورت جدي بود؛ هر چند زنان بيشتري براي ثبتنام دراين دوره رياستجمهوري مراجعه داشتهاند اما ظاهرا با ضوابط ثبتنام تطبيق نداشتهاند و تنها اين چهار زن توانستند ثبت نام كنند.
در نهايت مشاركت سياسي زنان در سطوح تصميمگيري و تصميمسازي نيازمند ساز و كار متناسب است چرا كه نيمي از جمعيت زن هستند و اين مهم فارغ از حق مسلم آنها بستري براي طرح مسائل و جستوجوي راهحلها با نگاهي ديگر است تجربهاي كه بسياري از كشورها آن را داشتهاند و نتايج خوبي براي رفاه مردم و توسعه كشور به بار آوردهاند. ناگفته نماند كه زنان در عرصه مشاركت سياسي براي انتخاب كنندگي مشاركت فعال دارند اما اين مهم نيمي از مسير مشاركت است كه بخش اعظم آن در فضاي انتخاب شدگي تعريف ميشود!