• ۱۴۰۳ يکشنبه ۱۰ تير
روزنامه در یک نگاه
امکانات
روزنامه در یک نگاه دریافت همه صفحات
تبلیغات
صفحه ویژه

30 شماره آخر

  • شماره 5787 -
  • ۱۴۰۳ پنج شنبه ۲۴ خرداد

آن شخص مورد نظر 

محمد خيرآبادي 

هر دو ماه يك بار، خانواده البرز به تهران مي‌آيند و به او سر مي‌زنند و چند روزي پيش او مي‌مانند. در آن چند روز، پدرش صبح‌ها مي‌رود پياده‌روي  و وقتي برمي‌گردد بطري شير و نان داغ را مي‌گذارد روي اوپن و مي‌گويد: « البرز جان! صبح‌ها نيم ساعت زودتر بيدار شو، برو توي اين پارك يه قدمي بزن، از نونوايي بغل پارك، خودت كه بلدي، نون تازه بخر، بيا يه ليوان شير بخور، دو لقمه صبحونه، بعد برو سر كار، ببين دنيا چي ميشه تو نگاهت». اين را تقريبا هر بار كه مي‌آيند تهران با مقداري كم و زياد كردن، به البرز مي‌گويد. بعضي وقت‌ها روي صبح زود بيدار شدن تاكيد مي‌كند. بعضي وقت‌ها مشخص است كه پياده‌روي و نرمش در پارك، اهميت بيشتري در نظرش دارد. گاهي اوقات هم صبحانه و آن يك ليوان شير مي‌شود لب و گوهر كلامش. لحنش هم طوري است كه انگار مي‌داند اين پسر هيچ كدام از اين كارها را نخواهد كرد، ولي باز دست از گفتنش بر نمي‌دارد. بعضي وقت‌ها كه خبردار مي‌شود البرز تكاني به خودش داده و مثلا در ابتداي يك رابطه قرار گرفته يا پولي در جايي سرمايه‌گذاري كرده، توصيه صبح‌ها را اميدوارانه‌تر بيان مي‌كند. در عوض مادر البرز هر روز صبح، بطري شير را از روي اوپن بر مي‌دارد و مي‌گذارد توي يخچال و نان‌ها را قيچي مي‌كند و توي پارچه يا سفره‌اي مي‌پيچد كه بعد از چند بار باز و بسته كردن كشوها و كابينت‌ها پيدايش كرده. مادر زياد به اينكه پسرش صبح‌ها كي بيدار مي‌شود و چه كار مي‌كند و آيا پياده‌روي و نرمش در برنامه‌اش هست يا نه و آيا شير مي‌خورد يا نه فقط قهوه و نسكافه، كاري ندارد. بيشتر به اين فكر مي‌كند كه اگر البرز صبح‌ها حتما پرده سالن را كنار بزند و نگذارد گرد و خاك زياد روي وسايل را بگيرد و كمد‌ها را به موقع مرتب كند، بهتر است. همچنين اگر خرت و پرت‌هاي اضافي را زود به زود دور بريزد و از پيج‌هاي معتبر قفسه‌هايي بخرد براي سر و سامان دادن به سيب زميني و پياز كنار يخچال يا وسايل شخصي و لباس‌ها، خيلي از مشكلاتش حل مي‌شود. مادر خودش تا وقتي كه هست چند تا از اين پروژه‌ها را پيش مي‌برد و به البرز مي‌گويد: «ديدي مامان جان مرتب شد چقدر خوب شد؟... حالا واقعا ميتوني از زندگي توي اينجا لذت ببري.» در كنار اينها خواهر البرز هم هست كه نه به پياده‌روي صبح و يك ليوان شير كار دارد و نه به نظم و ترتيب كمدها و آشپزخانه. حرفش اين است كه غذاي روح يادت نرود. براي البرز كتاب مي‌آورد، يك هارد پر از فيلم، موسيقي‌هاي مختلف پيشنهاد مي‌دهد و حواسش به اين چيزهاست. البرز حالا ديگر صاحب پكيجي تمام و كمال در زمينه «چطور زندگي خود را از اين رو به آن رو كنيم؟» شده و فقط دنبال كسي مي‌گردد كه اين دانسته‌ها را به او منتقل كند و نتيجه اجراي آنها را ببيند. اميدوارم به زودي آن شخص مورد نظر را پيدا كند.

 

ارسال دیدگاه شما

ورود به حساب کاربری
ایجاد حساب کاربری
عنوان صفحه‌ها
کارتون
کارتون