ترديد مقدس شرم نامقدس
عباس عبدي
اين روزها كوششي نميكنم تا به ديگري بگويم كه، به چه كسي رأي بدهد؛ چون مخاطبان من اغلب كساني هستند كه در سه انتخابات گذشته رأي ندادهاند و طبيعي است كه اين بار را هم براساس همان شيوه رفتار كنند. كوشش اصلي من معطوف به اين است كه بگويم چرا اين بار و برخلاف سه دوره گذشته، امكاني براي به فعليت بخشيدن اراده ما و مردم به وجود آمده است؟ اگر تصميم كسي به مشاركت منجر شد، در اين صورت براي تحقق اين اراده به طور طبيعي فرد ديگري در ميان نامزدهاي حاضر جز دكتر پزشكيان نخواهد بود. بنابراين اگر گمان ميكنيم كه پزشكيان در حد متعارف و معقول ميتواند اين نمايندگي را عهدهدار شود، پس ذرهاي در فعليت بخشيدن به اين اراده ترديد نكنيم. بديهي است كه خودم معتقدم آقاي پزشكيان اين شرايط را دارد، ولي اگر كسي معتقد است كه اصولا شرايط براي بروز اين اراده فراهم نيست، او را در رأي ندادن و عدم مشاركت سرزنش نميكنم، ولي توقع دارم كه به عنوان يك شهروند از او بپرسم كه چه فردي يا الگويي ميتواند اين شرط تو را تأمين كند؟ و آيا هيچ چشماندازي داري كه در اين ساختار به آن مرحله برسي؟ و اگر نه، ديگر بحثي نميماند، چون فرض من بر اين است كه اگر افقي گشوده شد - كه تفاوت معناداري با وضع موجود داشت - حتما آن را به عنوان يك فرصت شناخته و از دست ندهيم. پيشتر هم گفتهام هيچ نوع تضميني ندارم آنچه ميگويم يا تحليل ميكنم درست و قطعي باشد. معروف است كه هر كس در پزشكي و سياست وعدههاي قطعي دهد، شارلاتان است. اين را در حوزه سياست مكرر تجربه كردهايد، چه وعدههاي فريبنده ای دادند و هيچ كدام عملي نشد؛ سهل است كه عقبگرد هم بود. خوشبختانه كمتر كسي در پزشكي - به جز بخش جراحي زيبايي يا طرفداران طب سنتي - وعدههاي فريبنده ميدهند، بنابراين هيچ وعدهاي سياسي وجود ندارد. طي اين 10 روز متوجه شدهام كه بخش مهمي از كساني كه در سه انتخابات گذشته رأي ندادند، اكنون دچار ترديد شدهاند. اين ترديد مقدس است؛ اگر قرار باشد كه در لحظه و اندك زمان تغيير عقيده بدهيم، امري مذموم است و هيچ ارزشي ندارد. افرادي كه ثبات عقيدتي ندارند، فاقد ارزش سياسي هستند. بنابراين عبور از رفتار و كنش تحريمي به راي دادن در لحظه رخ نميدهد، شايد اگر زمان بيشتري داشتيم و گفتوگوي كافي ميكرديم، اين تحول و تغيير به نحو مناسبي شكل ميگرفت. بنابراين اگر لحظه ترديد را از همان آغاز اعلام ليست نهايي انتخابات بدانيم، براي رفع ترديد و رسيدن به تصميم و راي دادن حدود ۲۰ روز وقت است. اگر چه كم است ولي تا حدي كافي است. به نظرم كساني كه در ترديد هستند، ميتوانند در اين فاصله زماني كه نصف آن گذشته است، به تصميم برسند و اگر تصميم را براساس عقل و درايت سياسي و نه لزوما كينه و نفرت بگيرند، هر تصميمي گرفتند بايد به آن احترام گذاشت. اين شرطي كه در مورد كينه و نفرت نوشتم را توضيح ميدهم. همه ميدانيم كه حوادثي كه در سالهاي اخير به ويژه پس از ۱۳۹۶ تا كنون رخ داده، بسياري را رنجانده است، هنگامي كه اين رنجها متراكم شده و بيشتر ميشود و پاسخ مناسبي هم از طرف ساختار دريافت نميكند، كمكم تبديل به كينه و نفرت ميشود. اينها پديدههاي طبيعي و عادي در وجود همه ماست. اين كينه و نفرت به نوبه خود افكار و ارزيابيهاي جديدي را سازمان ميدهد و كمكم در همه ما رسوب ميكند و عملكردهاي بعدي ما را تحتتاثير خود قرار ميدهد. به نظرم اين فرآيندها طبيعي و مورد انتظار است. ولي اگر قرار باشد كه امر سياست را نيز تابع اين فرآيندها كنيم، راه به جايي نخواهيم برد، چون پس از مدتي خودمان نيز اسير اين حب و بغضها و كينه و نفرتها ميشويم.
اگر چه سياست نيز آكنده از دوستي و دشمني، عشق و نفرت است، ولي به هر حال جايي را هم بايد براي غلبه بر آنها گذاشت. من نيز با همه اين كينهها و نفرتها همدلي و همراهي ميكنم حتي اگر فراتر از انتظار هم باشد، آن را ميفهمم؛ ولي به گمانم، هميشه بايد راهي را باز بگذاريم تا بر آنها غلبه كنيم و شرمي از اين عبور نداشته باشيم. اين شرم برخلاف آن ترديد، مقدس نيست. ترديد رمز ماندگاري و رسيدن به تصميم صحيح است، ولي اسير كينه و نفرت شدن نتيجه معكوس دارد و در بند آن ماندن مقدس نيست. به گمانم بخش مهمي از مرددين بر اثر شرم ناشي از تصميم قبلي و حوادث قبلي حاضر به مشاركت نيستند، در واقع يك سد اخلاقي و شرم عبور از نفرت نسبت به گذشته مانع از رسيدن به يقين است؛ در حالي كه محاسبات سياسي و عقلانيت چنين ترديدي را نميپذيرد.