مبادا پرسپوليس از ريل موفقيت خارج شود
مربي جديد پرسپوليس بايد چه خصوصياتي داشته باشد؟
اوسمار از پرسپوليس جدا شد و رفت، اما داستان جدايي يك سرمربي از پرافتخارترين باشگاه ليگ برتر به امروز و ديروز برنميگردد. مديران پرسپوليس در تمام اين سالها به مربيان موفق فقط كمي بيشتر از مربيان ناكام زمان دادند! اوسمار رفت همانطور كه يحيي هم رفته بود و قبلتر كالدرون هم مثل برانكو. مثل دوران قبل از برانكو كه ثبات نيمكت فني قرمزهاي پايتخت به شكل غيرطبيعي غيرحرفهاي بود! اما در همين دوران موفقيت با مربيان موفق هم عمر مربيگري هيچ كدام از اينها به پنج سال نرسيده تا يك برنامهريزي اصولي براي رقابتهاي بينالمللي چيده شود. اصولا مربيگري در تيمهاي پرطرفدار كشورمان همين است: يعني قدم زدن روي لبه تيغ. البته شرايط و وضعيت پرسپوليس در چند سال گذشته متفاوت بود. پرسپوليس روي ريل موفقيت حركت ميكند و با تغيير مربي از اصل نميافتد مگر آنكه مربي نخواهد راهدرست چندسال قبل را در پيش بگيرد! اما مربي بعدي پرسپوليس بايد چه خصوصياتي داشته باشد؟ اين تيم همان راه گذشته را در پيش خواهدگرفت؟ اول از همه پرسپوليس نياز به مربي با ديسيپلين دارد. يعني نظم و انضباط را سرلوحه قرار دهد. نظم در برنامه تمريني بهطور مداوم وجود داشته باشد؛ برقراري انضباط حتي در برقراري ارتباط با بازيكنان. اما اگر فرض را بر اين بگذاريم كه افشين پيرواني و سيدجلال حسيني و ديگر اعضاي كادرفني ميتوانند در عوامل بيروني و سر و سامان دادن به مسائل غيرفني كمك حال مربي تازه وارد باشند مربي بعدي پرسپوليس بايد ارنج چيني را بلد باشد! حفظ اسكلت اصلي تيم و ترميم نقاط ضعف از ديگر وظايف يك مربي در پرسپوليس خواهد بود. در واقع اين تيم نيازي به تغييرات بنيادي ندارد و حفظ ثبات بازيكنان اصلي از نان شب هم واجبتر است! نكته ديگر اينكه مربي بعد در جذب بازيكنان در دو يا چند پست نبايد غافل شود. با درس گرفتن از تجارب برانكو ميشود همان راه درست را طي كرد. پرسپوليس زماني نه چندان دور بازيكناني داشت كه در چند پست توانايي انجام بازي را داشتند كه به اين تيم كمك فراواني ميكردند. اما نكته مهمتر به شيوه و روش بازي اين تيم در فصل جديد برميگردد كه براي آن الگوي دم دستتري از اوسمار نيست! اوسمار از وقتي كه تيم را از يحيي تحويل گرفت ايدههاي هجومي را در بين بازيكنان جا انداخت و اتفاقا نتيجه هم گرفت و حالا همان سبك تماشاگرپسند براي فصل بعد هم ميتواند ادامهدار باشد. اصلا فلسفه پرسپوليس هم انجام يك بازي مالكانه و با نمايشي چشمنواز است. مربي بعدي پرسپوليس هركسي باشد با الگو گرفتن از همين مربيان ۸، ۹ سال گذشته اين تيم ميتواند شرايط را براي يك فصل موفق فراهم سازد. اگر پرهيز از حاشيه و ثبات در تيم سرلوحه مربي آينده پرسپوليس قرار بگيرد بازهم شاهد تداوم موفقيتهاي اين تيم خواهيم بود.