سيما پروانهگهر
انتخاباتهاي رياستجمهوري علاوه بر منتخب و مغلوب، علاوه بر پيروز و محذوف همواره داستانهاي ديگري را نيز در دل خود دارد. داستانهايي كه ميتوانند به اندازه منتخب يك انتخابات تاريخساز باشند. داستانهايي حاشيهاي كه در پس پشت رقابتهاي انتخاباتي مخفي ميشوند اما اثرگذار هستند و بيشترين نقش را در طي زمان در درون اردوگاههاي سياسي ميگذارند.
انتخابات زودهنگام 1403 تا اينجاي كار خصلت «دو مرحلهاي» را به خود اختصاص داده است. فارغ از اينكه پيروز انتخابات در مرحله بعد بين مسعود پزشكيان و سعيد جليلي چه كسي باشد، اين انتخابات رخداد سياسي ديگري نيز در دل خود ثبت كرد. داستان يك اختلاف كه اگرچه ريشهدار بود اما تا به امروز، به اندازه امروز، علني نشده بود. داستان دو چهره انقلابي كه از دنده اصولگرايي برخاستهاند اما حالا ميزان اختلاف نظرها و تفاوت گفتمانهايشان به حدي رسيده كه بهرغم تلاشهاي زيادي جريان راست، در سطوح مختلف و با پادرمياني افراد و نهادهاي مختلف، به نفع ديگري كنار نكشيدند. اين داستان دو چهره انقلابي است. داستان اختلافات و تفاوتهايشان، داستان سعيد جليلي و محمدباقر قاليباف كه قرار نبود رقيب باشند اما در تيرماه 1403 رخداد مهم تاريخي را در حاشيه انتخابات رياستجمهوري چهاردهم ثبت كردند.
چرا محمدباقر قاليباف و سعيد جليلي به وحدت نرسيدند؟ ريشه اختلافات فكري و گفتماني دو كانديداي اصلي اصولگرايي چه مواردي بوده و هست؟ريشه اين اختلافات به چه زماني ميرسد؟ براي پاسخ به اين سوالات بايد به انتخابات رياستجمهوري سال 1392 بازگرديم. وقتي محمدباقر قاليباف بعد از يك توقف كانديداتوري در سال 1388، همانند سال 1384 كانديدا شد و سعيد جليلي نيز با رداي كانديداي اصلح به اين كارزار پيوست.
دلخوريهاي قاليباف به عمر يك دهه
صبح روز شنبه ۲۵ خرداد ۹۲ وقتي اعلام شد كه حسن روحاني، پيروز انتخابات رياستجمهوري است همه چشمها به سمت سعيد جليلي چرخيد. اصولگرايان كه رسيدن به پاستور را در يكقدمي خود ميديدند، مدعي بودند كه اگر سعيد جليلي انصراف نداده بود، بهانهاي براي عدم كنارهگيري دو عضو ديگرائتلاف - محسن رضايي و علي اكبر ولايتي- باقي نميماند و سبد راي اصولگرايي چند پاره نميشد. در آسيبشناسي كه اصولگرايان در سالهاي بعد از اين شكست داشتند جليلي متهم رديف اول بود كه با عدم كنارهگيري به نفع قاليباف - كه گفته ميشد در نظرسنجيها بالاترين ميزان راي در بين كانديداهاي اصولگرا را دارد - حسن روحاني نميتوانست يك دوقطبي بين خود و كانديداي جبهه مقابل ايجاد کند و بازي انتخابات را به نفع خود به پايان ببرد، چنانچه احمد توكلي كه در آن زمان از حاميان جدي قاليباف بود «نامزدي سعيد جليلي» را يك اشتباه تاريخي خواند. سعيد جليلي و حامي اصلياش يعني محمدتقي مصباحيزدي اما خود را جريان ديگري ميدانستند و نميخواستند با اصولگرايان بر سر يك سفره باشند. همين حمايت جبهه پايداري و مصباحيزدي از جليلي هم بود كه باعث شد بهرغم تلاشهاي زياد مهدوي كني، او كوچكترين نرمشي در قبال ائتلاف اصولگرايان از خود نشان ندهد.
سال 1396 هم حضور ابراهيم رييسي بود كه هر دو را از فكر حضور در عرصه رقابت منصرف كرد و قاليباف را ناگزير به انصراف رسمي كرد. با اين وجود حلقه نزديكان او همواره از رفتار جليلي در سال 1392 گلايه داشتند. حسين قربانزاده، سردبير همشهري و مشاور قاليباف هم در گفتوگويي در خرداد ۱۳۹۶، درباره پشت پرده انصراف قاليباف از انتخابات و اختلافات قاليباف و جمنا گفت: «مگر ٨٤ و ٩٢ غير از اين بود؟ چه كسي سال ٨٤ از قاليباف حمايت كرد؟ شوراي هماهنگي نيروهاي انقلاب سال ٨٤ از آقاي لاريجاني حمايت كردند. سال ٩٢ هم همينطور. كدام طيفها در اين اجماع پشتسر قاليباف بودند؟ جامعه مدرسين؟ جامعه روحانيت؟ جبهه پايداري؟ البته من معتقدم جريان اصولگرايي به معناي جريان معتقد به آرمانهاي انقلاب و رهبري و دلسوز كشور و مردم مشكلي با قاليباف ندارد. من در سفرهاي متعدد با ايشان بودم و همه جا بدنه جريان اصولگرايي بهشدت از ايشان حمايت ميكردند. ممكن است يك ملاحظاتي باشد درباره برخي افراد كه به خودشان بستگي دارد. بههميندليل معتقدم اگر آقاي رييسي به جاي آقاي قاليباف كنار ميرفتند، نهتنها فاصله اين نبود؛ بلكه انتخابات به دور دوم هم ميرفت. همه نظرسنجيهاي معتبر با يك منطق دودوتا چهارتا، چنين حالتي را پيشنهاد ميدادند.»
شمايل ديگري از اين درگيري در انتخابات مجلس يازدهم رخ نمود. وقتي جبهه پايداري كه در آن زمان نزديكي زيادي با سعيد جليلي داشت تلويحا به گوش شوراي ائتلاف رساند كه راضي به سرليستي قاليباف نيست، قاليباف تصميم گرفت تا تكليف خود را اين بار صريح با پايداريها و جليلي روشن كند. در آخرين روزهاي تيرماه سال ۹۶، دست به قلم شد و با نوشتن نامهاي خطاب به جوانان نشان داد كه ديگر اميدي به اصولگرايان ندارد و از همان روزها، از مانيفست «نواصولگرايي» رونمايي كرد.
بر اساس آنچه در اين مانيفست آمده؛ «نواصولگرايي «ايجاد «بنا»يي نو و جديد بر «مبناي» اصولگرايي كه همان مباني مكتب امام (ره) است» تعريف شده كه در آن «تغيير اساسي» در گفتمان، رويكرد، ساختار و عملكرد، ويژگي اصلي اين بنا محسوب ميشود و سه شاخص اصلي آن «مردم باوري»، «اسلام ناب» و «نوگرايي» است».
در نهايت پايداريها به ليست مشترك با قاليبافيها رضايت دادند و همه با هم به مجلس يازدهم رفتند اما خانه ملت در اين دوره زير سايه اختلافات دو طرف قرار داشت.
زد و خورد غيرعلني در مجلس يازدهم
از ابتداي آغاز به كار مجلس يازدهم درگيريهاي بين نيروها و جريان پايداري- جليلي در مجلس يازدهم رخ نمود. بخش عمدهاي از اين درگيريها در جريان بررسي طرح صيانت از حقوق كاربران در فضاي مجازي و طرح حجاب مشهود بود. طرح صيانت به شدت مورد حمايت جريان پايداري و نيروهاي فكري نزديك به سعيد جليلي در مجلس بود. كما اينكه جليلي در جريان مناظرات اخير رياستجمهوري نيز در مقابل مساله فيلترينگ دو پهلو صحبت كرد و از اساس از بيان نظر صريح و مستقيم در رد آن خودداري كرد. حتي عليرضا زاكاني در اين مناظره تاكيد كرد كه نبايد طرح صيانت را با فيلترينگ مخلوط كرد، چرا كه فضاي مجازي به طرح صيانت نياز دارد. جليلي تنها كسي بود كه در اين مناظره نظري در مورد محدوديت و فيلترينگ ارائه نكرد. او به جز دفاع از سكوهاي داخلي و توسعه آنها نظر ديگري در اين زمينه ارائه نداد. علي خضريان از نيروهاي نزديك به سعيد جليلي كه اين روزها نيز در ستاد او فعاليت پررنگي داشت تلويحا از نقش و كوتاهي قاليبافيها در بررسي و تصويب نهايي طرح صيانت در مجلس انتقاد كرده بود.
خضريان - كه مشاور سعيد جليلي نامزد انتخابات رياستجمهوري است - بارها براي تصويب طرح محدودسازي اينترنت كه به عنوان طرح صيانت شناخته ميشود، تلاش كرده. مثلا در اردوي جهاد اكبر اتحاديه انجمنهاي اسلامي دانشجويان مستقل از دانشجويان خواست از تصويب طرح صيانت حمايت كنند و خطاب به آنها گفت: دانشجويان نبايد نسبت به تصويب طرح صيانت از فضاي مجازي پا پس بكشند و نزديك به جريانهاي ليبرال و سرمايهداري شوند.او همچنين در پاسخ به ايرادهاي مركز پژوهشهاي مجلس نسبت به اين طرح در نامهاي به رياست اين مركز، ايرادها به طرح صيانت را اقدامي وراي اختيارات قانوني و بدون پشتوانه علمي اين مركز دانسته است.
نيروهاي نزديك به جليلي و پايداريها اين دلخوري را از قاليباف داشته و دارند كه او به قدر كافي براي تصويب طرح صيانت و حجاب ايستادگي نكرده است. بهرغم اختلافاتي كه بين حلقه جليلي و پايداريها در مسائل مختلف بعد از فوت آيتالله مصباح وجود دارد اما در موضوع حجاب صداي يكساني از جليليون و پايداريها شنيده ميشد. اوج تنش و درگيري قاليباف و جليلي در ماجراي لايحه حجاب در نامه مجتبي توانگر به جوانان جبهه پايداري مشهود شد. در آن زمان هنوز تكليف لايحه حجاب روشن نشده بود و نمايندگان نزديك به جبهه پايداري هر روز در گفتوگو با رسانهها براي معرفي كردن قاليباف به عنوان عامل اصلي به نتيجه نرسيدن تدوين قانون جديد براي حوزه حجاب، گوي سبقت از هم ميربودند. همزمان با نامه مجتبي توانگر، احمد حسين فلاحي، نماينده نزديك به پايداري در مجلس دوباره مدعي شد كه قاليباف جلوي طرح حجاب مجلس را گرفته و در عمل آن را متوقف كرده است تا لايحه اين موضوع از خارج از مجلس به پارلمان بيايد.
توانگر در اين نامه به صراحت يكي از محورهاي اختلاف نظر را «شيوه عمل در قبال موضوع بدحجابي و بيحجابي» خواند. اين نماينده نزديك به قاليباف در نامه به جوانان جبهه پايداري يادآوري كرده كه شيوه عمل بايد به نوعي بازدارنده باشد اما «بهانهاي مثل ماجراي مرحومه خانم مهسا اميني به دشمن ندهد.» قيد عبارت «بازي راي حرام در حزب آقاي صادق محصولي» در نامه توانگر به خوبي عمق اختلافات را نشان ميداد.
دولت سيزدهم؛ درگيري نيروهاي جليلي
در بدنه دولت با قاليبافيها در مجلس
به جز چهرههاي نزديك به سعيد جليلي كه در سطوح مديركل در وزارتخانههاي اقتصادي دولت رييسي حضور پررنگ داشتند، راهبردهاي اقتصادي سعيد جليلي به وفور در برنامههاي اقتصادي دولت به خصوص دستور كارهاي سيداحسان خاندوزي [وزير اقتصاد و دارايي] و حجت عبدالملكي وزير سابق كار ديده ميشد. براي درك بهتر درگيريهاي قاليباف و جليلي در سالهاي اخير فراموش نكنيم كه عبدالملكي با پيگيري مستمر نمايندگان مجلس يازدهم كه عموما از طيف نزديك به قاليباف بودند از وزارتخانه كار بركنار شد و اين روزها در ستاد جليلي حضور پررنگي دارد. كار سيد احسان خاندوزي نيز با مجلس به درجات بالايي از تنش رسيد و قاليباف حتي از تريبون نيز براي وزير اقتصاد خط و نشان كشيد.
درگيري قاليبافيها در مجلس يازدهم - اعم از نمايندگان نزديك به قاليباف تا حلقه مشاوران و نزديكان سياسي او - با بدنه دولت رييسي به خوبي گوياي ميزان ريشهدار شدن اختلافات قاليباف و جليلي در سالهاي اخير دارد.
«پيمان شانگهاي» يكي از نخستين محورهاي علني شدن دعواي رسانهاي پايداريها و تيم قاليباف بود؛ از منظر «رجانيوز» اين اقدام، حركتي خارقالعاده و دستاوردي بزرگ محسوب ميشد كه آن را هم بايد براي دولت ابراهيم رييسي فاكتور كرد. از همين رو، اين وبسايت به دليل آنچه «برخورد عادي» روزنامه صبحنو خوانده، به اين نشريه حملهاي تند كرد.
اما اين جملات با واكنش تندتري از سوي «صبحنو» مواجه شد؛ اين روزنامه در شماره ۱۷ تير ماه خود، در مطلبي ابتدا از عملكرد رسانهاي خود دفاع كرد و با «راديكال» توصيف كردن جبهه پايداري، نوشت: «جهان موازي راديكالهاي پايداري، چگونه است و چرا ايشان به فانتزيگرايي و خيالبافي علاقه دارند؟» اين روزنامه در بخش ديگري از مطلب خود، «حمله اخير عليه صبح نو» را در قالب «شكاف درون جريان اصولگرايي و نابگرايي راديكال» دانسته است. نابگرايي احتمالا بايد هممعني با همان «خالصسازي» علي لاريجاني باشد؛ واژهاي كه لاريجاني در بيانيهاي از آن استفاده كرد و به مذاق محافظهكاران خوش نيامد.
همان زمان كه صبح نو روزنامه نزديك به رييس مجلس نوشت كه «در جهانبيني «رجانيوزها» هر كسي كه در محدوده گروه آنها تعريف نشود، انواع انگها را ميخورد و هر كسي كه در دايره آنها تعريف شود، انقلابيترين نيرو و فرد تلقي ميشود. با چنين جهانبيني صلب و بستهاي، بسياري از نيروها از قطار انقلاب پياده شده و تنها كساني كه رجانيوزي فكر و عمل كنند، انقلابي پنداشته ميشوند.» صبحنو در ادامه رجانيوز را داراي نگاهي «تنگنظرانه» دانست كه «همواره سعي داشته شكاف و تفرقه را به درون جبهه انقلاب بكشاند.»
«صبح نو» در ادامه به طعنههاي دو سال پيش «رجانيوز» به مرحوم آيتالله صافي گلپايگاني و متهم كردن او به بيبصيرتي و «تقليد سياسي از نيروهاي سكولار» اشاره كرده است. اين روزنامه، جملات خطاب شده به مرحوم صافي گلپايگاني را «خجالتآور» خوانده و آورده كه «حمله به مرجعيت، جزو صفات انقلابيگري است يا مخصوص سوپرانقلابيهاست؟»
ارديبهشت سال جاري اختلاف بين دولت و مجلس به رسانههاي اين دو قوه نيز كشيده شد. بعد از حملات اخير رسانههاي دولت به گزارش مركز پژوهشهاي مجلس، حال سايت خانه ملت نيز وارد فاز پاسخگويي شده است. دو طرف يكديگر را متهم به سياسيكاري كردند.
اختلاف در سكوت چهرهها؛ دعواي علني حاميان و ماجراي سيمونيگيت
هواداران جليلي و قاليباف در اين سالها به صراحت عليه هم شمشير كشيدهاند. موارد و پروندههاي مختلفي نيز طرح شد كه حاميان قاليباف آن را كار نزديكان جليلي ميدانند. به طور مثال ماجراي سيسموني گيت حتي از جانب مهدي طائب، چهره شاخص جريان اصولگرايي توطئهاي از جانب بخشي از بدنه دولت رييسي عليه قاليباف طرح شده است.
عبدالرضا داوري، چهره نزديك به احمدينژاد در توييتر خود اخيرا خطاب به حاميان جليلي گفته: «20 سال تمام قاليباف را تخريب كردند. پروژهبگيران را زير بال و پر گرفتند، حتي به همسر و فرزندان قاليباف رحم نكردند. از دروغ سيسموني و فساد ياس و... لجن ساختند و صورت قاليباف پرتاب كردند حالا كه راي ميخواهند، ميگويند گذشته را فراموش كنيم و متحد شويم. زهي خيال باطل.»
در مقابل نقدهاي جليليون به قاليباف، قاليبافيها ميگويند جليلي فاقد هرگونه سابقه اجرايي و توان و تجربه مديريتي است و از اين جهت نميتوان به كارآمدي او اعتماد كرد.
با اين وجود از آراي انتخابات 1403 در دور نخست اين طور به نظر ميرسد كه بدنه راي حزباللهي يا ارزشي ترجيح ميدهند فردي بيسابقه رييس دولت انقلابي چهاردهم باشد تا فردي با سوابقي كه آنها «پرحرف و حديث» ميخواندند. علاوه بر اين از نگاه برخي از جريانهاي اصولگرا قاليباف به قدر كافي «انقلابي» نيست. آنها شاهد اين ادعا را عدم مخالفت و قاطعيت قاليباف براي عدم مذاكره با غرب، رويه او در جريان بررسي لايحه حجاب در مجلس و بررسي طرح صيانت ميدانند. از اين نظر براي اتوپياي مدنظر آنها، قاليباف نميتواند رييس دولت باشد.
گفتمان جليلي و قاليباف؛ تضاد يا تفاهم؟
تفاوت گفتمان اين دو نيز در جاي خود قابل توجه است. البته نبايد از ياد برد كه يكي از نقاط ضعف مطرح شده از جانب منتقدان قاليباف اين است كه او از اساس فاقد گفتمان است و تنها به ابداع برخي واژهها همچون «نواصولگرايي» يا «حكمرانينو» اكتفا كرده است و در ميدان گفتمان انقلابي حرفي براي طرح كردن در مقابل سعيد جليلي ندارد.
در حالت كلي به نظر ميرسد هر دو به دنبال مفاهيم اصولگرايي و انقلابي هستند اما تفاوتهاي جدي در زمينه سياست خارجي و ديدگاههاي حكرماني بين قاليباف و جليلي وجود دارد. اين تفاوت گفتمان در ماجراي حجاب و اينترنت و حتي شيوههاي مديريت اقتصادي به وضوح ديده شد
تجربه زيسته متفاوت قاليباف و جليلي
واقعيت اين است كه در بررسي اختلافات سليقهاي و سياسي قاليباف و جليلي در يك دهه گذشته نبايد از تفاوتهاي ماهيت سياسي و تجربه زيسته اين دو چهره غافل شد. شايد تنها تشابه زندگي سياسي قاليباف و جليلي حضور هر دو در دوران جنگ باشد.
سعيد جليلي همانند قاليباف كم سن و سال بود كه راهي جبهه شد، هنوز در دبيرستان درس ميخواند. دي ماه ۱۳۶۵، وقتي ۲۱ سال داشت، در عمليات كربلاي پنج از ناحيه پاي راست مجروح شد. اگر چه كمتر درباره اين مساله صحبت كرده و يا حتي اشارهاي به آن ميكند.
قاليباف نيز 20 ساله بود كه رداي فرماندهي در جنگ بر تن كرد. او در طول جنگ سمتهايي چون فرماندهي لشكر نصر خراسان و ۲۵ كربلا را برعهده داشت و پس از پايان جنگ به عنوان جانشين نيروي مقاومت بسيج منصوب شد.
سرنوشت اين دو اما با پايان جنگ مسير متفاوتي رفته است؛ درست مثل رشتههاي تحصيليشان؛ جليلي با دكتراي علوم سياسي بيشتر روحيه توليد مفاهيم ايدئولوژيك داشت. قاليباف اما ميخواست ستاره صحنه مديريت اجرايي باشد. همين روحيه و تلاش بود كه او را در دهه ابتدايي بعد از پايان جنگ به قرارگاه خاتمالانبيا برد و از آنجا نيز رهسپار نيروي انتظامي شد.
در حقيقت قاليباف شخصيت سياسي خود را با حضور در مناصب مختلف از فرماندهي سپاه و فرماندهي نيروي انتظامي و شهرداري تهران معماري كرد حال آنكه جليلي در وضعيتي متفاوت از قاليباف قرار داشت. گويي هميشه - از سالهاي بعد از جنگ تا ادعاي رياست دولت سايه - ميخواست كه در سايه حركت كند.
جليلي در انتخابات مجلس ششم و هفتم در سالهاي ۱۳۷۸ و ۱۳۸۲ نامزد شد، اما هر دو بار شكست خورد اما آبان 1386 نقطه عطف زندگي سياسي وي شد. وقتي از كانال محمود احمدينژاد وارد عرصه سياست شد؛ وقتي كه از يك كارمند در وزارت خارجه به جايگاه دبيري شوراي عالي امنيت ملي رسيد، آن هم از صدقه سر استعفاي علي لاريجاني از اين شورا بعد از بالا گرفتن اختلافات با رييس وقت دولت، يعني احمدينژاد.
در آن دوران مسووليت مذاكرات هستهاي ايران نه بر عهده وزارت خارجه كه با دبيرخانه شوراي عالي امنيت ملي بود. در نتيجه جليلي بدون داشتن سابقه ديپلماتيك قابل توجه ناگهان مسووليت مهمترين پرونده سياسي جمهوري اسلامي را بر عهده گرفت، با دكتراي علوم سياسي و پاياننامهای با عنوان «ديپلماسي پيامبر اسلام» سكاندار مذاكرات شد. جايي كه بيشتر از مذاكره به تبيين و تفهيم مفاهيم پاياننامهاش براي طرف مذاكره كننده ميپرداخت. رويهاي كه 6 سال نيز ادامه داشت، سالهايي كه در آن مذاكرات متعددي در ژنو، رم، وين، بغداد، استانبول، آلماتي، مسكو و ديگر نقاط جهان ميان هيات ايراني به راهبري سعيد جليلي با مذاكرهكنندگان غربي برگزار شد، اما در نهايت هيچ كدام آنها دستاوري نداشت جز اينكه هيات ايراني ميتوانست محل انجام دور بعدي مذاكرات را تعيين كند.
در سال ۱۳۹۲، پس از 6 سال حضور در دبيرخانه شوراي عالي امنيت ملي، تصميم گرفت در انتخابات رياستجمهوري نامزد شود؛ جايي كه از سوي ساير كانديداها به خاطر عملكردش در گفتوگوهاي هستهاي مورد نقد قرار گرفت.
از مهمترين رخدادهاي انتخابات آن سال انتقاد علياكبر ولايتي، وزير خارجه در دولتهاي خامنهاي و هاشمي رفسنجاني و ديگر نامزد آن سال، خطاب به جليلي در خصوص مذاكرات هستهاي بود: «ببينيد آقاي جليلي، ديپلماسي كلاس فلسفه نيست كه شما برويد آنجا بگوييد منطق ما قوي بود و آنها هم محكوم شدند. آنچه مردم ميبينند، اين است كه شما چند سال مسوول پرونده هستهاي هستيد و يك قدم هم پيش نرفتهايد و هر روز هم تحريمها بيشتر شده و فشارش بر مردم ميآيد.»
جليلي در انتخابات آن سال توفيقي كسب نكرد و در نهايت با كسب حدود 4 ميليون رأي سوم شد. سال 96 هم به نفع ابراهيم رييسي انصراف داد و به گفته خود رييسي در برابر پيشنهادهای او براي حضور در دولت ترجيح داد هيچ مسووليتي را قبول نكند. با اين وجود بسياري بدنه دولت رييسي را متشكل از نيروهاي جليلي ميدانند.
در مقابل اين رويه جليلي كه در طي اين سالها ميخواست تنها رييس دولت باشد و ديگر هيچ، قاليباف سعي كرد از سكوهاي مختلف پرش به ساختمان پاستور را امتحان كند. در سالهايي كه جليلي سعي ميكرد با بسط و تثبيت «دولت سايه» مشق رياست دولت كند، قاليباف تصميم گرفت طعم رياست بر قوه ديگري را بچشد.
همين تفاوتها البته از جانب حاميان قاليباف در ايام تبليغات برجسته شد. وقتي بر كارنامه خالي جليلي تاكيد ميكردند و ميگفتند بر اساس كدام تجربه قرار سكان قوه مجريه را در دست بگيرد؟
تفاوت جدي در تجربه زيسته قاليباف و جليلي ريشه برخي تفاوتها و اختلافات امروز آنها نيز هست. تفاوتهايي كه سرنوشت متفاوتي را براي هر دو رقم زد و البته براي انتخابات تيرماه سال 1403.
دورنماي وحدت؛ كدام ائتلاف؟ كدام اتحاد؟
در شرايط فعلي اصليترين سوال انتخاباتي اين است كه آيا سبد راي قاليباف در دور دوم به سبد راي سعيد جليلي ريخته خواهد شد؟ در ارزيابي سطحي نيروهاي اصولگرا و انقلابي بايد در دور دوم انتخابات به سمت كانديداي اردوگاه خود بروند اما مرور واكنشهاي روز گذشته در فضاي مجازي و رسانهاي نشان ميدهد پاسخ به اين سوال پيچيده است. پيچيدگي كه به اختلافات شديد در روزهاي اخير نيز باز ميگردد و اگرچه اين نشانهها سالها قبل بروز كرده و در هفته منتهي به انتخابات سال ۱۴۰۳ روشنتر شد. حالا قاليباف اعلام كرده كه بايد از جليلي حمايت كرد اما حاميان او ساز ديگري كوك كردهاند.
محسن عاليپور، يكي از حاميان قاليباف در توييتر خود نوشته: «ما هيچ عهدي با شما نداريم شما جريان را فداي عقدههايتان كرديد و يقينا في مابين پزشكيان و جليلي، پزشكيان انتخابي عاقلانهتر و بهتر است. هم از جليلي انقلابيتر است هم كشور را فداي عقدههايش نميكند.»
پيش از اين نيز دو روز مانده به انتخابات جمعيت حامي قاليباف در مقابل دانشگاه تهران حملات تندي به سعيد جليلي كردند و سخنران با لحن تندي گفت: «آقايان درگيريهايشان با حاج قاسم سليماني را فراموش كردهاند؛ برويد بگرديد ببينيد آيا مقام معظم رهبري يك كلام درباره اينها دارد؟ مدام ميگويند ما نماينده آقا در فلان جاييم. خب حسن روحاني كه ۲۳ سال بود، علي شمخاني كه ۱۶ سال بود. شما كه به آنها هم نرسيديد، ادعاي چه داريد؟ ميگويند ما برنامهاي داريم كه هيچ كس ندارد، پس چرا آقا هيچ كاري به شما نسپرده؟»
سعيد احديان، مشاور ارشد قاليباف در اقدامي عجيب چند شب قبل از اين درگيري، علنا از هواداران جليلي خواست كه به او راي ندهند و جليلي را داراي قابليت ترسناك بودن براي طبقه متوسط توصيف كرد.
محمدحسين رنجبران، مجري تلويزيون و از چهرههاي نزديك به قاليباف در يك گفتوگوي تصويري خطاب به «انقلابيها» گفت كه اجازه ندهند كسي راي بياورد كه فضا را به يك فضاي تند تبديل كند، چون كشور واقعا كشش فضاي تند را ندارد.
او بدون نام بردن از جليلي گفته: ما يادمان نميرود شهيد اميرعبداللهيان همانند برادر برايم بود. ايشان زمستان ۱۴۰۰ تعريف ميكردند كه تمام شده بود؛ كار مذاكرات تمام شده بود و به نقطه نهايي رسيديم ايشان اسم نميبردند، اما برخي از طيفها اجازه ندادند كار انجام شود مردم بروند و پيدا كنند و به اين فرد راي ندهند. مشخصا منظور رنجبران از كسي كه در مسير رسيدن به توافق سنگاندازي ميكرده، سعيد جليلي بود.
سيدحسين نقوي حسيني، نماينده پيشين مجلس كه در سال 1392 در ستاد جليلي بود حالا از او فاصله گرفته، در گفتوگويي اعلام كرد كه اظهارات حاميان جليلي و مسوولان ستادهاي ايشان حرفاي تندي عليه قاليباف زدهاند و مرز بين خودشان و قاليباف را مرز بين اسلام و كفر ميدانند. او تاكيد كرد: نگاه آقاي جليلي به قاليباف يك نگاه وحشتناك است. تلاش اينها براي رأي نياوردن قاليباف در مجلس را هم به ياد داريم؛ بنابراين طرفداران قاليباف بيشتر به سوي پزشكيان ميآيند.
پيشبيني نقوي حسيني البته چندان دور از ذهن نيست و نتيجه رقابت جمعه پيش رو بين جليلي و پزشكيان احتمالا فصل جديدي در داستان اختلاف بين قاليباف و جليلي خواهد بود.