دیوار معدن سنگ شازند بر سر 4 کارگر فروریخت
باز هم معدن و باز هم مرگ کارگر معدن
بنفشه سامگیس
صبح یکشنبه 27 خرداد، یک معدن سنگ روباز در «شازند»، ریزش کرد و 4 کارگری که با بیل مکانیکی و کامیون، مشغول بارگیری از دامنه معدن بودند، زیر آوار دهها تن سنگ دفن شدند. تصاویر اولیه این حادثه، مرگ حتمی کارگران را تایید میکرد و درحالی که هیچ نشانهای از بیل مکانیکی و کامیونهای مدفون زیر تخته سنگهای فرو ریخته معلوم نبود، میشد حدس زد که آنچه به عنوان «جسد» از زیر آوار سنگ بیرون میآید، حتما در بدترین وضعیت خواهد بود. ساعاتی بعد از این حادثه و به دنبال انتشار خبر بازداشت صاحب معدن، کارشناسان حوزه معدن به «اعتماد» گفتند که وقوع این حادثه حتما به دلیل رعایت نشدن اصول ایمنی در طراحی اولیه معدن یا بیتوجهی پیمانکاران و بهرهبرداران به اصول طراحی معدن بوده و چون بیتوجهی به این اصول، در تمام معادن روباز و زیرزمینی ایران به یک روال تبدیل شده، چراکه فقط در نتیجه نادیده گرفتن اصول طراحی و اصول ایمنی است که بهرهبرداری از معدن برای پیمانکار مقرون بهصرفهتر خواهد شد، حتما باید انتظار حوادث بیشتر را در معادنمان داشته باشیم . بررسی «اعتماد» بر اخبار رسمی نشان میدهد که از ابتدای فروردین امسال تا 26 خرداد و تا پیش از وقوع حادثه در معدن سنگ شازند، در مجموع، 7 حادثه در معادن کشور رخ داده که 5 حادثه در معادن زغال سنگ (استانهای خراسان جنوبی و کرمان)، یک حادثه در معدن شن و ماسه (استان مرکزی) و یک حادثه در معدن سنگ (گیلان) بوده و در این حوادث، 8 کارگر معدن، کشته شدهاند که 5 کارگر به دلیل ریزش معدن، یک کارگر به دلیل برق گرفتگی، یک کارگر به دلیل گیر افتادن در نوار نقاله معدن و یک کارگر به دلیل واژگونی لودر در هنگام خاک و لاشهبرداری جان خود را از دست دادهاند. این بررسیها نشان میدهد تعداد حوادث منجر به فوت کارگران معدن در 87 روز آغازین امسال در مقایسه با مدت مشابه پارسال (اول فروردین تا 26 خرداد 1402) افزایش یافته است. از ابتدای فروردین تا پایان اسفند پارسال، 14 حادثه ریزش، انفجار گاز، واژگونی لودر، سقوط آوار و نقص سیستم فنی در معادن مس، سنگ، خاک رس و زغال سنگ در استان های آذربایجان شرقی، سمنان، همدان، چهارمحال و بختیاری، اصفهان، کرمان و یزد اتفاق افتاده و در این حوادث، 18 کارگر معدن کشته شدند در حالی که تعداد کارگران جانباخته در حوادث شغلی معادن در فاصله اول فروردین تا 26 خرداد پارسال، دو نفر و تعداد حوادث در 87 روز ابتدای سال 1402، سه فقره بوده است. نکته نگران کننده در حوادث معادن از ابتدای سال 1402 تا 26 خرداد امسال، ارتباط مستقیم هشدار کارشناسان معدن با بی توجهی پیمانکاران و بهرهبرداران به اصول ایمنی و طراحی معدن است چنانکه از 21 حادثهای که از ابتدای فروردین 1402 تا 26 خرداد امسال در معادن کشور رخ داده و به جانباختن 26 کارگر معدن منجر شده، 5 مرگ به دلیل واژگونی لودر، یک مرگ به دلیل برق گرفتگی، 15 مرگ به دلیل ریزش سنگ و زغال، یک مرگ به دلیل گیر کردن در نوار نقاله، یک مرگ به دلیل گیر افتادن زیر چرخ لودر، دو مرگ به دلیل سقوط از ارتفاع و یک مرگ به دلیل نقص سیستم فنی بوده است. تاکید بر این نکته بسیار ضروری است که تعداد جانباختگان حوادث معادن در ایران ، ممکن است با اخبار رسمی کاملا متفاوت بوده و آمار واقعی، بیشتر از اعداد ذکر شده در اخبار رسمی باشد و حتی تعداد حوادث منجر به فوت هم بیشتر از اخباری باشد که در رسانه میخوانیم و میشنویم آنهم به این دلیل که شدت ناامنی شغلی و نگرانی کارگران از بیکاری، همان عامل بازدارنده و ترسآوری است که کارگر معدن را حتی از اطلاعرسانی درباره حوادث شغلی و از دست رفتن همکارش، منع میکند.
دو جسد پیدا شد و عملیات تعلیق شد
آقای «میم» یکی از امدادگران هلال احمر استان مرکزی است که از اولین دقایق بعد از حادثه ریزش سنگ در معدن شازند و پیش از ظهر 27 خرداد امسال، در محل حادثه حاضر شد و تا ظهر 28 خرداد و تا زمان تعلیق عملیات جستوجوی اجساد به دلیل دومین ریزش دیواره معدن، در محل حادثه حضور داشت. بعد از ظهر دیروز، آقای «میم» درحالی با «اعتماد» صحبت کرد و از جزییات مشاهداتش گفت که به گفته خودش از شدت خستگی و خواب آلودگی به دلیل امدادرسانی شبانهروزی، مثل باقی همکارانش «به حالت افقی» رسیده بود. آقای «میم» آخرین سوال «اعتماد» و احتمال وقوع این حادثه تلخ به دلیل رعایت نشدن اصول ایمنی را اینطور جواب داد: «چون کارشناس نیستم، هیچ اظهارنظری در این باره ندارم ولی ممکن است که جنس سنگ سست بوده یا اینکه باید بعد از انفجار برای جداسازی دیواره کوه، ایمنسازی میشد و شاید این ایمنسازی انجام نشده است.»
آقای «میم» در توضیح جزییات حضور امدادگران هلالاحمر در محل حادثه ریزش دیواره معدن سنگ شازند میگوید: «دقایقی بعد از حادثه، با خبر شدیم چون هلالاحمر، یک سازمان امدادی و از نهادهایی است که به محض وقوع حادثه یا از طریق مردم یا از طریق همکاران 115 یا آتش نشانی یا سازمان مدیریت بحران، از حادثه مطلع می شود و مرکز کنترل و هماهنگی عملیات هلالاحمر هم بلافاصله بعد از اطلاع از وقوع حادثه، با بیسیمهای اضطراری و به فراخور شدت حادثه، تیمهای امدادی اعزام میکند که در حادثه معدن شازند هم به همینگونه بود. یک پایگاه جادهای مجهز به خودروی امدادی در حوزه استحفاظی شهرستان شازند داریم که اعزام این پایگاه به دلیل فاصله 15 کیلومتری با محل حادثه، نسبت به مرکز امدادی شهرستان شازند در اولویت بود و البته با دستور مرکز کنترل و هماهنگی عملیات، علاوه بر امدادگران همان پایگاه جادهای، از شهرستان شازند هم تیم امداد و پیشرو و واکنش سریع به محل حادثه اعزام شد.»
آقای «میم» میگوید که او و همکارانش، حدود یک ربع بعد از حادثه به محل معدن رسیدهاند و بعد از دریافت ارزیابی اولیه از ریزش و اطلاع از وضعیت کارگرانی که زیر آوار دهها تن سنگ صخرهای حبس شدهاند، عملیات امداد را آغاز کردهاند: «به ما گفتند کاربری معدن، کاربری شن و ماسه بوده و پیش از حادثه، با انفجار کنترل شده دیواره معدن را تخریب میکردند و وقتی سنگ از کوهها جدا میشد، به صورت آوار به پایین سقوط میکرد و بعد از ایمنسازی منطقه با ارزیابی مهندسان فنی، مجوز ورود بیل مکانیکی و کامیونها برای بارگیری لاشههای سنگ صادر میشده است. پیش از ظهر 27 خرداد و قبل از وقوع حادثه هم، دو دستگاه بیل مکانیکی و دو دستگاه کامیون در دو سرویس مجزا و در دو سکوی اول (در ارتفاع پایینتر) و دوم (در ارتفاع بالاتر) برای بارگیری کنار هم بودند که ریزش معدن باعث سقوط میلیونها تن سنگ بر سر این 4 دستگاه شده است. مسوولان سازمان نظام مهندسی به ما گفتند که بعضی لاشههای سقوط کرده بر سر این بیل مکانیکیها و کامیونها با توجه به ابعاد و جرم سنگ، حدود 2500 تن وزن دارد.» آقای «میم» به همراه دهها امدادگر و سگهای زندهیاب، از ساعات پیش از ظهر 27 خرداد مشغول جستوجو لابهلای آوار سنگ شدند تا علامت و نشانی از بیل مکانیکی و کامیونهای دفن شده زیر آوار پیدا کنند.
«از همان لحظه اول ورود به محل حادثه، باتوجه به حجم و چگالی سنگها و مقدار آواری که دیدیم و با توجه به تجربیات قبلی، اعلام کردیم که با احتمال 99درصد، هر چهار کارگر فوت کردهاند و بنا به معجزه، فقط یک درصد احتمال زنده بودنشان وجود دارد. این احتمال یک درصدی البته هم باعث امیدواری خانوادههای قربانیان میشد و هم به ما روحیه میداد که امدادرسانی را متوقف نکنیم و به جستوجو ادامه دهیم.»
حوالی ظهر، با آواربرداری و کنار زدن صدها تن سنگ، نشانهای از بقایای بیل مکانیکی و کامیون پیدا میشود.
«اول، بوم بیل مکانیکی زرد رنگ را زیر آوار دیدیم. سگهای تجسس لابهلای آوار میگشتند، چون این فرضیه را داشتیم که رانندهها به محض مشاهده ریزش معدن، در کابین را باز کرده و فرار کردهاند و بنابراین باید مطمئن میشدیم که نفرات حبس شده در بیل مکانیکی و کامیونها، داخل کابین ماندهاند. جستوجوی 3 قلاده سگ تجسس، ما را مطمئن کرد که نفرات داخل کابینها حبس شدهاند. وقتی آواربرداری را ادامه دادیم، بقایای کامیون هم پیدا شد و دیدیم که بیل مکانیکی و کامیونی که قبل از حادثه در سکوی اول ایستاده بودند، کنار هم بودهاند، اما با ریزش آوار، بدنهشان چنان درهم فشرده شده بود که هر دو دستگاه له شده بودند، چون دسترسی به کامیون، آسانتر بود، با دستگاههای برشکاری و باربرداری، بدنه کامیون را برش دادیم و با جکهای هیدرولیک فضای کابین را باز کردیم و جسد راننده کامیون را بیرون آوردیم؛ جسدی که بین سنگ و کابین کامیون مثل یک کتاب له شده بود و از شدت له شدگی، پوستش سفید شده بود، چون خونی در بدنش نمانده بود. بعد از بیرون آوردن اولین جسد، آواربرداری ادامه داشت تا بتوانیم به کابین بیل مکانیکی برسیم. حین آواربرداری، سنگ هم ریزش میکرد و محل آواربرداری وضعیت بسیار بدی داشت. هر جا با خطر سقوط سنگ مواجه میشدیم، نیروهای بخش صنعت و معدن برای ایمن سازی منطقه کار می کردند تا اینکه به کابین بیل مکانیکی رسیدیم و جسد له شده راننده را پیدا کردیم. وقتی کابین را برش دادیم، کل بدن جسد خارج شد اما پای چپش بین سنگ و جلوی داشبورد بیل مکانیکی گیر کرده بود. با دستگاه فک هیدرولیک، توانستیم قسمت جلویی کابین بیل مکانیکی را باز کنیم تا پای جسد را بیرون بیاوریم و جسد، سالم و بدون کمترین آسیب، از کابین خارج شد.»
در جلسه اضطراری غروب 27 خرداد با حضور امدادگران، مقرر میشود که عملیات جستوجو و آواربرداری در تاریکی هوا هم ادامه داشته باشد اما شدت جستوجو، کمتر باشد. دستگاههای آواربرداری، در روشنایی نورافکنهای ارسال شده توسط اداره برق منطقه، روی تخته سنگها بالا و پایین میرفت درحالی که امدادگران، شاهد اشک و ماتم خانوادههایی بودند که کف محوطه معدن نشسته بودند و در سوگ عزیزان زنده به گور شدهشان، خاک بر سر میریختند. با روشن شدن هوا و از ساعت 5 بامداد، عملیات امداد و نجات از سر گرفته شد درحالی که شرایط محل حادثه نشان میداد باید جاده ثانویهای برای دسترسی به آوار ایجاد شود. آقای «میم» میگوید از صبح دیروز، دستگاههای فلزیابی که تا عمق 15 متری را کاوش میکرد هم به کمک گروههای امداد و نجات آمد و امدادگران، در دومین روز جستوجو، آوار را زیر و رو میکردند برای پیدا کردن لکههای گازوییل یا طلق چراغ شکسته یا تکه آهنی از بیل مکانیکی یا کامیونی که زمان وقوع حادثه، در ارتفاع بالاتر مشغول کار بودهاند. «حین جستوجو، سگهای زندهیاب پارس کردند و با رد زنی سگها، به نقطهای از آوار مشکوک شدیم. دستگاه فلزیاب هم در همین نقطه فرکانس مشکوک دریافت کرد و با توجه به بوی گازوییلی که استشمام کردیم، احتمال دادیم دومین بیل مکانیکی و کامیون، در همین نقطه زیر آوار باشند. در همین نقطه با خطر ریزش ثانویه مواجه بودیم درحالی که دستگاه آواربرداری به سنگهای بسیار سنگین با وزن حدود 20 تن رسیده بود و باید تجهیزات قدرتمندتری به کار میگرفتیم.» پیش از ظهر روز دوم جستوجو، امدادگرانی که مشغول کنار زدن آوار بودند، صدای غرشی شنیدند و دیواره پشتی فروریخت و همزمان با ریزش تخته سنگها، کل منطقه پر شد از خاک. آقای «میم» میگوید به دنبال ریزش دوباره، در جلسه ستاد بحران با حضور امدادگران، مقرر شد که نیروهای صنعت و معدن، با مینگذاری و انفجار لایههای در حال ریزش، منطقه را برای ادامه عملیات جستوجو ایمن کنند و تا آن زمان، عملیات جستوجو متوقف شود. «اگر ریزش جدید در جبهه جلویی بود، حتما بیش از 30 کشته داشتیم.» حالا دو روز از حادثه گذشته. حتما با تصمیمات جدید ستاد بحران، دیگر اثری از جسد دو کارگر دفن شده زیر آوار سنگ هم به دست نخواهد آمد. امدادگران هلال احمر، بعد از ظهر دیروز به مقر برگشتند و به پاکسازی تجهیزاتشان مشغول شدند و در حالت آماده باشند تا به محض ایمنسازی منطقه، عملیات جستوجو را ازسر بگیرند. آقای «میم» میگوید: «دوستانی که امدادگر نیستند، میگویند شما بس که جنازه دیدهاید، سنگدل شدهاید. ما سنگدل نشدهایم. ما در تمام طول سال تحت نظریم و باید چند بار به روانکاو و روانپزشک و روانشناس مراجعه کنیم تا بار ضربات شدیدی که از چنین حوادثی به روحمان وارد میشود را سبک کنیم. وقتی جنازهای از سیلاب پیدا میکنی که دهانش از گل و لای پر شده و باید با دستت، گل و لای را از دهانش بیرون بکشی، یعنی سنگدل شدهای؟»