کوتاه درباره کتاب آینههای کج و معوج
تصویر سوژه ایرانی
محسن آزموده
درباره رابطه سینما با واقعیت اجتماعی دستکم ميتوان دو دیدگاه را به عنوان دو سر طیف از هم متمایز کرد و نظریههای پیچیدهتر را در میان آنها قرار داد. آن دیدگاه اما چیست؟ یکی اینکه سینما را آینهای واقعنما و طابقالنعل به النعل از واقعیت اجتماعی درنظر بگیریم. دیدگاه دوم اینکه بگوییم آنچه سینما از واقعیت اجتماعی نشان میدهد، اصلا واقعنما نیست و بسیار تحریف شده است. البته این دو دیدگاه در یک نکته شریکند و آن اینکه به هر حال فیلم متاثر از واقعیت اجتماعی است و تفاوت در نحوه بازنمایی آن است. عنوان کتاب فرزین وحدت، پژوهشگر علوم اجتماعی و استاد سابق دانشگاه یعنی «آینههای کج و معوج» در نگاه نخست دیدگاه دوم را به ذهن متبادر میکند. این کتاب که به تازگی نشر کرگدن با ترجمه عسگر قهرمانپور منتشر کرده، به رابطه سینمای ایران با تغییرات اجتماعی در ایران میپردازد، یعنی گویی آثار سینمای ایران از دهه 1370 به این سو، تصویری دستکاری شده و غیرواقعی از جامعه ایران و تحولات آن به نمایش میگذارند، اما وقتی با متن کتاب مواجه میشویم، چیز دیگری میبینیم. کتاب در راستای طرح یا پروژه پیشین این جامعهشناس ایرانی نگاشته شده که پیشتر از او کتابهای «رویارویی فکری ایران با مدرنیت» (با ترجمه مهدی حقیقتخواه) و «اخلاق اسلامی و شبح مدرنیته» (با ترجمه عسگر قهرمانپور) را خوانده بودیم. وحدت در این پروژه زمینههای ظهور و بروز سوژه ایرانی را بررسی میکند، انسان مدرنی که عاملیت و فاعلیت دارد. او طرح خود را درباره «مدرنیته، ایران و اسلام» میخواند و مینویسد: «در کارهای پیشین، سعی کردهام نشان بدهم دنیای مدرن از چه عناصری تشکیل شده و تنشهای درونی آن از چه جنسی است و ایران و اسلام چه سنخیتی با تجدد و مواهب و مصايب آن داشتهاند.» وحدت در دو کتاب پیشین، سراغ روشنفکران و اندیشمندان رفته بود اما در کتاب حاضر کوشیده، زایش سوژه ایرانی را از خلال آثار سینمایی نشان بدهد. او با حمید نفیسی، پژوهشگر نامآشنای سینمای ایران همنظر است که سینما مدرنیته را در ایران ارتقا داده، این رسانه همچون استعارهای برای مدرنیته و تجسم آن عمل کرده است. از دید وحدت «پایه و اساس مدرنیته رشد و توسعه سوژههای مستقل، خودمحور، خود تعریفکننده و خودآگاه است که در طبیعت و جهان تاثیر میگذارند.» وحدت با دیدگاه آدرنو و هورکهایمر که صنعت فیلم را نفی سوژگی میخوانند، مخالف است و بیشتر نظری بنیامینی نسبت به سینما دارد که برای آن نقشی رهاییبخش قائل است. بر این اساس معتقد است: «ترکیبی از تاثیرات استحمارکننده و رهاییبخش سینما را میتوان در سینمای ایران در دوران اخیر مشاهده کرد.» او ضمن نام بردن از فیلمسازان هنری همچون عباس کیارستمی و محسن مخملباف، تاکید میکند که حتی فیلمهای تجاری و عامهپسند نیز این ویژگیهای رهاییبخش را نشان دادهاند. نویسنده در کتاب «آینههای کج و معوج» برای نشان دادن ظهور و بروز سوژه ایرانی، 6 حوزه را از یکدیگر جدا کرده و کوشیده در هر فصل از کتاب، سراغ فیلمهایی با موضوع آن حوزه برود. او در فصل اول کتاب، به تغییر نگرش ایرانیان نسبت به مقولات دین و دینداری پرداخته و تلاش کرده این موضوع را از خلال بررسی آثاری چون «مارمولک» (کمال تبریزی، 1382)، «رنگ خدا» (مجید مجیدی، 1377)، «من و زیبا» (فریدون حسنپور، 1389) و «زیر نور ماه» (رضا میرکریمی، 1379) نشان بدهد. فصل دوم کتاب به موضوع روابط جنسیتی در سینمای معاصر ایران میپردازد و نویسنده فیلمهای «بادکنک سفید» (جعفر پناهی، 1373)، «من ترانه پانزده سال دارم» (رسول صدرعاملی، 1380)، «آتشبس» (تهمینه میلانی، 1380)، «آتشکار» (محسن امیریوسفی، 1387)، «کافه ترانزیت» (کامبوزیا پرتوی، 1382) و «آینههای روبهرو» (نگار آذربایجانی، 1388) بررسی میکند و نشان میدهد که برداشتهای سنتی از روابط جنسیتی در ایران دچار تحولات مهم و برگشتناپذیری شده است. فرهنگ جوانان موضوع فصل سوم کتاب است و وحدت برای نشان دادن تحولات جامعه ایران در این زمینه فیلمهای «بوتیک» (حمید نعمتالله، 1381) و «گشت ارشاد» (سعید سهیلی، 1390) را بررسی میکند. روابط بین طبقات اجتماعی موضوع فصل چهارم است که در آن آثاری چون «طلای سرخ» (جعفر پناهی، 1381)، «نان، عشق و موتور 1000» (ابوالحسن داودی، 1380) و «دایره زنگی» (پریسا بختآور، 1386) بررسی میشوند. تحولات سیاسی ایران در فصل پنجم از خلال بررسی آثاری چون «آژانس شیشهای» (ابراهیم حاتمیکیا، 1376)، «یک فراری از بگبو» (هاتف علیمردانی، 1390) و «چارچنگولی» (سعید سهیلی 1387) مورد بررسی قرار میگیرند و بالاخره از رابطه ایران و ایرانیان با دیگری (اعم از غرب یا شرق یا انسان غیرایرانی) در فصل ششم و با بررسی این فیلمها بحث میشود: «کتاب قانون» (مازیار میری، 1388)، «فرش باد» (کمال تبریزی 1381)، «سوغات فرنگ» (کامران قدکچیان، 1385)، «رد کارپت» (رضا عطاران، 1393) و «ازدواج به سبک ایرانی» (حسن فتحی، 1384). آینههای کج و معوج کوشیده تصویری از سوژه ایرانی را، با همه نقاط قوت و ضعفش، از منظر سینماگران ایرانی به تصویر بکشد. فرزین وحدت در کتابش صرفا بر فیلمها یا سینماگران خاصی تاکید نکرده و کوشیده طیفها و سلیقههای متفاوتی را انتخاب کند. راه او برای نشان دادن نحوه شکلگیری و تحقق مدرنیته ایرانی جذاب و خواندنی است و در مقایسه با آثاری که میکوشند شکلگیری مدرنیته ایرانی را صرفا به میانجی آثار انتزاعی روشنفکران و اندیشمندان یا با بررسیهای خشک اقتصاد سیاسی نشان دهند، روانتر است. اگرچه در نظر داشتن این دو منظر و بلکه منظرهای دیگر بر غنا و ژرفای ارائه تصویری دقیقتر و جزيیتر خواهد افزود.