هر راي مردم مقابله با تندروي است
اسماعيل گرامي مقدم
بايد توجه داشت، دامنه وسيعي از مشكلات امروز كشورمان، ناشي از عملكرد نامناسب جناح تندروي اصولگرايي است كه عملا از سال 96 به بعد ساختار يكدست حاكميت را شكل داده است. اين طيف خالصساز، نه تنها باعث بروز مشكلات بسياري براي كشور شده، بلكه شكاف عميقي ميان مردم و سيستم حكمراني ايجاد كرده است.كافي است نگاهي به عدم تحقق وعدههاي دهان پُركني بیندازیم كه توسط اين جريان تندرو از مجلس يازدهم، دولت سيزدهم و مجلس دوازدهم مطرح شده و روي زمين مانده است. از وعده ساخت 1ميليون مسكن در هر سال و 4ميليون مسكن طي 4سال، اشتغالزايي 1.5ميليون نفري، مهار تورم به نصف، بهبود مناسبات ارتباطي با جهان، ايجاد شغل با 1ميليون تومان و...تا وعده بهبود شاخصهاي اقتصادي، افزايش قدرت خريد مردم، مهار نوسانات ارزي و...كه هرگز نشانهاي از تحقق آنها مشاهده نشد. اما محقق نشدن وعدهها تنها يك روي سكه عملكرد نامناسب طيف راديكال اصولگرا، طي سالهاي اخير بوده است. در دوران زمامداري اين افراد و جريانات، ركورد فساد در كشورمان شكسته شد و اعداد و ارقام باورنكردني از اختلاس، رانت، ويژه خواري و...ثبت شد. نمونه بارز اين مفاسد در ماجراي فساد 3.7ميليارد دلاري چاي دبش به منصه ظهور رسيد كه جامعه ايراني را در بهت و حيرتي عميق فرو برد. پس از انتشار اين فساد، مردم از خود ميپرسيدند، چگونه است در دولتي كه براي تامين ارز شير خشك، دارو و اقلام اساسي، مشكل كمبود ارز وجود دارد ناگهان 3.7ميليارد دلار براي واردات چاي تنها به يك شركت خاص ارز تخصيص داده ميشود؟ جدا از مفاسد و وعدههاي برزمين مانده، اكثر مديران كشور تنها از فارغالتحصيلان يك دانشگاه انتخاب شدهاند، رويكردي كه دقيقا در نقطه مخالف شايستهسالاري و تخصص گرايي است. مجموعه اين گزارهها باعث شدند تا مردم نسبت به وضع موجود منتقد شده و خواستار تغيير ريل قطار مديريت كشور شوند. زماني كه نامزدهاي جناح راست و حاميانشان متوجه اقبال مردم به مسعود پزشكيان به عنوان نماد تغيير مديريت موجود شدند، در قالب رويكردهاي تخريبي تلاش كردند از مردم و پزشكيان انتقام بگيرند. در واقع سركوب اكثريت توسط اقليت در دستور كار قرار گرفت. به نظرم هر اندازه كه به موعد نهايي رايگيري نزديكتر شويم و با افزايش اقبال عمومي به پزشكيان، حملات تخريبي عليه ايشان افزايش خواهد يافت. البته تاريخ ثابت كرده كه اين رويكردهاي سلبي نه در حوزه مديريت و نه در بحثهاي انتخاباتي نتيجه بخش نبوده و منجر به نتايج عكس شده است. نسلهاي ايراني به ياد دارند كه در روزهاي منتهي به انتخابات دوم خرداد 76 دامنه وسيعي از رخدادهاي تخريبي عليه سيد محمد خاتمي به كار گرفته شد كه نماد برجسته آن كارناوال عصر عاشورا بود. مردم اما بدون توجه به تهمتها، تخريبها و حاشيهسازيها، با راي 20ميليوني به خاتمي، پاسخ محكمي به تندروها دادند. مردم بايد بدانند اگر مشاركت را افزايش ندهند و با صندوقهاي راي قهر كنند، خواه ناخواه سرنوشت كشور و فرزندان خود را در دستان جريان تندرويي قرار ميدهند كه عملكرد آنها طي 3سال اخير با تصويب طرحهايي جون طرح صيانت، گشت ارشاد، جواني جمعيت و نزول شاخصهاي اقتصادي مشكلات بسياري براي كشور ايجاد كرده است. تنها راه مقابله و عقب زدن تندروها حضور مردم در پاي صندوقهاي راي و افزايش دامنههاي مشاركت در انتخابات است. در غير اين صورت عدم حضور مردم در آوردگاه انتخابات، مديريت كشور را در اختيار افراد و جرياناتي قرار ميدهد كه اساسا اعتقادي به جمهوريت، حاكميت قانون، شايسته سالاري، تنشزدايي و...ندارند.