ترديد مقدس؛ شرم نامقدس
اگر چه سياست نيز آكنده از دوستي و دشمني، عشق و نفرت است، ولي به هر حال جايي را هم بايد براي غلبه بر آنها گذاشت. من نيز با همه اين كينهها و نفرتها همدلي و همراهي ميكنم حتي اگر فراتر از انتظار هم باشد، آن را ميفهمم؛ ولي به گمانم، هميشه بايد راهي را باز بگذاريم تا بر آنها غلبه كنيم و شرمي از اين عبور نداشته باشيم. اين شرم برخلاف آن ترديد، مقدس نيست. ترديد رمز ماندگاري و رسيدن به تصميم صحيح است، ولي اسير كينه و نفرت شدن نتيجه معكوس دارد و در بند آن ماندن مقدس نيست. به گمانم بخش مهمي از مرددين بر اثر شرم ناشي از تصميم قبلي و حوادث قبلي حاضر به مشاركت نيستند، در واقع يك سد اخلاقي و شرم عبور از نفرت نسبت به گذشته مانع از رسيدن به يقين است؛ در حالي كه محاسبات سياسي و عقلانيت چنين ترديدي را نميپذيرد.