ارادت به حقيقت
داريوش احمدي
رمانِ «شب بازي» روايتي است پيچيده و رازآلود از زندگي يك قاضي به نام «حامد پناهي» كه به طور اتفاقي وارد جرياني معمايي سياسي ميشود. او كه مسوول رسيدگي به پرونده قتل زني به نام «زهرا پوراشرف» است، به ناگاه متوجه ميشود كه اين زن همان كسي است كه زماني در زندان بوده و طي قراري، او را از زندان آزاد كرده و در نهايت به صورتِ پنهان، با او ازدواج ميكند. ناگفته نماند كه «حامد پناهي» به خاطر مسائل امنيتي، نام زهرا پوراشرف راكه وابسته به گروههاي سياسي بوده است، به «مستانه پورسيدي» تغيير ميدهد. داستان از هزارتوهاي عجيب و در عين حال بسيار واقعي برخوردار است.
«شب بازي» رماني است از ژانر جنايي سياسي با شخصيتهايي مطرود و وامانده كه هيچ كدام به يكديگر وفادار نيستند. بعد از خواندن داستان، هنگامي كه صورتك از چهره شخصيتها برداشته ميشود، انگار تازه با آنها آشنا ميشويم. «شب بازي» كه به ژانر نوآر تعلق دارد، نقش و شخصيت زن را بسيار پررنگتر از ساير شخصيتها نشان ميدهد. نويسنده سعي ميكند در نقشآفريني زن، به زهرا پوراشرف شخصيتي مضاعف بدهد كه بيشتر دروني است. گويي دو زن در داستان وجود دارند كه هر دو يكي هستند. زني كه ظاهرا عضوي از يك تشكيلات سياسي است، اما پناهي روي هم ميريزد و در نهايت از زندان آزاد ميشود. بعدها زهرا پوراشرف كه همان «مستانه پورسيدي» است به طرز فجيعي به قتل ميرسد. در اين ميان شخصي به نام «ستار حسنزاده» كه از فعالان سياسي بوده و به حكم دادگاه به پنج سال حبس محكوم و حالا از زندان آزاد شده و دنبال زن و فرزندش ميگردد كه بعد از حبس او ناپديد شدهاند، متهم است كه زهرا پوراشرف را به قتل رسانده. شواهد و قرائن نشان ميدهد كه زهرا پوراشرف او را لو داده است و قضات دادگاه ستار حسنزاده را قاتل زهرا ميدانند؛ اما قاضي حامد پناهي كه خود شاهد قتل زهرا پوراشرف بوده است، با دلايل و مستندات پرونده، او را بيگناه ميداند. در اين ميان، دو همكار ديگر به نامهاي «اخوان» و «ستوده» حامد پناهي را زير نظر دارند و ظاهرا ميخواهند به او كمك كنند. هر چند پناهي، آنها را قبول ندارد و معتقد است كه تشريفاتي هستند.
حامد پناهي تنها شخصيت محوري داستان است كه خصوصيتي قهرمانانه دارد يا خودش را اينطور نشان ميدهد. او از احكامي كه طي ساليان صادر كرده، بيمناك است. واگويه او در صفحه 106 كتاب مويد اين معني است. با اين حال ما از ذهنيت او درمييابيم كه چيزي در او فرو ريخته و دارد رنج ميبرد. مستانه يا زهرا كه به قتل رسيده، شخصيتي نامعلوم، گم و ناپيدا دارد. ظاهرا وادادهايی است كه سعي ميكند به هر دستاويزي چنگ بيندازد. حامد پناهي در اواخر داستان متوجه ميشود كه فريب خورده است. فريب زني كه پنهاني با او ازدواج كرده است. او سعي ميكند از حكم اعدام ستار حسن زاده شانه خالي كند، اما به طريقي توسط اخوان، قاضي همكارش، تهديد به مرگ ميشود. به اين ترتيب او از رسالت خويش باز ميماند و دوباره به همان آدم سابق بدل ميشود و حالا كه همه توهماتش فرو ريخته و به او انگ همكاري با عناصر و گروههاي معاند را زده اند، چاره اي جز صدور يك حكم قطعي ندارد.
در رمان «شب بازي» نوعي تاريكي ناشناخته در پس زمينه برخي مكانهاي داستان حاكم است كه گويي به وهمي بودن فضا مي افزايد [...]
رمان از نظر صناعت داستاننويسي، از لابيرنت هاي پيچيده و در عين حال پرتعليق برخوردار است. بدون اغراق، شايد بتوان گفت «شب بازي» يكي از بهترين رمانهاي چند سال اخير باشد كه از نظر ساختاري كامل و از نظر شخصيتپردازي بي بديل است. مضمون داستان، بهرغم پيچيدگي و رازآلود بودن، حسب حال بسياري از آدم هاي روزگار ماست كه ما آنها را نميشناسيم اما به واسطه اين حادثه گويي قد علم ميكنند و در ياد و خاطرات ما زنده ميشوند. «شب بازي» از يك دوران رفته با ما سخن ميگويد. ترجمان بيعدالتيهايي است كه رنگ عدالت به خود گرفتهاند و بهزعم فوكو، ميتوان آن را يك نوع «ارادت به حقيقت» دانست. حقيقتي كه در وجدان جمعي مردم حضور دارد. زبان و مضمون داستان از چنان وزانتي برخوردارند كه گاه يكديگر را پس ميزنند. لحن و فضاي كلامي داستان و به تبع آن، ضرباهنگ داستان هارموني و درهمتنيدگي درخشاني دارد. فضاسازي داستان، به ويژه فضاي وهمي شهر رشت و محله «منظريه»، فضاي دادگاه، قضات، استخر، فلشبكهاي ذهني راوي، به خوبي در متن نشستهاند كه به اين رمان 114 صفحهاي دلهرهآور انسجام بخشيده و آن را قائم به ذات كرده است.