ادامه از صفحه اول
صدای بلند بیصدایان
نظام جمهوری اسلامی ایران این بار با غیبت توده مردم زنگ خطری بزرگتر از قبل را دریافت کرد. اکنون همه ماندهاند و صندوقهای سرشار از آموزه عبرت و راه تازهای که با انتخابات تیر ماه گشوده شد.
واقعه هشتم تیر وداع ناخواسته تودهها بود و اکنون با جامعهای جدید و تودهای متفاوت از تصوراتشان روبرو هستیم. همه چیز درباره باورها، پندارها و تحلیلها دگرگون شده است.
صندوقهای سپید رای، چون آیینهای بیعیب و نقص، واقعیتهای جامعه ایران را نمایان کرده است؛ واقعیاتی که در اندیشه بسیاری یا مغفول مانده بود یا انکار میشد. اکنون صندوقهای رای چون راویانی صادق همگان را به این باور رسانده مطالبات و مطلوبات جامعه تغییر کرده است و مدیریت و حکمرانی بر توده فقیر و گرفتار معاش تدبیر دیگری میطلبد. همچنین بازی در زمین توده ابزار و لوازمی فراتر از برپایی میتینگ و میزگرد سیاسی میطلبد. باور کنیم که طرح و برنامه ما اگر راهی به میان اقشار فرودست جامعه و نیازهای توده فقیر نیابد برگشتپذیر است، بپذیریم که حریف فقط رقیب سیاسی نیست و جبهه رقیب فراتر از چند گروه سالخورده است.
صندوقهای هشتم تیر این آموزه را در ذهنهای ناباور نهادینه کرد که در فقدان احزاب نیرومند، توده بی سازمان به دامان هر فرد و گروه پناه خواهد برد.
اکنون صندوقهای سوم تیر برای همه فعالان ناامید و نگران عرصه سیاست یک پیام نجاتبخش دارد. همه آنها که انتظار و آرزوی یک جامعه نهادمند و غیر تودهای را در این انتخابات داشتند، همه آنها که از وجود احزاب نیم بند و ناقص به تنگ آمدند، همه آنها که با ریسمان امید مردان حزبی ناامید از کارزار انتخابات بازگشتند، اکنون میتوانند چشم امید به پیامهای انتخابات بدوزند و باور کنند که رویداد هشتم تیر، مردان سیاست ایران را در آستانه یک تصمیم و یک انتخاب بزرگ قرار داده است؛ تصمیمی که شاید به حیات سیاسی دوگانه و جامعه دوزیستی ما (نیمه تودهای و نیمه حزبی) پایان دهد. اکنون همه نیروها و نحلههای سیاسی ناگزیرند میان خانهنشینی و کار تشکیلاتی، یکی را برگزینند و برای همیشه تکلیف خود را با کار حزبی یکسره کنند.
15 تیر میتواند آغاز دوران جدیدی باشد مشروط بر اینکه برای بازگرداندن توده ناراضی و سردرگم راه جدید، نقشهای نو و راهبردی تازه بیابیم.
و در پایان اما، مسعود پزشکیان فقط یک هفته فرصت دارد. او که خود را طبیب قلبها و صدای بیصدایان در سیاست ایران میخواند و میگوید التیامبخش درد جامعه خواهد بود میتواند در شش روز باقی مانده تا انتخابات بهواقع صدای بیصدایان باشد، زبان آنان باشد، مرهمی موقت باشد تا جمعه 15 تیر شاید اندک مرهمی بر رنج و زخم کهنه این مردم بگذارد.
آنها كه راي ندادند قيم و سخنگو ندارند
حتي ادعاي اثربخشي آنان به صورت جمعي محل اشكال اساسي است. آنان اگر توانستند فقط يك جلسه و گردهمايي با هم داشته باشند و كارشان به زدوخورد فيزيكي نرسد، ميتوانند اعلام كنند كه ما همگي متفقا نماينده قهركنندگان با صندوقهاي راي هستيم! حالا مردم اين ادعا را بپذيرند يا نه و طريقه اعلام نظر مردم چه باشد مشكل خود آنهاست.
نكته ديگر اينكه در همين 60 درصد هم مبالغه غيرمنطقي صورت ميگيرد، حدود 15 درصد از مردم در هر شرايطي حتي رقابتيترين انتخاباتها در هيچ انتخاباتي شركت نميكنند، حتي اگر تورم صفر و همه تحريمها برداشته شود و ايران آزادترين انتخابات جهان را برگزار كند تقريبا همين درصد در انتخابات شركت نميكنند و اين درصد در كشورهاي غربي معمولا بيشتر است.
پس بايد روي حدود 45 درصدي بحث كرد كه در انتخابات شركت نكردند و حتما پيامها و انگيزهها و علل مختلف براي عدم شركت خود دارند كه قطعا رقم بسيار بالايي است و ناظر بر نارضايتي و نااميدي از اوضاع موجود است.
انتخاب كدام ديدگاه اقتصادي
افزون بر اين، اين ديدگاه تلاش دارد ارزش و اثرگذاري سرمايه و سرمايه گذاري خارجي بر رشد اقتصادي را انكار كند و از اين طريق، ايران را از آن بي بهره كند كه نتيجه آن ركود هر چه بيشتر اقتصاد ايران و بي بهره ماندن كشور از نعمت رشد اقتصادي است.
مسيري كه در دوران 15 سال گذشته مانع رشد اقتصادي متناسب ايران شده است و فقر و بدبختي را در كشور گسترش داده است. آيا ما هم انتخابي براي حركت به سوي قهقراي اقتصادي خواهيم داشت؟